ما ایرونی ها تا وقتی که بر خلاف آباء و اجدادمون صرفا مصرف کننده فرهنگیم، نه تولید کننده، چاره ای نداریم جز این که سر فیلم سیصد توسری خور باشیم و واسه درخواست لوگوی نوروزی گوگل یا نوبل ادبیات، دریوزه.
یکی از محصولات فرهنگی اجدادمون شطرنجه و همه اولین درس شو از بریم: بهترین دفاع، حمله است.
واسه حمله (افزایش سهم ایران در فرهنگ معاصر جهان) نمی تونیم روی ایرونی های داخل حساب کنیم، چون چارچنگولی مشغول دفاع از چیزهای واجب ترند: آزادی بیان، حقوق زنان و سد سیوند.
پس می مونیم ما دو سه میلیون ایرونی “اون ور آب”. اگه از این جمع “وطن دوست و فرهنگ پرور”، صد هزار نفر روزی بیست و هفت سنت، آره فقط بیست و هفت سنت، بریزن توی قلک، آخر سال یه صندوق ده میلیون دلاری خواهیم داشت.
با این پول می تونیم یه کارهای موثری بکنیم: هزینه تحصیل ایرونی های بااستعداد رو بدیم، به هنرمندهای توانا سفارش کار بدیم، واسه شون نمایشگاه بذاریم، آثار تاریخی مونو از زیر چکش حراج نجات بدیم و…
فقط لازمه چهار پنج تا آدم فرهنگ دوست و معتمد مدیر صندوق بشن که می تونه کاملا انتفاعی و سودده باشه.
ما ایرونی های مقیم خارج اکثرا دو دسته ایم: یا خلاقیت داریم یا پول. دسته دوم می تونن با پولشون زیر پروبال آدمهای خلاق کشورمونو بگیرن.
وگرنه فقط دو راه داریم: یا عربده بکشیم و شیطنت اینترنتی بکنیم تا مردم دنیا از روی ترس و به پاس “امپراتوری فراموش شده” بهمون احترام بذارن، یا مثل دوستانمون از موزه لوور اعتبار فرهنگی ملل دیگه رو بخریم.
برگرفته از: حاجی کنزینگتون