ما مردمی هستیم که نواندیشی را با برچسب پاسخ می دهیم
حتی اگر آن نواندیش فقیه باشد
حتی اگر آن نواندیش فقیه باشد
با مرگ فضلالله این پرسشها فراروی همه ما ایرانیانی است که در روزگار حاکمیت فقه و فقیه بسر میبریم: چرا این اندازه تفاوت میان محصولات حوزه قم، نجف و لبنان دیده میشود؟ چرا ارتدوکس مآبی محصول حوزههای فقیرتر فرهنگی است؟ چرا سرزمینهایی چون لبنان برای مدارا و گفتگو حاصل خیزتر است؟ چرا بذر اقتدارگرایی در میان حوزه های علمی ما بیشتر میروید؟ چرا فقهی که محصول گفتوگوست در سرزمین ما کمیاب است؟
بسیاری کسان که از دور و نزدیک با طبقه روحانیت آشنایی دارند میدانند که هزینه نواندیشیهای امثال فضلالله با اتهام بیدینی، دنیازدگی، بیسوادی، غربزدگی، روشنفکربازی، غفلت، فریب، شیادی، عوامزدگی، کفر، ارتداد، محرومیت از الطاف خفیه، دوری از رحمت الهی، عاقبت سوء، و دهها نسبت نامبارک و مشکوک دیگر همسایه است. این نسبتهای ناصواب اغلب به از دست دادن موقعیتهای دنیوی و امکانات مادی، تحقیرهای عمومی، غیبتها و نسبتهای ناروای خصوصی انجامیده و گاه تا سرحد خطرهای جانی و حذف فیزیکی هم پیش میرود.
خودخواهی، غرور و مصلحت سنجیهای بیمایه و سوداندیش در اردوی راستکیشان گاه تا جایی است که در بدترین شرایط دم برنمی آورند و له شدن، خواری، رسوایی و حذف یک همکیش نواندیش خویش را بنام "مصلحت اسلام" و "مصلحت حوزهها" نظاره میکنند!
بسیاری از ما فراوان دیدهایم و گاه حتی از بزرگانی روحانی شنیدهایم که در حق یک متدین محقق نواندیش یا فقیه پارسای نوآور چه نارواها که گفته نشده است و با چه القاب موهنی که توصیف نشدهاند.
آگاهان به مسایل روحانیت میدانند که اقطاب این طبقه چندان آشنا با تحولات روز و در دل تحولات عرفی جامعه نیستند. این آشنایی را قشر واسطهای صورت میدهد که در بیوت علماء سمت "واسطه" با تحولات بیرون را دارد. "واسطههای معرفتی" که گاه خود نقشی مهمتر از صاحبان فتوا بازی میکنند در اغلب موارد از نقشهای خود بهرهمند و سودبرند.
بنابراین محیط پیرامونی و خانوادگی یک فقیه، میزان درک اطرافیان از عرف جامعه، آمد و شدها، اقتصاد بیت، و میزان جسارت فقیه در ورود به محدودههای غیرمتعارف، در کیفیت خروجی فقهی او نقشی ممتاز دارد. مرحوم فضلالله در یکی از گفتوگوهای خویش از این پدیده گلایه کرده و از آن با نام "مرجعیت الاولاد و الاصهار" (مرجعیت دامادها و فرزندان) یاد کرده بود، مرجعیتی که اطلاعات غلط دارد یا بهروز نیست، مرجعیتی که بیاطلاع است، مرجعیتی که مستقل نیست و بالاخره گوش و گرایشاش به اطرافیان است.
روحانیت نواندیش و عرفی هیچگاه مقبول و ممدوح هسته مسلط این قشر نبوده است، بنابراین نوآوری که به انتظار تایید و تحسین بنشیند وقت خود و بخت ملت را تباه کرده است.
نواندیشی روحانیت محصول تاریخخوانی این قشر، نگاه برابر و موانست آنان با طوایف و مردمانی متفاوت است. فتوای فقیه و مرجع منزوی بهاندازه خود او منزوی است.
برگرفته و کوتاه شده از رضا بهشتی معز