Search
Close this search box.

سکس و رسانه، جلب کلیک یا پوپولیسم؟

چند سالی است که گرایشی در میان رسانه های فارسی پیدا شده است که به خبرهای عامه پسند بپردازند. پیشتاز این دست رسانه ها سایت خودنویس است. اما  امروز دست کم دو سایت دیگر وجود دارند که برخی جنبه های اخبار عامه پسند را شاخص اصلی سبک خود قرار داده اند یعنی توجه به خبرهای سکسی. این دو سایت ایران وایر و تقاطع اند و با فاصله ای از آنها دویچه وله به عنوان سایت چهارم. 

من هم در جلسه رونمایی طرح خودنویس حضور داشته ام و آن را تحسین کردم و هم در برنامه ریزی اولیه تقاطع و ایران وایر مشارکت داشته ام گرچه بعدا از آنها جدا شده ام. جدا شدن من از تقاطع پیش از رونمایی سایت بود و جدا شدن من از ایران وایر یک سالی پس از رونمایی آن. و حالا این دو سایت پیشتاز خبرهای سکس و تجارت سکس و هر موضوع مرتبط با آن اند. 

روز اولی که من طرح تقاطع را دیدم کمی آشفته بود ولی می خواست چیزی شبیه به بالاترین باشد با روایتی تازه. طرح را نقد کردم و یک دوبار دیگر هم در جریان توسعه طرح قرار گرفتم و بعد ارتباط ام با اسپانسر آن قطع شد اما وقتی سایت رونمایی شد حیرت کردم از فاصله بسیاری که از طرح اولیه گرفته بود که می خواست در جهت یک رسانه شهروندی گام بردارد.
در مقابل، روز اولی که طرح ایران وایر را دیدم آن را طرحی شسته رفته و سنجیده یافتم که می خواهد بین خوبی های خودنویس و بالاترین و ارزشهای شهروندمدار رادیو زمانه جمع بزند. واقعا روز خوبی بود. احساس کردم زمانه سنتی را پایه گذاشته که حال دارد به یک مرحله بالاتر ارتقا پیدا می کند. فکر کردم با کمک تیمی از بهترین روزنامه نگاران آنلاین، حرفه ای و شهروندی، ایران وایر به پلتفرمی عالی تبدیل خواهد شد. 
ولی نه ماه بعد ظاهرا بار اصلی ایران وایر زمین گذاشته شد. نه فقط آن طرح اولیه بتدریج کنار رفته بود یا معطل مانده بود که عوامل تازه ای در جهت عوام پسندی وارد کار شده بود بدون کوچکترین مشورت با تیم که من یکی از اعضای اصلی آن بودم. شش ماهی دندان روی جگر گذاشتم و سپس بیرون زدم چون نقد و بحث من هم دیگر به جایی نرسید. 
من مخالف کار رسانه ای پرطرفدار نیستم و فکر می کنم تهیه خوراک رسانه برای عامه مردم کاری ارزشمند است اگر به معیارهای حرفه ای همچنان پایبند باشد. اما این را نمی فهمم که کسانی مدعی شوند چون می خواهند کار عامه پسند کنند نمی توانند موازین روزنامه نگاری و رسانه پردازی را رعایت کنند و این موازین ظاهرا نخبه پسند است. چنین نیست. بدون اینکه وارد بحث نظری شوم کافی است به شبکه من و تو اشاره کنم. شبکه ای که برنامه هایش عامه پسند است اما تلاش می کند اصول حرفه ای را همه جا رعایت کند. عامه پسندی بی پروا چیزی است که باید آن را توده گرایی و پوپولیسم نامید.
همینطور است مساله سکس. توجه به سکس مثل هر پدیده دیگر اجتماعی و انسانی بخشی از کار رسانه است. بخشی از فرهنگ روزمره است. من هیچ مانعی برای بحث از آن به صورت رسانه ای ندارم و نمی بینم. اما وقتی رسانه های مختلف آنلاین و غیرآنلاین را می بینم که مساله خبرهای سکس را خارج از شیوه متعارف و رسانه ای مطرح می کنند نگران می شوم. دوستی که در دنیای عرب زبان کار می کند می گفت اینجا هم برخی رسانه ها گرایش های خاصی به این نوع خبرها پیدا کرده اند و از النهار مثال می آورد و نیز از راشا تودی نسخه عربی. آیا مساله فقط جذب مخاطب است؟ جلب کلیک است؟ من نگران ام که این گرایش به پوپولیسم ناشی از انحراف و خطای فاحش سردبیری و رها دیدن خود از قانون (به معنایی که اینجا توضیح داده ام) یا دستور کار خاصی از طرف منابع مالی این رسانه ها باشد.
اگر مطبوعات بعد از کودتای ۲۸ مرداد را مطالعه کنید می بینید یکباره بازار رسانه ای و مثلا بسیاری از مجلات به سوی سکس گرایش پیدا کرده اند یا گرایش داده شده اند. چیزی که فروغ فرخزاد در شعرش آن را بخوبی یاد کرده است. و چهره وقیح فواحش با هاله مقدس نورانی! تا سالها این گرایش ادامه داشته است طوری که وقتی امروز برخی از آن مجلات را ورق می زنیم عرق شرم بر پیشانی مان می نشیند از دریدگی آنها و البته از زن ستیزی بی پروای آنها. اما دستورکاری که دنبال می شده برایش زن ستیزی اصولا مطرح نبوده است.  نگرش ابزاری صرف بر آن حاکم بوده و پیشبرد یک دستور کار سیاسی معین. 
ممکن است ما نتوانیم انحراف مسیر این رسانه ها را تصحیح کنیم یا دستور کار آنها را تغییر بدهیم. اما این هم دور از شان ما ست که در نقش گول خواران بزرگوار رفتار کنیم و بگذاریم آنها هر جا خواستند ما را با خود ببرند و هر بار سوال کردیم بگویند مردم می خواهند! جوانان می خواهند! نباید عقل مان را دست آدمهایی بدهیم که معلوم نیست عقل شان چرا از زیر ناف شان بالاتر نمی آید. کمترین چیزی که باید به آن ملتزم باشیم این است که در عصر رسانه های نوین با چشم باز ببینیم که دور و بر مان چه می گذرد و هوشیاری پیشه کنیم. بر سرنوشت خودمان حاکم باشیم آن را به دست این و آن رها نکنیم. مراقب رسانه ها باشیم. کار دیدبانی را فردی و گروهی دنبال کنیم. هم بر رسانه های بزرگ و سیاست هایشان و هم بر رسانه هایی که شهروندی بودن را مایه گزارشهای سست و بی پایه خود کرده اند و اینطوررفتار و تبلیغ می کنند که گویی شهروندان گرسنه سکس اند و آنها رستوران های رایگان. 
یک مراقبت اساسی در این زمینه شناخت عناصر نفرت پراکنی است که متاسفانه بسادگی در میان مردم ما که سواد رسانه ای چندانی نداشته باشند نفوذ می کند و سخت موجب نگرانی است. یکی از راههای شناخته شده در نفرت پراکنی استفاده از خبرها و گفتارهای سکسی است. این موضوع نیازمند بحث جدی و همه جانبه است اما برای این یادداشت کوتاه فقط خواننده را توجه می دهم به مشابهتی بین روش مداحان آخرالزمانی و این رسانه های مثلا شهروندی. برخی از این مداحان در جلسات خصوصی زشت ترین تعابیر سکسی را در باره مخالفان سیاسی و عقیدتی خود به کار می برند تا نفرت پراکنی را در ساندویچ سکس پیچیده باشند. نمونه شاخص بیرونی اش عمرسوزان است که ترکیبی از خشونت و سکس و نفرت پراکنی است. دهها شاهد از گفتارهای آنها نیز می توان استخراج کرد که حاوی اشاره های جنسی و سکسی است برای تخریب مخالفان. از نظر من رسانه های توده گرا یا پوپولیست هم دقیقا از همین روش استفاده می کنند. برای آنها مساله اصلی جلب کلیک نیست. نفرتی است که خواسته یا ناخواسته می پراکنند. 
توده گرایی صورتی خشونت آمیز از دموکراسی است. اگر پایه دموکراسی توجه به مردم و خلق باشد این توجه تنها در چارچوب عقلانیت و حاکمیت قانون معنا دارد. رسانه های توده گرا روایتی بی قانون و ضدعقل از گرایش به توده نشان می دهند. بنابرین ابزار مناسبی برای تحریف پیام و رواج خشونت و پیشبرد دستور کارهای چه بسا پنهان سیاسی اند. 
—————–
روشنگری: برخی دوستان خوب من در این رسانه ها کار می کنند. برخی گزارشها و مطالب خوب هم در آنها منتشر می شود. تحلیل من متوجه سمت و سوی شاخص آنها ست. کاش کار خوب دوستان شاخص این رسانه ها باشد و بشود. اما وضع عمومی فعلی آنها نگران کننده است. ناچار نقد باید کرد تا اگر عمدی در کار نیست کار خود را بازنگری کنند.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن