ما، آمریکا و این لشکر روشنفکران

اگر آمریکا بخواهد به ایران حمله کند ما در مقابل چه می توانیم بکنیم؟ اولین پاسخ ها همان پاسخ های نظامی معمول است. ما منطقه را بی ثبات خواهیم کرد. به اسرائیل حمله خواهیم کرد. تنگه هرمز را با غرق کردن کشتی خواهیم بست. احتمالا به پایگاههای آمریکا در کشورهای همسایه صدمه خواهیم زد. مردم را بسیج خواهیم کرد. در جنگ زمینی قدرت خود را نشان خواهیم داد. و اموری قابل پیش بینی از این قبیل که لابد دشمن نیز به آنها و دیگر راههای دفاعی ما می اندیشد و پاتک مناسب را طراحی می کند. هر دشمنی می داند که برای حمله باید هزینه ای بپردازد. بی گدار به آب نمی زند. اما مساله من حالیا ارزیابی نظامی چنان حمله مفروضی و سود و زیان جنگی ما در یک رویارویی نیست؛ چنانکه به تحلیل های کسانی هم که مثل طارق عزیز، قبل از حمله آمریکا به عراق، رجز خوانی می کنند یا اصلا معتقدند خطری در کار نیست کاری ندارم.

بخوبی به یاد می آورم روزهای پر تب و تاب سال ۵۸ را که ما جوانان انقلابی همگی در آرزوی یک جنگ بودیم! بحث حدس و گمان نبود. بحث ارزیابی نظامی نبود. شاید دشمن معینی هم جز آمریکا در ذهن ما نبود. هیچکس هم فکر نمی کرد آنکه سرانجام آرزوی ما را جامه عمل می پوشاند صدام حسین است! ما انقلابی بودیم و جامعه را کند و سنگین و بی اعتنا به تب و تاب خود می دیدیم. یا نبض ما تندتر می زد. از بازرگان خوشمان نمی آمد. و از همه آن اداره جاتی هایی که به نظرمان می آمد دور و بر او را گرفته اند. ما یک انقلاب حسابی می خواستیم. فکر می کردیم جنگ این را به ما می دهد. جنگ ما را تصفیه می کند. جنگ جامعه را چنان تکان می دهد و به حرکت در می آورد که تمام چربی هاش آب شود و پیرایه هاش بریزد و گرانجانی اش به چابکی و نشاط دفاع از میهن و خانمان بدل شود و یکباره همه مشکلات ذهنی مردم را برای تن دادن به یک جراحی اساسی رفع می کند. انقلاب ما نیازمند جنگ بود. هر چه تئوری بود در خدمت جنگ درآورده بودیم. وقتی جنگ شروع شد ما خوشحال بودیم! گرچه از لحاظ نظامی برایش آماده نبودیم!

امروز هم صحنه اصلی مقابله در اذهان شکل می گیرد. بدون زمینه فکری هیچ عملی انجام شدنی نیست. دست کم نه در مقیاسی به بزرگی یک جنگ سرنوشت ساز. اگر آمریکا نتواند دل و دین از ما ببرد قطعا دست به حمله نظامی نخواهد زد. تمام حرفهای امروزه هم بجز افزودن بر فشار سیاسی بر دولت ایران یکی هم برای تست کردن میزان مقبولیت این حرفها ست در نزد جهانیان و مهمتر از آن در نزد ایرانیان.  نگرانی و پرسش من این است که آیا ما ایرانیان واقعا می خواهیم که آمریکا حمله نکند؟


تا امروز ندیده ام که بجز مردم بی نام و نشان از نامداران و صاحب قلمان و روشنفکران و آبروداران کسی آشکارا از حمله مفروض آمریکا به ایران دفاع کند. تا اینجا اما مساله خیلی مهم نیست. مساله مهم این است که آیا نخبگان ایرانی و ملوک فکری مردم ما چقدر به این خطر اندیشیده اند و در باره آن به بحث جدی پرداخته اند؟ می گویند الناس علی دین ملوکهم. من بی گمانم که این ملوک تنها ملوک سیاسی نیستند. مردم بر آیین ملوک فکری و معنوی و هنری و دینی خود هستند. فکر و اندیشه و تحلیل آنان را می خوانند و حرفهای منتسب به ایشان آنها را آرام یا ناآرام می کند و برای این یا آن کار اجتماعی آماده یا دلسرد می سازد. 

اما حرف زدن در این زمینه ها حرف عادی نیست. رفع تکلیف و مشق شب حزبی نیست. نخبگان می توانند ساکت بمانند و یا حرف بزنند اما هیچ تاثیری نداشته باشند یا حرف و سکوت آنان تاثیر مطلوب را فاقد باشد.  حرف زدن در اینجا لق لق زبان نیست. آتشی در جان است. آیا آتشی در جان اصحاب تاثیر ما، اصحاب رسانه ای ما در گرفته است؟ آیا کسی به این ماجرا فکر می کند و به تحلیل روانشناختی مردم و افکار عمومی و گرایش های بخرد و نابخرد آن می پردازد؟ آیا ذخیره فکری ما برای یک کارزار اساسی بر ضد جنگ کافی است؟ 

نگاهی به مواضع روشنفکران سیاسی و اجتماعی ما پشت و دل آدم را به لرزه می اندازد. پراکندگی آنها و پراکنده خاطری آنها و تکروی مزمن آنها و قدری بودن بیشتر آنها و ضربه دیدن قریب به اتفاق آنها از جمهوری اسلامی و افراط گرایی آنها در چپگرایی و راستگرایی شان و ساده گرفتن خطر یک جنگ احتمالی و مانند این خصوصیات آنها را به یک لشکر بی زره و کلاه و بی زین و مرکب شبیه می کند. کجاست آن هوشمندی خدایگانی تا هم خطر را دفع کند و دشمن را بترساند و راه ندهد و راهش سد کند و هم بهترین راه مبارزه با استبدادگرایی داخلی را بشناسد و طی کند؟ کجاست آن کلماتی که زندگی ما را بسازد.*

با این سرمایه ای که از هوش و خرد و کلمات داریم در برابر کدام خطر بزرگ می توانیم بایستیم؟

در آنسوی دیگر هم وضع بهتری نداریم. در شرایطی که دشمن منتظر بهانه است ما همه جور بهانه برایش فراهم کرده ایم. از داستان های راستان دستگاه قضایی مان تا بلندپروازی های سیاسی و هسته ای مان. شاید برای همین است که مردم به غریزه به این گرایش نشان می دهند که زودتر این بمب اتمی را بسازیم تا در شرایطی که خرد اجتماعی مان ما را بی دفاع گذاشته است خرد نظامی مان ما را نجات دهد! اما اگر داستان این بمب افسانه باشد چه می شود؟ اگر پیش از آنکه ما قدم به باشگاه هسته ای بگذاریم آمریکا پیشدستی کند چه می شود؟

آیا به نقشه ای که آمریکا برایمان طراحی می کند تن می دهیم؟ آیا دوباره به جنگی دل می بندیم تا وضع ما را دگرگون کند؟ آیا هیچ از عهد قاجار جلوتر آمده ایم؟ یک روز به روس دل می بندیم و یک روز به انگلیس؟ آیا ساده دلی ما را پایانی هست؟ 

سوالها بی پایان است. من اما هنوز ناامید نیستم که دایره باطل آزمون-و-خطاهای بزرگ و پر آسیب را به  خط پیشرونده تجربه تاریخی تبدیل کنیم. و دست کم -به تعبیر امید معماریان– در فرآیند آگاهی بخشی مداخله موثری داشته باشیم. من هیچ نیازی به یک جنگ دیگر نمی بینم. همان جنگ هشت ساله برای چند نسل ما کافی بود. با دست خود دشمن را دعوت نکنیم. راه جنگ را نرویم. حکم تجربه این است.  

*تعبیر از نویسنده وبلاگ فروغ: “کلمات ما زندگی ما را می سازند.”

در وب:
خرازی: آمریکا به ایران حمله نمی کند، بازتاب
خرازی: تهدیدات آمریکا جنگ روانی است، ایرنا
سردار اباذری: ما بیشترین ضربه را در دریا به آنها می زنیم، نقطه
رضا مقدم: آمریکا به ایران لشکرکشی نخواهد کرد، اتحاد سوسیالیستی کارگری
ابطحی: آمریکا برای حمله زمینه سازی می کند، وب نوشت
طارق علی: بوش به ایران حمله نخواهد کرد، گفتگو با ایران دیپلماتیک، نقل شده در گویا
سرنوشت میهن مان با اوضاع کنونی دست نخورده نخواهد ماند، حزب سوسیال دموکرات ایران
سام قندچی: خواهان ایران فدرال هستیم، میدیا
در صورت حمله، مردم ما انگیزه ای برای دفاع از قاتلان فرزندان خود ندارند، حزب میهن
رویارویی قابل پیش بینی ایران و آمریکا، لوموند دیپلماتیک
در دست داشتن عراق بتنهایی کافی نیست، ترجمه از منابع غربی، عصرنو
احمد زیدآبادی: تغییر رژیم، مطلوب آمریکاست اما تهدید به اقدام به آن بلوف است، بی بی سی
ابراهیم یزدی: مدل ایران همان مدل عراق نیست، دویچه وله
موافقان حمله به زبان ساده: استعمار خارجی بهتر از استبداد داخلی است، ملی-مذهبی
حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران جنگی گسترده به دنبال خواهد داشت، ایران سوسیال فوروم
و:
جان کین، مساله گرایش آمریکا به تغییرات ناپلئونی در خاورمیانه، گزارش گفتگوی داریوش محمد پور با او، بی بی سی

پ.ن این سایت هم اخبار ایران را با توجه خاص به مشکلات بین ایران و آمریکا تعقیب می کند. لینک از طریق ایرانیان دات کام که آن را کار پیمان عربشاهی معرفی کرده است:  الکترونیک ایران

سلیمان در دست نوشته های پراکنده مطلبی نوشته است در همین زمینه که می گوید ایران با آمریکا و بریتانیا معامله می کند تا از درگیری پرهیز کند:
به جنگ میان ایران و آمریکا در آینده نزدیک اعتقادی ندارم، که این بیشتر خود بر می گردد بر سر همان منافع که در ابتدا گفته بودم. شواهدی به من نشان می دهد که حاکمان فعلی ایران نیز بیش از آنکه، در فکر دمکراسی برای مردم باشند، به منافع خود می اندیشند. اگر به بعضی از قراردادهای نفتی فعلی بین ایران و کمپانی بریتیش پترولیوم در حوزه جنوبی دقت کنیم و یا مهمتر از آن به اولین قراردادی که به تازگی با هالیبرتن امضا شده است، و به نوعی دارد لای آن درز گرفته می شود، نگاه کنیم. کاملا مشهود است که ایران در حال پیمان بستن با دو طرف اصلی در جنگ های افغانستان و عراق است. یعنی همانا دولت انگلستان و نو محافظه کاران آمریکایی به سردمداری پرزیدنت بوش و دیک چنی که دوباره بر سر قدرت آمده اند.

رضا پهلوی، ما به سربازان آمریکایی برای بدست آوردن آزادی نیاز نداریم، دیلی تلگراف

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن