Search
Close this search box.

خامنه ای تاس خود را با دست مردم ریخته است

این پست بیشتر به روشنگری بیشتر در باره ابهامها و ایرادهای دوستان در باره تحلیل من از مهندسی انتخابات ۹۲ می پردازد و بنابرین در کنار پست قبلی باید خوانده شود: انقلاب سفید ولایی – اگر آن را نخوانده اید لطفا اول آن را مطالعه کنید. 

یکبار دیگر حرف خود را با نکات دیگری عمدتا از مواضع انتخاباتی آقای خامنه ای بازگو می کنم. همه این مواضع را از صفحه ویژه انتخابات سایت خامنه ای نقل می کنم:
آقای خامنه ای می گوید همه سلایق سیاسی بیایند. در چیدمان نامزدها هم این نکته مورد توجه بوده است.
آقای خامنه ای می گوید همه حتی کسانی که حامی نظام هم نیستند بیایند و رای بدهند.
سوال: مفهوم دو سخن بالا این است که آقای خامنه ای هوادار تنوع افکار سیاسی و تنوع رای دهندگان است. آیا به نظر شما منطقی است که فکر کنیم آقای خامنه ای دموکرات شده است؟ یا باید به عمل او نگاه کرد و دید که راه بر همه سلایق سیاسی باز نبوده است؟
در باره تنوع رای دهندگان چطور؟ آیا او از روی طبع دموکراتیک است که این حرف را می زند؟ یا برای جذب افراد بیشتر پای صندوق است؟ 
فرض اول: هدف او فقط کشاندن مردم پای صندوق است. نتیجه را خود تعیین می کند.
فرض دوم: هدف او احترام به رای مردم است. نتیجه را مردم معین می کنند.
به نظر شما می شود فرض دوم را قبول کرد؟ ممکن است بگویید او به رای مردم احترام ندارد ولی مردم فشار آوردند. واقعا اگر مثلا قالیباف برنده انتخابات اعلام می شد شما باور نمی کردید؟ چه کسی گفته است که فشار مردم لزوما به صیانت از رای می انجامد؟ چه کارکردی در انتخابات ایران این را تضمین می کند؟
آیا خامنه ای نتیجه انتخابات را هر چه باشد قبول می کند؟
فرض اول: بله چون شورای نگهبان پیشاپیش نامزدها  را فیلتر کرده است
فرض دوم: نه چون صافی شورای نگهبان همیشه ملاحظات سیاسی خاصی را رعایت می کند و لزوما همه نامزدها از چشم بیت رهبری یکسان نیستند.
روشن است که نامزدها یکسان نیستند. نه فقط در سال ۸۸ دیدیم که کروبی و موسوی با احمدی نژاد یکسان نبودند و رای کروبی بسیار دور از ذهن و تحقیرآمیز اعلام شد بلکه در همین انتخابات هم روشن بود غرضی و حداد عادل با دیگر نامزدها برابر نیستند. 
من در یک نکته تردید ندارم و به این سخن خامنه ای باور می کنم که چندین بار گفت رای مرا کسی نمی داند و کسی هم نخواهد دانست. در انتخابات حاضر هیچ جور ممکن نبود آقای خامنه ای رای خود را بر خلاف دور قبل به طرفدارانش اظهار کند. رای او باید مخفی می ماند چون کاملا برخلاف مسیر معمول او و انتظار طرفدارانش در بسیج و سپاه و مذهبی های محافظه کار بود. 
یک نکته دیگر هم از نظر من قابل تردید نیست. آقای خامنه ای تصمیم گرفته است که هر طور شده چهره و وجهه قابل قبولی از خود به دنیا عرضه کند. او گفته بود که دشمنان ما می خواهند بگویند رقابتها نمایشی است. اما رقابت میان نامزدها واقعی است. و صدا و سیما را برای وقتی که در اختیار نامزدها گذاشته بود ستود و از مناظره ها هم به وجد آمد که خیلی خوب بود و خوشمان آمد. اما درک خامنه ای از مقبولیت اش در این چارچوب محدود می شود که مثلا همین صدا و سیما چون لطف کرده وقت داده به نامزدها مظهر آزادی بیان شده است! این نگاه به آزادی بیان درست مثل نگاه دیگر او به قانونگرایی است. به نظر او در این دوره باید قانونگرایی حاکم باشد نه مثل ۸۸ که به قول او مخالفان به قانون لگد زدند. روشن است که حد قانونگرایی ایشان هم بیش از این نیست که قانون را خود تعریف کند و تعریف همه چیز از خود او صادر شود. چه آزادی بیان صدا و سیمایی چه بی قانونی معترضان به تقلب ۸۸. ولی روشن است که او توانسته با آمدن روحانی گام بلندی در بازسازی مقبولیت خود بردارد.
در یک نکته دیگر هم تردید نیست که از نظر او در وضع فعلی اقتصاد مساله اصلی کشور است و این را هم چندبار گفته است. در واقع آقای خامنه ای حماسه سیاسی اش را برای حل مساله اقتصادی اش تعریف کرده است. من با ناظران اصولگرا کاملا موافق ام که حماسه سیاسی متحقق شده است. حماسه سیاسی انقلاب سفید خامنه ای بوده است و اکنون آغاز شده است. قرار است این حماسه سفید وضع سیاه اقتصاد آخرالزمانی را هم بهبود بخشد. یعنی تحریم را حل کند. 
اجازه بدهید این بخش از صحبت را با این نکته تمام کنم که خامنه ای ۸ برنامه در عملیات دشمنان پیش بینی کرده بود به این شرح:

۱- برنامهریزى و برنامهسازى رسانه‌های دشمن برای انتخابات ۱۳۹۲/۰۲/۱۶
۲- ناامیدکردن مردم از طریق مانع‌تراشی و کتمان پیشرفتها ۱۳۹۲/۰۱/۰۱
۳- ایجاد تردید و دودلی در دل مردم تا همت آنها را کوتاه و ضعیف کنند ۱۳۹۱/۱۲/۳۰
۴- ایجاد اختلاف بین مسئولین ۱۳۹۱/۰۸/۱۰
۵- برهم زدن ثبات و آرامش کشور ۱۳۹۱/۰۷/۲۴
۶- پرت کردن حواس مردم از انتخابات با یک ماجرای سیاسی، اقتصادی یا امنیتی ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
۷- سعی در اخلال در برگزاری انتخابات ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
۸- تشکیک در سلامت انتخابات ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
با انقلاب سفید خامنه ای او توانسته است تمام این برنامه را فارغ از اینکه اصلا چنین برنامه ای بوده یا نبوده بر هم بزند. به نظر من البته دشمنی در کار نیست. اینها ۸ مساله مهم بحران امنیتی در انتخابات است که هر سازمان اطلاعاتی می تواند آنها را پیش بینی کند و مثل یک ایستگاه آتش نشانی صورتهای مختلف پدید آمدن آتش را آموزش دهد. خامنه ای با انقلاب سفید خود آتش های ۸گانه ای را که از آن نگران بود خاموش کرده است:
– رسانه های خارج از کشور را منفعل و تا حدی مضحکه کرده است که نتوانستند دست او را بخوانند
– مردم را دوباره امیدوار کرده است طوری که حتی با وجود اذعان به دیکتاتوری او بگویند دیکتاتور تشکر تشکر!
– تردیدهای بسیاری از مردم را زدوده است
– اختلاف احتمالی بین مسئولان را که می توانست با انتخاب هر نامزد اصولگرایی بالا بگیرد حل کرده است و اختلافات دولت با باقی نظام را کاملا دفن کرده است
– به کشور ثبات و آرامش بخشیده و از یک بحران بالقوه اعتراضی دیگر پرهیز کرده است
– انتخاباتی آرام برگزار کرده است
– و وضعیتی درست کرده که لیدر اصلی مخالف یعنی هاشمی بگوید انتخابات بی شبهه بوده است
و به نظر من دستاوردهای متعدد دیگری هم داشته است که لزوما در برنامه دشمنان نبوده و طراحی «دوستان» برای آینده نفوذ ایران در منطقه از آن جمله است. 
این نتیجه ی یکی از بهترین مهندسی های انتخاباتی در سالهای پس از ۷۶ است. کاری با نمره ۲۰. در این مهندسی هیچ جایی برای غافلگیری وجود ندارد. نکته اصل هم همین است که خامنه ای اصلا و ابدا از نتیجه انتخابات غافلگیر نشد. مردم غافلگیر شدند! آنها فکر نمی کردند خامنه ای به نامزدی که مورد توجه آنها قرار گرفته بود میدان بدهد. اما این بار خامنه ای درست همان نامزد را می خواست. با دست مردم تاس خود را ریخت!
بیاییم سر نقدها و سوالها:
وحید غلامی می پرسد: 
چرا وقتی قالیباف گزینه ی قابل کنترل تری هست توپ و میدون رو میسپارن دست تیم هاشمی،خاتمی
به نظرم جواب اش روشن است به این دلیل که قالیباف پشتوانه مردمی روحانی را نداشت و آقای خامنه ای کسی را می خواست که اعلام پیروزی او را مردم به صورت طبیعی بپذیرند. بعلاوه، این که قرعه به نام قالیباف نخورد دلایل دیگری هم دارد. همان دلایلی که بار پیش هم احمدی نژاد در مقابل او انتخاب شد. این بار دلایل دیگری هم به آن اضافه شد که الان مورد بحث من نیست.
داریوش ملکوت می نویسد:
تمام نکته این است که نشانه‌هایی که تو دیده‌ای، «تمام نشانه‌ها» نیستند.
طبیعی است که من همه نشانه ها را ردیف نکرده ام و به نظرم برای بحث تنها اشاره به شماری از نشانه های معنادار کافی است. ولی اگر اسپانسری پیدا شود (!) حاضرم تمام سخنان خامنه ای را از دوره ای که میخواست اصلاح طلب شود تا روز قبل از انتخابات بخوانم و گزاره های معنادار و مرتبط را برگزینم و تحلیل کنم و نشان دهم که یک خط واحد آنها را به هم وصل می کند. در واقع با فرارسیدن نوروز ۹۲ او تصمیم اش را برای انتخابات گرفته بوده است. در نوروز سال ۸۸ هم تصمیم اش را برای انتخابات آن سال گرفته بود. 
داریوش می گوید 
«نشانه» هم به خودی خود کمک زیادی به ما نمی‌کند. مهم تحلیل، راه‌حل یا تبیین استوارتر قصه است

البته وقتی نشانه می گویم منظورم همزمان نشانه شناسی هم هست. تحلیل من همان نشانه هایی را که در دسترس همگان هست طور دیگری معناشناسی می کند. 
همایون خیری معتقد است که بیت رهبری آنقدر آشفته است که نمی شود با آن برخورد منطقی کرد. به نظرم این برداشت بسیار غیرسیاسی است. من چون با مجموعه ای از افراد سیاسی برخورد می کنم و نتیجه کارشان هم کاملا سیاسی است منطقی نمی دانم که آنها را از نظر برنامه ریزی سیاسی «پیاده» فرض کنم. بنابرین من نمی توانم این حرف را قبول کنم که:

حرف من همین است که اگر اوضاع بیت و دستگاه خامنه‌ای بر اساس یک منطق مشخص یا حتی بدون منطق مشخص ولی با مدیریت مشخص اداره می‌شد آنوقت می‌توانستیم از چنین مهندسی کارآمدی که شما می‌گویید حرف بزنیم.
من هرگز در سیاسی بودن خامنه ای تردید نداشته ام. به نظرم توصیفی که از او در جریان جنبش سبز شد و او و سیاست هایش را با معاویه همسان دانستند بسیار دقیق است و همزمان نشان می دهد که فردی بسیار هوشمند و تماما سیاسی است. شان خامنه ای تماما سیاسی و امنیتی است. به عبایش نگاه نکنید. یک ژنرال کارآمد و روباه عملیاتی است. همینطور است حکم گروهی از نزدیکترین حلقه به او. خامنه ای در استفاده از دانش روز و کاملا مدرن در علوم سیاسی و مدیریت توده از مشورت بهترین تحلیلگران سیاسی و نظامی و جامعه شناسان و روانشناسان استفاده می کند. هر نوع دست کم گرفتن خامنه ای صد در صد خطا ست. 
بعد ادامه می دهد که:
 اگر حضرات بیت نامزد بهتری داشتند لاجرم از تعداد نامزدهای‌شان کم می‌کردند که آرای این ۵ نفر این همه تقسیم نشود. همین ۵ نفر هم اختلاف عقیده‌شان بطور قابل ملاحظه‌ای زیاد بود که اصلن ائتلاف را بی‌معنا کرده بود. 

به نظرم یکی از بهترین بازی های انتخاباتی و در عین حال یکی از گره های این بازی همین بحث ائتلاف بود. تحلیل آن یادداشت جداگانه می طلبد. ولی شما فکر می کنید واقعا برای بیت کاری داشت که بخواهد ولایتی هم مثل حداد کنار برود؟ یا حتی رضایی هم به نفع سردار قالیباف که رای داشت انصراف دهد؟ چرا این وحدت نامزد صورت نگرفت؟ وقتی حسین شریعتمداری توی سر خودش می زد که آقا اگر وحدت نکنید روحانی دست را می برد چرا آنها نشنیدند؟
سعید جعفری نوشته است:
این مهندسان هوشمند نمی توانسته اند موج حمایت از روحانی را بعد از انصراف عارف پیش بینی کنند.
من موافق ام که مهندسان قادر به پیش بینی همه تحولات انتخابات نیستند. اما ابزارهای کنترل نتیجه مطلوب را در اختیار دارند. در این مورد بخصوص یک دو حرکت معنادار را به عنوان شاهد عرض می کنم. یکی از آنها شایعه رد صلاحیت روحانی بود. شایعه ای که بخشی از عملیات روانی سپاه بود و ظاهرا قرار بود توی دل اصلاح طلبان را خالی کند که عارف را از دست ندهند. اما درست به نفع روحانی عمل کرد. بعلاوه، آقای خامنه ای برای هیجانی کردن انتخابات از موقعیت ترسناک خود و سپاه هم به اندازه کافی بهره برد. آنها با علم به اینکه به قول خود سعید این نظام به راحتی عدد سازی می‌کند چه رای می‌دادیم یا نمی‌دادیم و مردم باور دارند که رای شان لزوما خوانده نخواهد شد تعلیق انتخاباتی را تقویت کردند. این تعلیق دقیقا به سود روحانی کار کرد و نه قالیباف و دیگران.
نهایتا باید بگویم که بیت رهبری یک دستگاه عظیم و پرخرج و متکی به صدها کار کارشناسی و نظرسنجی و امنیتی است و از پشتوانه دانشگاههای سپاه و چندین مرکز مطالعات و تحقیقات بهره می برد. اطلاعات دقیق بسیاری جمع آوری می کند و تحلیلگرانی دارد که قدم های ولایت را بررسی و پیشنهاد می کنند. از نظر استراتژیک آقای خامنه ای باید رهبری نیروهای تحول خواه را به نحوی از خود می کرد و خود پرچمدار تحولات ممکن می شد. انقلاب سفید او را در این زمینه پیش انداخته است. اما این به معنای آن نیست که هر آنچه ما می خواهیم او عمل خواهد کرد. بین ما و او همانقدر فاصله است که بین آزادی بیان از دید ما و آزادی بیان از دید او. بین قانونگرایی از دید ما و قانونگرایی از دید او. کار او از خود کردن شعارهای تحول خواهان است (کاری که به صورت مداوم جبهه ضدجنبش و ضداصلاحات هم انجام می دهد). که فی نفسه هیچ عیبی هم ندارد. اما او آنها را به معنای خود به کار می برد یا از معنای اصلی تهی می کند. چنانکه گفته است رئیس جمهور آینده باید از همه ظرفیت های قانون اساسی استفاده کند. به نظرتان این حرف آشنا نیست؟ و بر فرض اجرا به همان نتیجه ای می رسد که من و شما انتظار داریم؟

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن