در حسرت دن کیشوت ایرانی
خوان کارلوس در حال خواندن دن کیشوت - عکس از طریق وبلاگ رضا علامه زاده
رضا علامه زاده از معدود امکانات ارتباطی ما اهالی وبلاگستان با دنیای اسپانیایی زبان است. تازه ترین یادداشت او در باره بزرگداشت چهارصدمین سال انتشار دن کیشوت (دون کیخوته) در مجموعه ای یکساله در تلویزیون اسپانیا ست. من دن کیشوت را با اونامونو شناختم. داستان را می دانستم اما این اونامونو بود که اهمیت دن کیشوت را به من نشان داد. همان موقع ها فکر کرده بودم که چقدر ارتباط عمیق اونامونو با دن کیشوت بامعنا ست و حیف خورده بودم که متفکران ما در ایران چنین رابطه ای با متون جاودانه ما مثل شاهنامه ندارند. البته چند استثنایی هست مثل آشوری با حافظ و سروش با مثنوی و چند تنی دیگر با چند متنی دیگر. اما جایگاه یگانه ای که دن کیشوت در دنیای اسپانیایی دارد رشک برانگیز است.

در تصویر بالا خوان کارلوس پادشاه اسپانیا را می بینید که از دون کیشوت می خواند. تصور مشابهی برای ما در ایران ظاهرا غیر قابل تصور است. که مثلا از رهبر و رئیس جمهور گرفته تا صدها نفر دیگر در سال بزرگداشت یکی از غولهای فرهنگ ایران شرکت کنند و حاضر باشند بی ادا و اصول به صورتی صمیمی و باورکردنی ابیاتی از این متن یا سطرهایی از آن داستان را برای مردم بخوانند تا احترام خود و علاقه خود را به این بزرگان نشان دهند و در واقع از آنها کسب اعتبار کنند. در این گسیختگی عظیمی که ما به آن دچاریم پیدا شدن متنی غولی بزرگی که حول او همه بی گفتگو وحدت یابند آرزوست. آن هم با این تیشه ای که ما برداشته ایم تا هر چه سنت است از ریشه درآوریم بی خبر از آن که داستان دیوانه وشان چهارصد سال پیش هنوز می تواند برای بزرگ و کوچک و عالم و عامی و فیلسوف و سیاستمدار الهام بخش باشد.  ما شالوده سنت را نشناخته در کار شالوده شکنی آن مشغول شده ایم. اگر اصولا به آن اعتنایی کرده باشیم.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن