پارادوکس ابراهیم بودن


… و خدا خواست ابراهیم را امتحان کند. پس او را ندا داد: «ای ابراهیم!» ابراهیم جواب داد: «بلی، خداوندا!» خدا فرمود: «یگانه پسرت یعنی اسحاق را که بسیار دوستش میداری، برداشته، به سرزمین موریا برو و در آنجا وی را بر یکی از کوههایی که به تو نشان خواهم داد بعنوان هدیه سوختنی، قربانی کن!» (سِفر ِ پیدایش؛ پاره بیست و دوّم؛ آیات اوّل و دوّم)



سالها پیش، «ترس و لرز» کیرکگور (کرکه‌گارد) تأثیری غریب رویم گذاشت. تصویری که کیرکگور از تصمیم ابراهیم ارائه میدهد، بکلّی متفاوت از آنچیزی بود که میندیشیدم. پارادوکسهای تصمیم ابراهیم، در «ترس و لرز» عجیب است و خواندنی. باید بخوانی تا بدانی زندگی ابراهیم – که کم و بیش نمونه ای برای کیرکگور بود تا زندگی خود را ارزیابی کند – چطور با «حقیقت سوبژکتیو» پیوند میخورَد؛ حقایقی که با «وجود» همبسته‌اند و از اینرو سرچشمه‌های اگزیستانسیالیسم را در کیرکگور میجویند. هرسال، عید قربان، نگاهی دوباره میندازم به «ترس و لرز» و بخشهاییش را بازخوانی میکنم، تا معنای تصمیم ابراهیم را بفهمم.

از: راز 

مطالب دیگر

سمرقند و فرزانه خجند

شماره جدید مجله سمرقند که جشن نامه ای برای فرزانه خجندی است در نوع خود کار یکه و یگانه ای است. علی دهباشی جشن نامه

کمون‌های از دست رفته

داشتم زندگینامه فروغ را مرور می کردم برای کاری که در دست دارم. رسیدم به این نقل از م. آزاد و دیگر نتوانستم پیش بروم:

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای