اعترافات ناخواسته یک دادستان در باره جنبش

 حرفهای دادستان تهران یک روز بعد از اعتراضهای سبز در دهم اسفند بسیار بامعنا ست. به نظر من مجموعه حرفها و ادعاها و موضعگیری های مقامات از ۲۵ بهمن به اینسو ارزش تحلیلی فوق العاده ای دارد. چه حمایتهای مصنوعی و دستوری از رهبر و محکوم ساختن موسوی و کروبی و اعتراضها و چه نمایشهای تلویزیونی وزیر اطلاعات و دیگران و امروز حرفهای دادستان. بازخوانی متن حرفهای او روی دیگر سکه جنبش را نشان می دهد:

متن: دادستان تهران با دروغ خواندن اخبار چند روز اخیر مربوط به موسوی و کروبی تاکید کرد: آقایان کروبی و موسوی به همراه همسرانشان در منزل‌های خود حضور دارند. 

تحلیل: هیچ کلمه ای گفته نمی شود که به حبس و زندان مربوط باشد. اخبار مربوط به موسوی و کروبی گویی خودبخود روشن است اما خبرگزاری نمی خواهد هیچ کلمه دردسر سازی بنویسد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، عباس جعفری دولت آبادی در حاشیه همایش دادستان‌های کشور در جمع خبرنگاران در مورد تجمعات و اقدامات روز گذشته، اظهار کرد: روز گذشته در تهران اتفاق خاصی رخ نداد و رفت آمد مردم عادی بود ،اما عده‌ای تلاش داشتند در راستای تحریکات ضد انقلاب تجمعاتی را داشته باشند که در این امر موفق نشدند. 

تحلیل: روز گذشته اگر خبری نبود سوالی هم نبود. ولی ایلنا در مورد تجمعات می پرسد. دادستان می گوید خبری نبود. عده ای خواستند تجمع کنند نتوانستند. دادستان سعی می کند عدم توانایی عده ای برای تجمع را به عنوان یک مساله عادی جلوه دهد. گویی بخشی از زندگی روزمره است. این موفقیت مهمی است برای آن عده ای که تجمع نتوانستند کرد اما تلاش خود را به عنوان امری روزمره توانسته اند جا بیندازند.

دادستان تهران در پاسخ به این پرسش که آیا روز گذشته دستگیری صورت گرفته است،گفت: پلیس طبق وظیفه خود نسبت به پراکنده کردن تجمعات اقدام می‌کند و این کار خلاف قانون نبوده و کار جاری و ساری پلیس است. 

تحلیل: پلیس پراکنده می کند پس لابد دستگیر هم می کند. پراکنده کردن اش خلاف نیست. اصلا کار جاری پلیس است. توجه کردید؟ کار جاری. یعنی پراکنده کردن تجمع به کاری روزمره برای پلیس تبدیل شده است. این تاییدی بر همان مساله بالا ست. تلاش برای تجمع کردن به عنوان امری عادی و روزمره وارد سیاست و نظم امور شهری شده است.

وی درباره تعداد دستگیر شدگان پس از ۲۵ بهمن تاکنون اظهار کرد طبیعی است که دستگاه امنیتی واطلاعاتی هیچ تکلیفی نسبت به انتشار آمار دستگیر شدگان ندارند. اما حسب مقررات، پلیس موظف است به خانواده دستگیر شدگان اطلاع دهد ما این امر را پیگیری و متوجه شدیم که نیروی انتظامی چنین کاری را انجام داده است، بنابراین در این رابطه اعتراض‌ها بسیار کم شده است و طبیعی است خانواده‌ای که فرزندش شب به خانه باز نمی‌گردد نگران می‌شود و پلیس این وظیفه را دارد تا مساله را به خانواده‌ها خبر دهد. 

تحلیل: دستگیر می کنیم اما تکلیفی نداریم آمار بدهیم. عالی! پس تا به حال همه آمارهایی که داده می شده خلاف تکلیف بوده است. اما پلیس باید به خانواده ها خبر دهد که داده است. بنابرین اعتراض ها کم شده است. اوه پس دامنه دستگیری ها به طور کلی و جاری و ساری آنقدر زیاد است که پلیس نمی تواند به خانواده ها بموقع خبر بدهد. حالا ظاهرا برای انجام این وظیفه روزمره خود را توانمند کرده و خبر می دهد تا اعتراض ها کم شود. واقعیت همین است بر من روشن نیست و ظاهرا بی خبری غلبه دارد. اما نکته اساسی این است که دادستان می پذیرد پلیس جوانان را دستگیر می کند و خانواده ها هم اعتراض می کنند. حالا پلیس قرار گذاشته بموقع خبر بدهد. این وظیفه تازه و روزمره پلیس شده است.

وی ادامه دهد: یکی از دلایل عدم انتشار تعداد بازداشت شدگان این است که برخی پس از بررسی‌های اولیه، اتهامی متوجه آنها نبوده و سریعا آزاد می‌شوند،اما نسبت به افرادی که دلیلی متوجه آنهاست پرونده‌شان به دستگاه قضایی اجرا می‌شود. بعد از اجرا به دستگاه قضایی نیز اگر دلیل قانع‌کننده نباشد،بیگناهی فرد ثابت شده و آزاد می‌شود. 

تحلیل: بسیاری از دستگیرشدگان آزاد می شوند. در واقع پلیس افراد را از خیابان می ریزد توی ون و اتوبوس که تلاش شان برای تجمع موفق نباشد. بعد هم ازادشان می کند. امار هم نمی دهد نکند ما از شمار این عده ای که تجمع کردن برایشان امری عادی شده باخبر شویم. اصولا خبر خاصی نیست. یک عده می ایند تجمع کنند بعد پلیس آنها را می گیرد تا تجمع نکنند بعد هم امکان ندارد اینهمه آدم را نگهدارد رهاشان می کند. دادستان نمی گوید هر دفعه افرادی تازه را می گیرند یا همانها را که دفعه پیش گرفته بودند؟

جعفری دولت‌آبادی افزود: یکی از دلایل دیگر عدم انتشار آمار بازداشت شدگان این است که عده‌ای این مساله را دستاویز موفقیت خود قرار می‌دهند. 

تحلیل: دستاویز موفقیت؟ این تعبیری کلیدی است. دادستان باید هرطور شده نگذارد این عده که می خواهند تجمع کنند احساس موفقیت کنند. راه اش این است که بگوید خبر خاصی نبوده. سر چند تا چهارراه و میدان جمع کوچکی جمع شده اند و ما هم پراکنده شان کرده ایم و چند نفری را هم دستگیر کرده ایم که آزادشان کرده ایم. اصولا مقام دادستانی یعنی حلقه ای در زنجیره تبلیغاتی که می خواهد به سبزها بگوید کم اید پراکنده اید و موفقیتی ندارید.

دادستان پایتخت تاکید کرد: حضور در راهپیمایی غیر مجاز جرم بوده و خانواده‌ها نباید به فرزندانشان اجازه دهند که در این گونه راهپیمایی‌ها حضور یابند. 

تحلیل: دادستان اعتراف می کند که با جوانان شهر مشکل دارد. دست به دامن خانواده ها می شود. لابد نه برای اینکه فکر می کند خانواده ها با جوانان شان همدل نیستند بلکه برای اینکه دل نگران جوانان خود نشوند و بعد اعتراض نکنند. 

وی در پاسخ به پرسش ایلنا مبنی بر اینکه برخی از سایت‌های خبری اعلام کردند که بازجویی از کروبی و موسوی آغاز شده و در این ارتباط به اظهارات سخنگوی قوه قضاییه مبنی بر اینکه حصر خانگی آنها گامی برای رسیدگی به پرونده شان است استناد می‌کند، آیا بازجویی آنها صحت دارد،گفت: به مردم می‌گویم دروغگویی حد و حسابی ندارد و شایعات در رابطه با این دو فرد کاملاً خلاف واقع است. 

تحلیل: این جمله اخیر می تواند کاملا صادق باشد: دروغگویی حساب ندارد و شایعات هم واقعیت ندارد. بسته به اینکه چه کسی بگوید. من هم می گویم دروغگویی نظام ولایت و اذناب اش حساب ندارد و شایعات مربوط به رهبران سبز هم واقعیت ندارد.

جعفری دولت آبادی در پاسخ به این پرسش که آیا این دو فرد در حصر خانگی به سر می‌برند،اظهار کرد: این تعابیر معانی دیگری پیدا می‌کند آقایان کروبی و موسوی به همراه همسرانشان در منزل‌های خود حضور دارند. 

تحلیل:
دادستان در تنگنا گرفتار است. کلا می گوید آنها در منزل تشریف دارند. زندان اند؟ نه. حصر خانگی اند؟ نه. پس چه وضعی دارند. دادستان نمی تواند چیزی بگوید. هر کلمه اش می تواند بر سر نظام آوار شود. او حتی حاضر نیست خود و قوه قضایی را وارد مخمصه حصر خانگی کند. او تلاش می کند از اعتراف به اینکه رهبران سبز بدون هر گونه تشریفات قانونی و رعایت حقوق متهمان در زندان اند پرهیز کند. شانه خالی کند. این کار او نیست. دردسر او نیست. می خواهد بگذارد بزرگترهای نظام خودشان حرف اش را بزنند و مسئولیت اش را هم بر دوش بگیرند. نظام سر در گم است که چگونه وضعیت رهبران سبز را توضیح بدهد.

خبرنگاری به خاموش بودن چراغ‌های منازل این دو فرد اشاره کرد که دادستان پاسخ داد: باز هم می‌گویم دروغ حد و اندازه ندارد. 

تحلیل: دادستان می گوید دروغ حد و حصر ندارد. راست می گوید! اما همه شاهدان و همسایگان و فرزندان رهبران سبز دروغ می گویند و او راست می گوید؟

جعفری دولت‌آبادی در رابطه با پرونده دادستان سابق و اینکه آیا استعلام اینکه سخنگوی قوه‌قضاییه در رابطه با این فرد اعلام کرده تنها مربوط به پرونده کهریزک است یا اتهامات دیگر این فرد را در بر می‌گیرد، اظهار کرد: استعلام مربوط به برخی از پرونده است که از یک مرجع پرسیده شده و ما منتظر پاسخ آن هستیم که پس از مشخص شدن، تصمیم‌گیری خواهیم کرد. 

تحلیل: این بخش ارزش تحلیل ندارد.

دادستان تهران در پاسخ به پرسش خبرنگاری مبنی بر اینکه در روزهای گذشته شاهد حضور نیروهای خودسر با چوب وچماق در خیابان‌ها بودیم آیا این افراد مجوز دارند،گفت: چنین مساله‌‌های را تایید نمی‌کنم و فکر هم نمی‌کنم که صحت داشته باشد،چرا که دستگاه امنیتی و انتظامی هیچ کدام مجوزی برای این کار ندارند. 

تحلیل: دادستان تهران دوباره به کلی گویی فرار می کند. نیروهای خودسر؟ نداریم. چوب و چماق؟ نه اصلا. دستگاه امنیتی و انتظامی از این مجوزها ندارند. بله ندارند. اما کسی نگفت دستگاه امنیت و پلیس چماق داشت. مساله این است که یک گروهی که نشان هم ندارد چماق دارد. دادستان تلاش می کند این گروه را نبیند.

دادستان تهران در پاسخ به پرسش دیگر خبرنگار ایلنا، مبنی بر اینکه با توجه به انتقادات رئیس قوه قضاییه از هتاکان به مسوولان و خانواده‌های آنها، آیا پرونده‌ای در دادسرای تهران نسبت به فرد هتاک به فرزند دختر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تشکیل و فرد هتاک شناسایی شده است،گفت: باید این نکته را توجه داشت که رسیدگی به اهانت به فرزندان یک مسوول مستلزم شکایت شخص است و میان فرزندان مسوولان با خود آنها تفاوت وجود دارد. در مورد فرزندان مسوولان به واسطه قانون مسوولیتی برعهده ما گذاشته نشده ، اما درباره مسوولین بارها گفته‌ایم که اهانت نسبت به آنها جرم است. 

تحلیل: دادستان اینجا گاف بزرگی می دهد. او یک جرم آشکار را به یک قانون خاص تقلیل می دهد. فرض کنیم فائزه اصلا دختر هاشمی نیست. آیا چنان فحاشی هایی به هر زن دیگری انجام شود قابل تعقیب نیست؟ مزاحمت برای مردم و برای زنان قابل پیگیری نیست؟ تهدید کسی به اینکه دهان ات را جر می دهم در قوانین ام القرای اسلامی مجازات ندارد؟ دادستان از اظهارات رئیس قوه قضا بی خبر است. صادق لاریجانی می گوید قابل تعقیب است. ظلم است. شاخ و دم هم ندارد. و دادستان تهران مسئول است. دادستان تهران می گوید نیست. واقعا اینطور است؟ پس بر اساس درک و استنباط دادستان تهران از فردا می شود جلوی مجتبی خامنه ای را گرفت و به او فحاشی کرد چون جزو مقامات نظام نیست. جلو فرزند خود دادستان را هم می شود گرفت و به او توهین کرد و ناسزا گفت. توهین به دختر لاریجانی و پسر حداد عادل و باهنر هم مجاز است. حرف اصلی دادستان این است: کلا فحاشی و توهین و تهدید و لات بازی تا وقتی به جبهه مقابل ما مربوط شود هیچ عیبی ندارد.

جعفری دولت‌آبادی در پاسخ به این پرسش که اگر در جنبه خصوصی، شخص شکایت نکند آیا شما به‌عنوان مدعی العموم وارد جنبه عمومی جرم خواهید شد، گفت: این مساله قابل اقدام است. 

تحلیل: قابل اقدام است. پس دادستان منتظر چیست؟ دادستان نمی داند. گیر افتاده است. هر کس سوال بعدی را پرسیده بسیار باهوش بوده است.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا دادستانی در برخورد با خرید و فروش مو اد محترقه برای چهارشنبه آخر سال برنامه‌ریزی کرده است، گفت: روز گذشته در ستاد جرایم خاص بحث‌های خوبی در این ارتباط صورت گرفت. پلیس سال‌جاری نیز طبق سال‌های گذشته با افرادی که بخواهند امنیت را برهم بزنند برخورد خواهد کرد و قانون ایجاد مزاحمت برای شهروندان را جرم تلقی کرده و طبیعی است فردی که مرتکب این جرم شود، مورد پیگرد قرار گیرد. 

تحلیل: دادستان در اینجا حرف قبلی خود را نقض می کند. در آنجا به دلیل دالان باریک سیاست قانون تنگ می شد و شاکی لازم می شد. اما اینجا که در اتوبان سیاست می راند و نگرانی ندارد تهدید می کند و از برخورد با مزاحمت حرف می زند حتی اگر شاکی خصوصی نباشد. از نظر او این طبیعی است. و البته به طور نقیض آن یکی غیرطبیعی. دادستان آنجا ست تا از حقوق دولت و حکومت دفاع کند. مدعی العموم نیست. مدعی الولایه است.

وی درباره قرار گرفتن نامش در لیست سیاه اقتصادی آمریکا گفت: این مسائل نشانه دشمنی دولت آمریکاست.بنده هیچ اموالی در این کشور ندارم و اگر آنها چیزی پیدا کردند می‌توانند برای خود بردارند. 

تحلیل: دادستان هیچ اشاره ای نمی کند که مساله نقض حقوق بشر به دست او ست. اموال اش به چه درد کسی می خورد؟ خبرنگار هم نصفه سوال می کند. البته جرات ندارد که نیمه دوم سوال را بپرسد. دوباره دالان سیاست تنگ می شود. اما خود دادستان مشکل خبرنگار را حل می کند.

وی خاطرنشان کرد: ما شاهد هستیم که انقلاب اسلامی اثرات خود را گذاشته و امروز آمریکایی‌ها ناتوان شده و دست به اقدامات مذبوحانه می‌زنند و دور نمی‌بینیم که ملت‌های ستمدیده به واسطه نقض حقوق بشر آمریکایی‌ها (را) مورد تعقیب قرار دهند. 

تحلیل: دادستان غیرمستقیم به مساله حقوق بشر اشاره می کند. اما از جایگاه یک طلبکار می گوید: ملتها آمریکا را مورد تعقیب قرار می دهند! نه خبرنگار حرفی می زند و نه دادستان. اما پاسخ دادستان به آنچه در پرانتز مانده است این است: مرا تحریم می کنید؟ مرا محاکمه می کنید؟ ملتها حق شما را کف دست تان می گذارند! من پشت سپر این ملتهای ستمدیده نگرانی آشکاری در لحن دادستان می بینم. دادستانی که ستم می کند ولی خود را ستمدیده می شمارد. حق با عباس عبدی است که سقوط گفتار را نشانه آغاز فروپاشی یک سیستم سیاسی می بیند.

دادستان تهران با بیان اینکه آمریکای‌ها امروز در افکار عمومی تحریم شده‌اند،گفت: امریکایی‌ها امروز ادعاهایی واهی علیه ایران را مطرح می‌کنند تا به خیال خود بتوانند در افکار عمومی تاثیر بگذارند، حال آنکه به جرات می‌گوییم نه تنها این ادعا‌ها هیچ تاثیری ندارد، بلکه نشانه پیروزی انقلاب اسلامی است. 

تحلیل: دادستان به تحریم غرب برضد ناقضان حقوق بشر در ایران هم اشاره نمی کند. اما دلش نمی اید جواب ندهد. پس می گوید: آمریکایی ها در افکار عمومی تحریم شده اند و این نشانه پیروزی انقلاب اسلامی است. دعوای دادستان با آمریکا را فعلا کنار بگذاریم. اما اگر تحریم شدگی در افکار عمومی معنایی داشته باشد بر دستگاه دروغ پردازی که آقای دادستان در خدمت آن است بیشتر مطابقت دارد. و البته این نشانه پیروزی جنبش مردمی ایران است.

——-
متن سخنان دادستان تهران بدون ویرایش از ایلنا نقل شده است.
 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن