تاملات یک آدم سر-به-راه

یکی یا شاید مهم ترین یافته های من در زندگی این است که هر جا منازعه ای وجود دارد یا منافع متعارض است یا واقعیت چند پهلو است و هر کس یک بعد آن را می بیند و از بعد دیگر غافل است و به سختی از آن بعد دفاع می نماید.

مثلا در مورد دین هر دو این دیدگاه ها همزمان صادق است ولی معمولا افراد یکی از این دیدگاه ها را بر می گزینند: ۱) دین باید با بشریت سازگار گردد. اگر در مواقعی می بینیم که انسان ها دستورات دین را سیستماتیک نقض می کنند ناشی از آن است که دین نقص دارد. ۲) دین نیز انسان رابه فرارفتن از وضع موجود می خواند و از انسان ها طلب می کند تا برخی سختی ها را به خود تحمیل کنند تا به سمت آنچه خود سعادتمندی ورستگاری می نامند به پیش روند همانگونه که یک دانش آموزان بر خود زحمت درس خواندن می دهد تا به عنوان کارشناس فن شناخته شود.

یک آدم منصف باید به هر دو گزینه معتقد باشد و در امر ارزیابی دین هر دو را مطمح نظر قرار دهد اما در عمل کسانی که با دین مخالفند تنها به گزینه اول تمسک می جویند و کسانی که هوادار دین هستند به گزینه دوم.

————-
*نوشته های این وبلاگ نویس “منصف” در چهار بخش و چهار وبلاگ تقسیم شده است. من نوشته های او را از طریق عابر پیاده یافتم شما را هم به همانجا ارجاع می دهم تا به هر چهار گروه اندیشه هایش نظر اندازید. تاملات نغزی دارد که نشان می دهد اهل طریقت است یا به قولی دیگر سر-به-راه!  

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن