Search
Close this search box.

مساله لحن در انتقاد

دوست عزیز من مهدی خلجی که با هم بحث ها و همفکری های بسیار داشته ایم و البته مجادلات بسیار که در همین سیبستان هم ثبت است حسب حالی در فیسبوک اش نوشته که از یک بابت اهمیت اساسی دارد و آن شیوه ورود ما به یک بحث است و چون همه ما به نحوی درگیر بحث هستیم و کامنت نویسی به عادت روزمره بسیاری از ما تبدیل شده خوب است نگاهی انتقادی به این حسب حال بیندازیم:

در نقد اجتماعی «لحن» به اندازه‌ی «محتوا» اهمیت دارد. جامعه یا گروهی از جامعه که مخاطب این نوع نقد است، چه بسا بیش از آن‌چه بر اساس عقل و استدلال عمل کند، جهان پیرامون و سخن‌ها را با عاطفه و حس خود درمی‌یابد و به آن‌ها واکنش نشان می‌دهد. اگر غایت نقد اجتماعی، اصلاح وضع جامعه است، پرخاش‌گری و دورباش‌گویی و ازبالا به دیگری نگریستن نقض غرض است. 

ناقد اجتماعی، مانند ناقد فلسفی یا منتقد ادبی نمی‌تواند به طور کامل از موضوع نقد فاصله بگیرد. ناقد خود نیز بخشی از جامعه و محصول آن است؛ از زبانی که بدان سخن می‌گوید تا سنتی که میراث‌بر آن است، همه وام‌های او به جامعه است. ناقد اجتماعی نمی‌تواند بر بام جامعه بنشیند و به آسانی به آن‌چه در دالان و ایوان می‌گذرد خرده بگیرد. از این رو، در عین صراحت در استدلال، دست‌کم او باید از کاربرد زبان زمخت و زخمی‌کننده بپرهیزد و نقد اجتماعی را نوعی نقد درونی بینگارد، نه فرصتی برای جدا نشان دادن خود از دیگران.
آنچه مهدی نوشته است در نظر اول خیلی درست است. چون واضح و مبرهن به نظر می رسد که افراد اگر لحن بهتری داشته باشند نکته مورد نظر خود را بهتر می توانند منتقل کنند. من در اینجا روی سخن ام فقط با اصلاحگران اجتماعی نیست. سخن مهدی را عام می گیرم. چرا که فکر می کنم اصلاح امری همگانی است و منحصر به کسان خاصی نیست. و اگر اصل و اصولی دارد همه را شامل می شود و نه فقط اصلاحگران را. 
در آنچه این سخن می گوید چند نکته اساسی مبهم است: اول اینکه این حکم لحن برای آغازکننده بحث است یا برای همه مشارکت کنندگان در یک بحث؟ دیگر آنکه اگر در عمل کسی لحن مناسب را رعایت نکرد چه باید کرد؟ چون درست است که ما در یک وضع ایده آل که همه لحن ها صورت کمالی داشته باشند زندگی نمی کنیم. در این وضع آشفته که خاصه برای ما ایرانیان گریبانگیر شده و ارزشهای اخلاقی و حرفه ای و مدنی کمرنگ است و مردم با هر لحنی می توانند با شما حرف بزنند یا کامنت بنویسند وقتی با لحن نامناسب برخورد می کنیم چه کنیم؟ سوم اینکه اصلا لحن چیست؟ و چهارم اینکه مناسب بودن لحن را چطور تعریف می کنیم؟
مهدی نکات دیگری هم در میان آورده است. مثلا پرخاشگری منتقد، دورباش گویی او، از بالا به پایین نگاه کردن و بربام ننشستن که مضمون های روشنی ندارند و جای چند و چون کردن در آنها بسیار است.  چنانکه وقتی می گوید نقد جای جدا نشان دادن خویش نیست محل تامل است. چرا که هر نقدی می گوید منتقد چیزی را دیده که دیگران ندیده اند یا اگر دیده اند به آن اهمیت نداده اند. هر نقدی متمایز کننده است. 
بحث لحن بحث وسیعی است. من می کوشم از باب مشارکت در بحث و همفکری با مهدی و در عین حال چالش با پیش نهاده او نکاتی را برجسته کنم:
وقتی می گوییم فلان اخلاق و رفتار خوب است یا شایسته است که چنین و چنان باشد حکم عام داده ایم. احکام اخلاقی خصلت عمومی دارند. پس اگر لحن مناسب ارج و اهمیتی دارد نمی تواند تنها به افراد و اقشار معینی محدود شود. اصلاحگری هم چنین است. ما فرض مان باید این باشد که همه افرادی که وارد یک بحث و مجادله نظری می شوند قصد اصلاح دارند. پس لحن شایسته برای همه بایسته است. اگر فردی با لحن مناسب حرف اش را مطرح نکند دیگر افراد همچنان ناگزیرند به لحن شایسته با او برخورد کنند. این مسئولیت همگانی است. مسئولیت فرد خاصی نیست. بنابرین اگر بگوییم اصلاحگران چنین کنند در اصل باید بگوییم اصلاحگری هم امری همگانی است و به فرد خاص محدود نمی شود. هیچ کس نمی تواند ادعای اصلاحگری کند مگر اینکه جمع با او همدل باشد. وقتی ناهمدل باشد هیچ لحنی مناسب نیست! آزمون این موضوع ساده است: شما بروید به میان داعشی ها و با بهترین لحن آنها را دعوت کنید از افراطگرایی دست بشویند. نتیجه پیشاپیش معلوم است.
این نکته ما را منتقل می کند به مساله بعدی. لحن مثل زبان و مثل رفتار یک امر جمعی و اجتماعی است. درست است که در یک وضعیت آرمانی همه باید لحن خوب داشته باشند – و من آرمانی بودن را می پسندم و ضروری می دانم – اما در عمل کانتکست و ظرف و موقعیت است که لحن را تعیین می کند. فرض کنید شما به مهمانی می روید و در میانه مهمانی دوست شما از سر و صدای همسایه بغلی ناراحت می شود و به در خانه او می رود و با او پرخاش می کند. طبعا دوست شما لحن مناسبی که شما انتظارش را دارید رعایت نکرده است. اما اگر سابقه داستان را بپرسید به شما خواهد گفت که این همسایه هر وقت مهمانی به خانه او می آید بنای بی آدابی می گذارد و این نخستین بار نیست که به او معترض شده است. در این کانتکست جدید شما احتمالا به دوست خودتان بیشتر حق خواهید داد هر چند که او لحن مناسب را رعایت نکرده است. 
پس می شود گفت اگر نقدی برای بار اول دارد مطرح می شود قطعا باید با لحن مناسب و بهداشتی و مدنی و صلح طلبانه و فروتنانه باشد. اما اگر نقد مکرر شد و گوش شنوایی نبود لحن هم طبعا عوض خواهد شد. آیا می توان این را از صحبت مهدی نتیجه گرفت؟ 
هر نتیجه ای بگیریم روشن است که لحن مناسب تعریف اش واحد نیست. چرا که موقعیت و سابقه موضوع و رابطه آدمها با هم تعیین کننده است. شما به استادتان با فاصله خطاب می کنید ولی دوست استاد شما او را به اسم کوچک صدا می کند. رفتار آن دوست و لحن خودمانی او هرگز نمی تواند لحن مناسبی برای شما باشد.
 
از اینجا می توان وارد این بحث شد که پس این لحن چیست تا ما بتوانیم شایسته و ناشایسته اش را بازشناسی کنیم؟ استاد من دکتر هوشنگ جوانمرد – که هر کجا هست خدایا بسلامت دارش – رساله دکترایش را در لحن نوشته بود. من نمی خواهم به اندازه رساله او در اینجا در باره لحن حرف بزنم ولی به همان اندازه در باره لحن و بیش از آن حرف هست. اگر فعلا به هسته حرف مهدی توجه کنیم اینطور می شود صورت بندی اش کرد: لحن رعایت انتظاری است که مخاطب از گوینده دارد برای تنظیم سطح شدت نقد. این تعریف خوبی نیست ولی فعلا مثل یک تعریف کاربردی برای ما کفایت می کند. اما درست در همین جا مشکلات مهمی رخ می نماید: مخاطب کیست؟ انتظارها کدام است؟ رعایت تا چه حد شایسته است؟ برای روشن تر کردن موضوع می گوییم: مخاطب یادداشت مهدی کیست؟ طبعا او فکر می کند مخاطب کسی است که انتظار دارد از او سخنی در این زمینه بشنود. اما اگر این مخاطب انتظار این سخن را از او نداشته باشد چه؟ اگر فکر کند که او رعایت همه جوانب حکم اش را نکرده چه؟ اگر فکر کند این سخن چه بسا مخاطب خاص دارد و مثلا طعنی بر دکتر سروش است چه (چنانکه در کامنت ها کسی چنین فکر کرده است)؟ و بعد اگر فکر کند چرا دکتر سروش باید به مهدی گوش کند که مهدی چنین یادداشتی نوشته است چه؟ و البته سوالات دیگر. لحن مهدی ممکن است به گوش آنها که سابقه و مخاطب او را نمی شناسند گوارا و منطقی باشد اما از دید دکتر سروش بی انصافی جلوه کند و طرف گیری در دعوایی که او با مخالفان خود دارد. 
بنابرین نه موقعیت روشن است و نه مخاطب و نه انتظارها. و اینطور باشد رعایت ها هم روشن نیست. از سوی دیگر ماجرا: تا وقتی موقعیتی روشن نباشد و مخاطبان تعریف نشده باشند و انتظارها بحث نشده باشد تنظیم لحن اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است. پس گفتن اینکه لحن باید مناسب باشد چیزی بیشتر از این نمی گوید که خوب است وقتی به مهمانی می روید لباس مناسب بپوشید. اما دوباره می توان سوال کرد: لباس مناسب چیست؟ و در انتخاب لحن کلمات مناسب چیست؟ من می توانم بفهمم که حداقل لازمی وجود دارد و آن پیراستن کلمات و زبان از کلمات زننده و توهین آمیز است. اما همین کفایت می کند؟ آیا قول لین و آرام کافی بود تا کسی سنگ بر دهان پیامیر نزند؟ یا ماجرا چیز دیگری است؟
نکات دیگری که مهدی برشمارده نیز به همین اندازه قابل بحث است. چطور می شود از لحن کسی دریافت که بر بامی نشسته و در برج عاجی است؟ اینها جزو مباحث کهنه شده در این حوزه است. یکی ممکن است فکر کند هایدگر در برج عاج نشسته بود و با تبختر حرف می زد دیگری فکر کند که اندیشمندی اصیل بود که رازهایی مگو را عریان می کرد. لحن چیزی نیست که مثل یک امر بیرونی قابل نشان دادن باشد. یک صورت هم ندارد. یک لحن برای مخاطبی گوارا ست و برای مخاطبی دیگر ناگوار. چرا اینطور است؟ به دلیل دوری و نزدیکی او از موضوع و از گوینده و نسبت اش با گوینده و موضوع و میزان ورودش در مساله و سابقه اش در تمرین بحث و سن و سال و تجربه و دهها نکته دیگر است. حتی حال امروز مخاطب مهم است. چیزی را امروز می شنوید و می خوانید و عق تان می نشیند و دو روز دیگر یا دو سال دیگر یا در حال دیگری آن را می فهمید و قدر می شناسید. زیرا افق تجربه شما با افق متن و گفتار یکی شده است. 
نهایتا عرفی وجود دارد که بر اساس آن می توان نسبتا بحث لحن را قبول کرد. اما عرف هم مدام در تغییر است. رابطه دو نفر که زن و شوهرند هم در طول سالها عوض می شود. دو نفر که هم را می شناسند یا اصلا هم را نمی شناسند دو گونه تعبیر از لحن واحد خواهند داشت. سن و سال آدم تغییر می کند. ترکیب مخاطبان هم عوض می شود. میزان پذیرش هم تغییر می کند. دکتر سروش هم که باشی یک زمانی مخاطب وسیع داری و یک زمان نداری. استاد باشی هم در یک کلاس راحت تر حرف می زنی اما در همان دانشگاه به کلاس دیگر می روی فضای اش دیگر است و زبان شما بسته تر است و رعایتهای بیشتری باید بکنید. اینها را می شود به نحوی شهود کرد اما نمی توان بر اساس آن حکم کرد. دست کم نمی توان در یک حسب حال تکلیف دهها مساله در هم تنیده را روشن کرد. و البته اگر نتوان روشنی بخشید بهترین کار خاموشی است. 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن