این خوانش نهایی من از حوادث یک سال گذشته در ایران است. به نظرم آن بمب هسته ای که احمدی نژادیست ها دنبال اش هستند قرار است در خود ایران منفجر شود. زمستان هسته ای برای طبقه متوسط شهری در ایران در راه است. در تازه ترین یادداشتی که برای تهران ریویو نوشته ام این موضوع را توضیح داده ام. کوتاه هر چند و مقدمه وار. امیدوارم دامنه بحث را با نقد و نظر و پرسش و درگیر شدن دوستان در طی ماههای آینده دنبال کنم و ابعاد آن را بازتر کنم. از همه دوستانم نیز دعوت می کنم بنویسند. به نظرم این مهمترین مساله جامعه شهرنشین در ایران است: طرحی که برای زوال آن طراحی شده است.
ثمینه باغچهبان زن سالخورده و دنیادیدهای است. او یکی از اعضای خانوادهای فرهیخته است که در طول نزدیک به ۱۰۰ سال به آموزش مدرن در ایران خدمت کردهاند. نمیخواهد شکوه و شکایت کند؛ اما در گفتگویی که این روزها از او منتشر شده میگوید بعد از انقلاب به من بینهایت ظلم شد و ناچار از مملکتام فرار کردم. میگویدخانواده باغچهبان را شهید کردند.
سرنوشت باغچهبانها نمونهای از آمال سیاست نظام اسلامی در مواجهه با طبقه متوسط ایران است.
طبقه متوسط ایران اصولا با مدرسه به شیوهای شگفت گره خورده است. امروز وقتی میخوانیم که تاریخ مدرسه جدید در ایران با چه دشواریها و سنگاندازیهایی روبرو بوده متعجب میشویم. با خود میگوییم آموختن الفبا به قاعده جدید چه مشکلی داشته که روحانیون را بر میآشفته است. معلمان مدرن ایران یا دربدر بودهاند مثل میرزا حسن رشدیه یا متهم به رابطه با بیگانه بودهاند مثل باغچهبان بزرگ. منطق و مرام ضدیت با طبقه متوسط، خودی بودن و به خود بسنده کردن و از بیگانه دوری جستن بوده است. طبقه متوسط برای مردمی که نمیخواستهاند سر از جهان خود بیرون کنند از جهان خارج، از دنیایی بیگانه خبر میداده است.
در کنار مدرسهسازی و رواج دادن روشهای مدرن آموزش، اعزام دانشجو به خارج نیز از دیگر شاخصههای تاریخ طبقه متوسط در ایران است. بعدها در دوره رضا شاه آموزش همگانی آمد. طبقه متوسط محصول سیاستهای آموزشی تازه و خاصه آموزش همگانی است. آرزوی مهندس و دکتر شدن و افسر و معلم شدن تا هر جا رفت دامنه طبقه متوسط را با خود گسترد.
انقلاب مشروطه ایران مقدمه ظهور این طبقه جدید بود. طبقهای که ارزشهای تازه و مدرسههای تازه و رهبران تازهای داشت و اصول کشورداریاش و نگاهاش به جهان و البته شناختاش از آن متفاوت بود. طبقه متوسط طلایهدار مدرنیسم ایرانی بود و قدرت مدرنیته در ایران با ضعف و قدرت این طبقه مربوط بوده و از حسن و عیب آن رنگ گرفته است.
انقلاب اسلامی در زمانی اتفاق افتاد که طبقه متوسط به نقطه اوج تاریخ خود رسیده بود. این نقطه اوج در یک پدیده پیکرینه میشد: کتاب. و کتاب خود محصول مدرسه بود. کتابهای انقلابی عمدتا محصول مدرسههای نو و دانشجویان جهاندیده بودند. شریعتی مثال عالی آن بود. تصور طبقه متوسط به عنوان پرتکاپوترین گروههای اجتماعی در ایران این بود که انقلاب اسلامی به گسترش ایدههای این طبقه به طبقات دیگر جامعه خاصه فرودستان میانجامد. تلاشهای بسیاری نیز از سوی رهبران طبقه متوسط یعنی روشنفکران انجام شده بود تا فرودستان را با خود همراه کنند و در این مسیر خود نیز همراهیهای بسیاری با ایشان نشان دادند. گروههای سیاسی چپ و چریکی مثال اعلای این گرایش بودند. اما فرودستانی که با کمک طبقات متوسط روی کار آمدند به زودی در مقابل ایشان قرار گرفتند.
این یادداشت در نتیجه گیری از افاضات مرتضی نبوی نوشته شده است که در پست پیش به رئوس آرای او اشاره کردم. متن کامل یادداشت را در تهران ریویو بخوانید.