Search
Close this search box.

انقلاب سفید ولایی

نتیجه انتخابات ۹۲ از این بابت شگفت آور نیست که روحانی انتخاب شد. از این بابت اسباب شگفتی است که خامنه ای بدون مشکل خاصی از آن استقبال کرد! چرا؟ چرا یکباره دستگاه نظارت و برگزاری انتخابات اینقدر دموکراتیک شد که روحانی را با اندکی رای بالای ۵۰ درصد پیروز انتخابات ساخت؟ چرا خامنه ای حتی کسانی را که به نظام رای نمی دهند به رای دادن فراخواند؟ او که می دانست آنها به نامزدهای اصولگرای او رای نمی دهند. چرا آنها را دعوت کرد؟ تا به حسن روحانی رای بدهند؟

در مطلبی که در ایران وایر منتشر شده سعی کرده ام روشن کنم که از نظر من این انتخابات در جهت انتخاب حسن روحانی مهندسی شده است. کوتاه شده آن را در اینجا می آورم:

بازی انتخابات ۹۲ برای من بیش از همه چیز شبیه یک انقلاب نارنجی است که دولت انجام داده باشد! منطقی به نظر می رسد که حاکمیتی که اینهمه غرق در مباحث انقلاب نارنجی بوده و همچنان از برآمدن انقلاب سبز نگران است خود به این نتیجه برسد که باید یک انقلاب نارنجی به راه بیندازد تا خودش را نجات دهد. یعنی دانشی را که نیروهای امنیتی اش آموخته اند تا با چنان انقلابی مقابله کنند در خدمت راه اندازی انقلابی نرم در خدمت بقای نظام قرار دهند.

دلایل متعددی داریم که انتخابات ۹۲ را انتخاباتی مهندسی شده بدانیم. تنها برگ برنده نظام منتها این بوده است که طوری وانمود کرده که گویا مهندسی انتخابات در جهت ادامه راه امثال احمدی نژاد است و مثلا قرار است جلیلی روی کار آید (و حداکثر ولایتی که نامزد مقبول جامعه روحانیت شد) اما در واقع در ادامه راهی است که امثال احمدی نژاد در خدمت آن بودند: بقای نظام ولایی همراه با محدودسازی نیروهای رقیب و حداقل تغییر ممکن.

یک کار مهندسی تمیز

بحث اصلی این است که آقای خامنه ای چطور ممکن است از ایده های ۸ ساله اش که اینهمه هزینه بر کشور بار کرده دست برداشته باشد و به یک دولت تحول خواه و در خدمت تغییر تن داده باشد؟ درک من مثل بسیاری دیگر از ناظران مسائل ایران این است که چنین تن دادنی غیرممکن است. هیچ اتفاقی نیفتاده که رهبر را تحت فشار گذاشته باشد و او را به عقب نشینی وادار کرده باشد. این استدلال وقتی هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد قوت بسیار یافت که نظامی که حاضر است کسی چون هاشمی را رد صلاحیت کند اجازه نخواهد داد پای تحول خواهی به درون حاکمیت باز شود. چه اتفاقی افتاده است که امروز حسن روحانی که نماینده فکر و سیاست همان هاشمی است بر مسند ریاست جمهوری نشسته است؟ و از آن مهمتر همه نهادهای گوش به فرمان رهبری ندای حمایت از او سر داده و می دهند؟

انتخابات ۹۲ ممکن است به ظاهر شبیه انتخابات سال ۷۶ باشد که به ریاست جمهوری خاتمی انجامید. اما این فقط ظاهر ماجرا ست. هیچ عنصری در این انتخابات نیست که نظام ولایی را غافلگیر کرده باشد. همه چیز با دقت چیده شده یا با دقت حذف شده تا بهترین نتیجه ممکن به دست آید. به همین دلیل می توان گفت انتخابات ۹۲ یک کار تمیز مهندسی انتخابات در خدمت نظام بوده است

آشفتگی ۸۸ و مهندسی ۹۲

تقلب ۸۸ چنان واضح و شلخته و آشوب زده انجام شده بود که هزینه های گرانی را بر نظام بار کرد. اما مهندسی سال ۹۲ با چنان دقتی انجام شد که سقف اش بر سر کسی آوار نشد و بین نیروهایی صورت گرفت که هیچ یک با نتیجه آن مخالفت نکردند و خواه ناخواه آن را پذیرفتند. تلاش گروههای تندرو داخل نظام برای اینکه از نتایج ۹۲ بر سلامت انتخابات ۸۸ استدلال آورند ادامه شلختگی های فکری حاکم بر اندرونی نظام است اما ظاهرا قرار است برای مدتی هم که شده اهالی این منطق اولترا-ولایی از صحنه سیاست و مدیریت ایران کنار گذاشته شوند. با اینهمه، من می توانم به صورت عکس نظر این تندروها را قبول کنم: انتخابات ۹۲ هم مثل ۸۸ بود! اما نه از جهت تقلب نکردن بلکه از جهت مهندسی شدن. مهندسی آن یکی آشفته بود و بر خلاف جریان طبیعی رای مردم و مهندسی این یکی منظم بود و در جهت رای طبیعی مردم. برای همین است که مردم خیلی کنکاش نمی کنند. به هدف شان رسیده اند و کسی را که فکر می کردند شایسته تر است و دورتر از خواسته بیت است انتخاب کرده اند. اما واقعیت این است که در شیوه اعلام آرا و نحوه مدیریت درصد نهایی رای هر نامزد مهندسی حساب شده ای در جریان بوده است. من به واقعی بودن رای اعلام شده همچنان مانند سال ۸۸ باور ندارم. اما چون حاکمیت به خواست اکثریت مردم تمکین کرده است کسی علاقه ندارد در واقعی نبودن آرا بحث کند. احتمالا بحث باید در طرف شکست خورده صورت گیرد که آنهم بفرموده و دستور ناچار زبان در کام می گیرد. اما اگر فرض کنیم – و این فرض را معتبر می دانم- که رای روحانی بنا به مصالحی بیشتر از همان ۵۰ درصد اعلام نشده این خود به معنای پذیرش دستکاری در آرا ست.

اما معنای این تحولات چیست؟ آیا خامنه ای قوه مجریه را با دست خود به تحول خواهان تقدیم کرده است؟ ظاهرا چنین است. اما چه سودی از این کار می برد؟ و پیامدهایش چیست؟

انقلاب سفید ولایی

واقعبینانه که نگاه کنیم خامنه ای را در جایگاه بازیگری ماهر بازمی یابیم که از هر چه به سودش هست استفاده کرده و می کند اما به هیچ یک از تعهدات اش جز آنچه به بقای اش می انجامد عمل نمی کند. باید اذعان کرد که در بیت خامنه ای تنها نقدی ها و فیروزآبادی ها و سرداران دیگر صاحب نفوذ نیستند. او تکنولوژیست ها (یا فن-بازها و مهندسان) سیاسی هوشمندی دارد که کارشان طراحی بازی های بقای او و نظام ولایی است. شماری از این طراحان در دانشگاه های مختلف سپاه به تدریس و تحقیق مشغول اند و نحوه تحلیل شان در آثاری که منتشر می کنند کاملا سکولار و واقعبینانه و غیرایدئولوژیک است. آنها توانسته اند انقلاب سفیدی برای خامنه ای طراحی کنند تا هر نوع انقلاب سرخ و نارنجی و سبز را خنثی کند

فن-بازهای خامنه ای صحنه را طوری چیدند که روحانی بالا بیاید. نامزد واقعی خامنه ای این بار کسی بود که بتواند رای جمع کند. به قول مهدی جلالی تهرانی که به سوال من در فیسبوک درباره عقب نشینی خامنه ای پاسخ داده «آیا از آقاى خامنه اى گرفته تا مردم، کسى در این تردید داشت که تنها کاندیدایى که مخالفین نظام ممکن بود به او راى بدهند، حسن روحانى بود؟ در این صورت آقاى خامنه اى با اشراف کامل به این نکته از کسانى که "نظام را حمایت نمى کنند"، خواست تا بخاطر کشور راى بدهند. نتیجه منطقى و بدیهى این است که آقاى خامنه اى براى آقاى روحانى راى جمع کرد

بر اساس این مهندسی قرار نیست هیچ تحول مهمی در عرصه سینما و کتاب و فرهنگ عمومی و زندگی روزمره اتفاق بیفتد مگر آنقدری که فشارها را کمی سبک و قابل تحمل کند. هیچ یک از احزاب احیا نخواهد شد مگر یک دو حزب نزدیک به رئیس جمهور. اما آنقدر میدان نخواهند یافت که به کار سیاسی مهمی دست بزنند. هیچ معامله بزرگی در مسائل هسته ای در راه نیست مگر در چارچوب توافق هایی که قبلا نیمه نهایی شده بوده است و هیچ تحولی در رابطه سوریه و ایران نخواهد بود مگر تغییر گفتار از مبارزه با تروریسم وارداتی به حمایت از انتقال آرام دولت اسد. و به همین ترتیب، هیچ یک از سیاست های محدودسازی ولایت تغییر نمی کند. زندانیان سیاسی آزاد نمی شوند و ایران رکورد بهتری در رعایت حقوق شهروندان اش نخواهد داشت. و مهمترین سود فوری این است که هیچ کس در باره فسادهای بزرگ مالی و مدیریتی و حیف و میل عظیم درآمد نفت در دوره هشت ساله گذشته پاسخگو نخواهد بود. در سطح بین المللی هم ایران می تواند با ترمیم وجهه خود نفوذش در منطقه را همچنان حفظ کند و برای رقابت با رقبایش در موقعیت بهتری باشد.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن