معیارهای دیدن و برگزیدن

برگزیدگان بخش وبلاگ‌ها، وبلاگ از زندگی به عنوان برترین وبلاگ روزنوشت، یک لیوان چای داغ برترین وبلاگ اجتماعی-سیاسی، وبلاگوار برترین وبلاگ حوزه رسانه، امیر مهدی حقیقت برترین وبلاگ فرهنگی، سیبستان برترین وبلاگ اندیشه، یک‌پزشک برترین وبلاگ علمی وعصیان برترین وبلاگ آی‌تی هستند.

از اینکه دوستان برای سال دوم هم سیبستان را در خور اعتنا یافته اند و در میان وبلاگهای برتر هفتگانه قرار داده اند نمی توانم سپاسگزار نباشم. من قدر این اعتنا را می دانم و به آن ارج می نهم. با اینهمه می خواستم پیشنهاد کنم که دوستان گزینشگر خوب است معیارهای انتخاب را نیز آشکار و روشن در همان برگه معرفی برترین ها بگویند و روشن سازند که تا چه حد عواملی مانند شمار خوانندگان یا لینکهای داده شده به کل مطالب و این دست معیارهای کمی مطرح بوده و تا چه حد معیارهای کیفی مورد توجه قرار داشته است و آن معیارها چه بوده اند. 

ممکن است در این باب جایی روشنگری شده باشد و من بی خبر باشم ولی به هر روی گفتگو در باره معیارها مهم است زیرا همزمان با برجسته کردن نام ها و وبلاگ ها، معیارهای رسانه ای را هم برجسته می سازد.

یک پیشنهاد دیگر من هم بر می گردد به دیدن وبلاگهایی که معمولا دیده نمی شوند! به نظرم گروههای با نفوذ رسانه ای باید بتوانند وبلاگهای حاشیه ای را هم ببینند و آنها را نیز به میدان آورند. یافتن کسی که گوشه ای از وبستان فارسی برای خود می نویسد و مثل شقایقی پشت سنگی پنهان است همانقدر مهم است که شاخص کردن وبلاگ نویسانی که کارشان و نوشته شان دارای اهمیت عمومی شده است و بسیاری آنها را می بینند. دوست دارید اسمش را بگذارید اولی ها: مثل جشنواره فجر که به فیلمسازانی که اولین فیلمشان را ساخته اند جداگانه توجه دارد. نکته من اینجاست که بهتر است از روش نخبگانی دوری کنیم و یا به آن اکتفا نکنیم و به روشهایی بیندیشیم که هر کسی بتواند با ارائه کاری در خور "دیده" شود.

شاید راه جبرانی در حال حاضر این باشد که وبلاگهای انتخاب شده هر کدام به خوانندگان خود بگویند که وبلاگهای تازه ای که در سال ۸۵ با آن آشنا شدند و پسندیدند کدامها بوده است. من خود این کار را خواهم کرد و همانجا در باره معیارهای اولی بودن توضیح می دهم و گزیده وبلاگهای دوست داشتنی جدیدی را که با آنها آشنا شده ام می آورم.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن