Search
Close this search box.

شهرام امیری؛ صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

دروغهای شهرام امیری آنقدر زیاد است که نمی توان به قصه ای که با هزارجور وصله پینه سر هم می کند باور کرد. شهرام امیری چیزی را پنهان می کند. مثل یک تقلب.

اما سطح عمومی و آشکار و نسبتا معقول ماجرا را می توان دنبال کرد. نکته اساسی این است که آیا او را ربودند یا او خود تسلیم شد؟ شهرام امیری در خرداد ۸۸ در عربستان بوده و به هر حال باید از راهی وارد امریکا می شده است. ربایش یا پناهندگی یک وجه مساله است. وجه دیگرش هم البته بلیت خریدن و رفتن است. این وجه را فعلا کنار می گذاریم.

به نظرم بسیار بعید می رسد که شهرام امیری ربوده شده باشد. اما بیشتر پذیرفتنی است که او به آمریکایی ها نزدیک شده یا آمریکایی ها به او نزدیک شده باشند و نتیجه این شده باشد که او به امریکا منتقل شود. پس او یا تسلیم شده یا اغوا شده است.

چرا امیری تا ماهها ساکت بود؟ به نظر معقول است که فکر کنیم در این مدت او در حال همکاری با ماموران اطلاعاتی بوده یا آنها در حال تخلیه اطلاعاتی او بوده اند.

چرا امیری به ایران بازگشت؟ به نظر می رسد که امیری اطلاعات مهمی در اختیار نداشته است. به عبارت دیگر، او به امریکایی ها نزدیک شده و خود را صاحب اطلاع نشان داده و به آمریکا رفته اما نهایتا معلوم شده که او هیچکاره است و رها شده تا بماند یا برگردد. یا امریکایی ها به او نزدیک شده اند با این محاسبه که او شخصیتی کلیدی در برنامه هسته ای است. او را به امریکا برده اند و بعد معلوم شده که خبری نبوده است. من احتمال اول را واقعی تر می دانم که امیری از موقعیت سفر به عربستان برای تماس با امریکایی ها استفاده کرده باشد. اگر امیری اطلاعات مهمی داشت بر نمی گشت. به نظرم تنها جمله واقعی در این داستان گفته معاون وزارتخارجه ایران است که شهرام امیری دانشمند هسته ای نبوده است(+). حقیقت این است که او از این برنامه اطلاع درستی هم نداشته.

چرا امیری با اینهمه خبرسازی متناقض به ایران بازگشت؟ به نظرم او در مسیر بازگشت با اطلاعات ایران تماس گرفته و آنها از او خواسته اند که این بازیها را درآورد. تمام سناریوهایی که در ویدئوها دیدیم بشدت ایرانی است.

همکاری او با اطلاعات ایران چه در دوره قبل از سفر به عربستان و چه در دوره بازگشت به ایران به نظرم معقول می اید. از اینجا یک احتمال دیگر پیدا می شود که رویهمرفته قوی ترین احتمال است:

امیری با هماهنگی اطلاعات ایران با امریکایی ها در عربستان تماس می گیرد. امریکایی ها را قانع می کند که دارای اطلاعات مهمی است. ماموران امریکایی ترتیب سفر او را به امریکا می دهند. پس از مدتی می فهمند که طرف اطلاعات مهمی ندارد و رودست خورده اند. چون ایران بحث ربایش را همزمان مطرح کرده است ناچار باید امیری به نحوی روی صحنه ظاهر شود. او را رها می کنند تا اطلاعات بازی خود را با سناریوهایش پیش ببرد و امیری به ایران برگردد. ایران از این بازی چه به دست آورده است: شیوه بازجویی و سوالات اساسی آمریکایی ها در باره برنامه های هسته ای ایران. امیری یک دور اموزش رایگان اطلاعاتی دیده و حالا آن اطلاعات را در اختیار ایرانی ها می گذارد. ضمن اینکه رقیب منطقه ای ایران یعنی عربستان را برای مدتی در افکار عمومی منفعل می کند.

از میان همه شقوق بالا من شق اخر را محتمل تر از همه می دانم. اگر امیری ربوده شده بود نمی توانست این ویدئوهای احمقانه را پر کند و اگر پناهنده شده بود و اطلاعاتی به امریکایی ها داده بود هرگز به ایران بر نمی گشت.   

بروجردی با رد احتمال مبادله امیری با آمریکایی هایی زندانی در ایران گفته است ایران ده دوازده نفر دیگر مثل این در آمریکا دارد که در هر گونه مبادله ای وضعیت آنها باید مورد مذاکره قرار گیرد (+). این خود تاییدی است بر اینکه کیس آن ده دوازده نفر جدی تر از امیری است. و گرنه همراه امیری آنها هم باز می گشتند. 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن