Search
Close this search box.

آیا خودنویس به دنبال «حقیقت» است؟

ف. م. سخن از یادداشت نویسان سایت خودنویس در مطلبی از روزنامه نگاران گلایه کرده است که چرا به نهضت حقیقت یابی خودنویس نمی پیوندند. به نظر سخن بحث و فحص در مدرک تحصیلی آقای روحانی آزمون خبرنگاران است. من برای اینکه حشر و نشر قلمی با سخن دارم به احترام او و برای روشنگری کسانی که ممکن است سوال مشابهی داشته باشند یک نکته محوری عرض می کنم و آن این است که: جستن حقیقت ادعای بزرگی است ولی تکنیک های روشن و سنجیده ای دارد. اگر کسی حقیقت جو باشد ناگزیر باید به آن تکنیک ها پایبندی نشان دهد. اگر نشان ندهد ادعایش هیچ ارزشی ندارد و در مقامی نیست که از دیگران دعوت کند به او بپیوندند. او دنبال هر چه باشد دنبال حقیقت نیست. به زبان دیگر، من به ادعا نگاه نمی کنم. به روش نگاه می کنم. اگر روش حقیقت جو نباشد ادعا فاقد اعتبار است. 

دو سه نکته را در این زمینه با توجه به یکی از تولیدات «خبری» خودنویس باز می کنم:
محمد هاشم کمالی یک استاد شناخته شده فقه و حقوق است. چندین کتاب نوشته که یکی از آنها از اتفاق در باره آزادی بیان است و به دست دوست عزیز من سعید حنایی کاشانی هم ترجمه شده است. این آدم حتی اگر استاد نبود و شناخته نبود و آدم کاملا عادی و معمولی بود حق کرامت داشت. هیچ حقیقتی نمی تواند کرامت افراد را نادیده بگیرد. خودنویس در مطلبی که امروز منتشر کرده می نویسد: منبع کپی روحانی از پاسخگویی طفره رفت. این تیتر و متن خود دارای چندین پیشداوری است و چند نوع حق را زیر پا گذاشته است. اولا ممکن است من کتابی نوشته باشم که هزار بار در تزهای مختلف استفاده شده باشد. آیا من مسئول نحوه استفاده هستم؟ چرا من باید هر بار دانشجویی از کتاب من استفاده کرد مرجع سوال باشم؟ فرض کنیم که خطایی صورت گرفته و کپی رایت من نقض شده است. من ناشر دارم و وکیل دارم و آنها موظف اند موضوع را پیگیری کنند. من هرگز نه وظیفه پاسخگویی دارم و نه موضوع را می توانم بدون وارسی حقوقی رسانه ای کنم. خودنویس به چه جهتی پای مرا به میان می کشد و توقع دارد به او پاسخ بدهم؟ این چگونه جستن حقیقت است که حق مرا در قدم اول زیر پا می گذارد و نادیده می گیرد؟
دوم اینکه من نخواستم به خودنویس پاسخ بدهم. آیا روا ست که خودنویس مرا به سفارت ایران در مالزی بچسباند؟ فرض کنیم روابط من با جمهوری اسلامی مثل رابطه ای که با عربستان یا اردن دارم و دیگر کشورهای اسلامی خوب باشد. این اتهام است؟ جزو بحث است؟ آیا هر کس به جمهوری اسلامی رفت و آمد داشت عبد و عبید جمهوری است؟ زمانی بخشی از اپوزیسیون مدعی بود که هر گونه تماسی با جمهوری اسلامی اسباب مساله دار شدن است. آیا خودنویس اینطور فکر می کند؟ آیا این بخشی از حقیقتی است که دنبال می کند؟
سوم من حق دارم سکوت کنم. این حق در همان آمریکا که مرکز خودنویس است از همه جا شناخته شده تر است. چرا در مقابل سکوت ام باید متهم شوم که تز روحانی را برایش نوشته ام! چون با برادر روحانی نشست و خاست داشته ام؟ این جزو حقایق است که هر کس با برادر شما پالوده خورد حاضر است برایتان تز هم بنویسد؟ به این در عالم رسانه می گویند افترا نه حقیقت یابی. 
من نخواسته ام به شما پاسخ بدهم واکنش شما چیست؟ می روید در خودنویس می نویسید که بله فلانی به ما جواب نداد چون قرار است جمهوری اسلامی از موسسه اش حمایت مالی کند. قرار هم نیست احتمال اش هست. این در مرام شما حقیقت یابی است؟ هر ظن و گمانی را می نویسید که مثلا حقیقت است؟ 
من نخواستم وارد بحثی شوم که راه انداخته اید. اصلا به اعتبار خودنویس مشکوک ام. حق دارم به هر رسانه ای که مایل هستم مصاحبه بدهم و به شما مصاحبه نمی دهم. جواب شما چیست؟ مدیر خودنویس گفت که بزودی کاریکارتور کمالی را می کشم!
به نظر من آقای سخن عزیز آقای کمالی آدم بسیار باهوشی بوده است که وارد این بازی نشده است. چون می دانسته که با کسانی سر و کار دارد که هیچ اعتنایی به حرمت و کرامت آدمها ندارند و هیچ حقی را به رسمیت نمی شناسند و هیچ ادب و آداب و مرزی را رعایت نمی کنند. اگر گوسفندوار هرچه گفتند دنبال کردی خوبی اگر نه هر چه دلشان خواست به تو نسبت می دهند از جعل تز و پول گرفتن از جمهوری اسلامی به عنوان حق السکوت و هر نوع خزعبلات دیگر. 
آن وقت شما می خواهید این سطح از حقیقت یابی را آزمون خبرنگاران بدانید؟ آنچه ما در فقط یک به اصطلاح خبر خودنویس می بینیم اصلا با خبرنگاری و اصول این حرفه سنخیت دارد؟ کسی که حقیقت می جوید می داند که کاری مهم و ظریف در پیش دارد و صد جور احتیاط هست که باید رعایت کند و دهها حق هست که باید بشناسد و مراعات کند. نه اینکه مثل گاو در چینی فروشی راه بیفتد و صدها کاسه زرنگار را بشکند که به جستجوی حقیقت آمده ام. این حقیقت نیست. اهل حقیقت روا نمی دارند که برای پیش بردن سوء ظن های خود هر حقی را زیر پا کنند. ان بعض الظن اثم. وانگهی هیچ حق حقیقی هم به اینهمه زیرپا کردن حقوق دیگر نمی ارزد.
برادر عزیز بهتر است کمی به دور و بر خودتان نظر بیندازید و کمی یادداشتهای خودنویس را بخوانید و بعد آزمون بگذارید و از دیگران دعوت کنید. دیگ خودنویس خالی است. مهمان دعوت نکنید.
پی نوشت:
خودنویس حق انتشار این مطلب را ندارد.
در همین زمینه بازخوانی این یادداشت از دسامبر ۲۰۱۰ عبرت آموز تواند بود:
پارادوکس های معنادار خودنویس

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن