Search
Close this search box.

بازیگوشی در برابر پدران

این روزها خیلی وقت نوشتن پیدا نمی کنم چون نوشتنی های غیر وبلاگی در دست دارم. اما فکر کردم بعد از اشاره به مساله شیخوخیت این نکته آنتی-شیخوخیت را هم با شما در میان بگذارم تا نظر شما هم بیاید و بعد در مجالی که پیدا می شود فکر اصلی را گسترش بدهم.

مساله این است که جامعه ایرانی بسیار جوان است. در چنین جامعه ای شیخوخیت چه معنایی می تواند داشت و چه سرنوشتی ممکن است پیدا کند؟ البته جوان هم که می گویم به تغییرات کمی و کیفی در جمعیت شناسی و هم فرهنگ توجه دارم وگرنه قرنها جوانها می آمده اند و میانسال می شده و سپس در فرهنگ شیخوخیت یا فعال یا هضم می شده اند و می رفته اند. امروز اینطور نیست. جامعه جوان ایران به دلیل خاستگاه اجتماعی و نوع گرایش هایش کاملا اقتدارشکن است. وضع دختران جوان را که ملاحظه کنید بهتر به این نکته پی می برید چون دختران سنگین ترین فشار اقتدار پدرانی را تحمل می کرده اند و امروز به میزان زیادی آزاد یا شاید هم “رها” شده اند. نوع نگاه این نسل از دختران را در فیلم “۲۰ انگشت” مانیا اکبری (که امشب از کانال ۴ بریتانیا پخش شد) می بینم. نوع رمانتیک ترش را هم در”دختری با کفش های کتانی” دیده ایم. نمونه ها کم نیست به هرحال، اما نمونه های سینمایی از آن جهت مهم اند که نشان می دهند موضوع به حد طرح در یک سطح عمومی رسیده است. 

مساله به صورت ساده این است که عصر جدیدی که در فرهنگ جوانان ما باز شده بکلی با آنچه اقتدار پدرانی می فهمد متفاوت است. اقتدار پدرانی راه هایی برای حفظ اقتدار خود بلد است که همه کهنه شده است و جواب نمی دهد یعنی ناکارآمد است. این راهها در جامعه متناسب خود جواب می دهد نه در جامعه امروز ایران. اما در جامعه امروز ایران چه اتفاقی افتاده است؟ من که پایه تحلیل خود را جوانی جامعه می گذارم مهمترین خصلت جوانان را هم اساسی ترین ویژگی اتفاق جدید می شمارم؛ یعنی: بازیگوشی.

بازیگوشی یک خصلت بنیادین در جوانان بویژه دختران امروز ایران است. بازیگوشی البته فرهنگ جهانی شده ای در دنیای امروز هم هست اما از دنیای امروز تنها آن چیزها که در جامعه ما حضور یافته حساب است و این یکی حسابی حضور دارد.

بازیگوشی مهار ناپذیرترین و در عین حال غیر سیاسی ترین رفتاری است که بزرگترین تاثیرات سیاسی را دارد! تاثیر بازیگوشی در رفتارشناسی اجتماعی ایرانیان امروز و نتایج سیاسی آن بسیار مهم است. مرزهای این بازیگوشی همه محدوده های اقتدار پدرانی و خط و مرزهای تعیین شده آن را در می نوردد و صورتهای بسیار پیدا می کند. من در اینجا قصد شماره کردن مهمترین بازیگوشی های رایج جوانان و دختران ایرانی در ۱۰-۱۵ سال گذشته را ندارم تنها می خواهم بر این نکته تاکید کنم که راه حل مقابله با اقتدار پدرانی در همین بازیگوشی است. این بازیگوشی می تواند هزینه سنگینی را بر کسانی تحمیل کند که قدرت آن را نادیده می گیرند و فکر می کنند بازیگوشی یک امر عرضی است و می گذرد و لازمه بزرگ شدن و پذیرفته شدن جوان دست برداشتن از بازیگوشی است و جوانان چون می خواهند پذیرفته شوند در مقابل پدران بتدریج تسلیم می شوند و از بازیگوشی دست می کشند و خلاصه سر به راه می شوند. مساله این است که نمی شوند. مساله این است که بازیگوشی امر ذاتی جوان امروز شده است و قرار نیست آن را ترک کند. این سلاح او برای مقابله با اقتدار رو به زوال پدرانی است. نتیجه انتخابات آینده نیز نه در محافل سیاسی رسمی بلکه در تصمیم بازیگوشانه جوانان رقم خواهد خورد که چگونه بازی کنند.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن