Search
Close this search box.

انشاءالله مدرنیته را به خاک خواهیم سپرد

این متن بی اغراق یکی از خواندنی ترین، صریح ترین و در عین حال مفرح ترین متن هایی است که در طول یک سال گذشته خوانده ام. بخش های درخشان ان را نقل می کنم اما توصیه می کنم حتما آن را بخوانید و مکرر کنید. این متن شاهدی بر سطح مخفی تر و زیرین تمام این دروغها و بازیها ست که در ماههای گذشته در مقابله با جنبش سبز ظاهر شده است. متنی حاکی از استیصال.
اینها برگزیده هایی از حرفهای مهندس نبوی مغز متفکر روزنامه رسالت است در گفتگو با جوان آنلاین. این حرفها جای تحلیل زیاد دارد ولی فعلا متن را بخوانیم که تا حدود زیادی گویا ست.

این جنبش است

با فتنه و جنبشی در ایران روبه‌رو هستیم، ‌‌که می‌شود اسمش را گذاشت جنبش ضدفرهنگ.

با نظریه‌های مختلفی به عنوان علوم انسانی روبه‌رو هستیم. ‌‌این آنچنان گسترده است که تمام فضای دانشگاهی ما را به تسخیر خود درآورده است، یعنی برخی از جوانانی که در جمهوری اسلامی تربیت شده‌اند. ‌‌ناگهان چشم باز کردیم و دیدیم سرباز همین جنبش ضدفرهنگی هستند. ‌‌همین‌ها حاضرند همه گونه خطر و ریسک را بپذیرند و در شرایط بسیار پرخطری به میدان بیایند و کاملاً هم مشخص است که اینها جنبش‌های ضدفرهنگ هستند.
شاید بتوان گفت سه مشخصه بارز این جنبش ضدفرهنگ، ‌‌یکی اتکا بر مجموعه نظریه‌های علوم انسانی مدرن است که فلسفه مادی پشتوانه آنهاست و متأسفانه خود ما به‌شدت اینها را ترجمه کردیم و در دانشگاه‌هایمان داریم تحویل جوان‌ها می‌دهیم. یکی دیگر از ویژگی‌های این جنبش ضدفرهنگ، ‌‌اصالت مصرف و رفاه است و حتی ماه رمضان هم که برای راهپیمایی می‌آیند‌‌، باید شیشه‌های آب معدنی دستشان باشد که تشنه‌شان شد، ‌‌بخورند! یکی دیگر از ویژگی‌های این جنبش هم مسأله جدایی دین از سیاست و سیاست منهای دین است
خاستگاه جنبش طبقه متوسط شهری است

‌‌خاستگاه و پایگاه این جنبش، ‌‌طبقه متوسط شهری است. ‌‌اینها آدم‌های تحصیلکرده‌ای هستند که این سه ویژگی را دارند و با توجه به پدیده جهانی شدن یا به تعبیر دقیق‌ترش جهانی‌سازی، ‌‌غیر از آنکه یک پشتوانه فکری و نظری دارند، ‌‌یک پشتوانه تدارکاتی جهانی هم دارند
 ‌‌اگر ما رفتیم و در حیاط خلوت آمریکا ‌‌یعنی آمریکای لاتین دوستانی پیدا کردیم و کشورهایی در آنجا و آفریقا و لبنان و عراق، ‌‌ضد آمریکا می‌شوند، ‌‌آنها هم بیکار ننشستند و تلاش کردند.
درست است که ما در دولت نهم در این زمینه پیشرفت خوبی داشته‌ایم. ‌‌در زمینه سیاست خارجی تهاجمی، ‌‌در زمینه انرژی هسته‌ای، ‌‌اما اینها از نظر اقتصادی ما را قفل کردند و در این چند سال تقریباً سرمایه‌گذاری قابل توجهی انجام نشده، ‌‌گرچه علی‌رغم میل آنها درآمدهای نفت افزایش پیدا کرد و بعضی از این سال‌ها صرفاً به دلیل خرج همین افزایش، ‌‌عددی از توسعه رشد اقتصادی را داشتیم، ‌‌ولکن تقریباً سرمایه‌گذاری‌های بزرگ نفت تعطیل شد و مقدار زیادی بیکاری ایجاد شد و خلاصه مهار توسعه بومی، ‌‌بازدارندگی متعارف موشکی، ‌‌کندکنندگی نهضت نرم افزاری تولید علم اتفاق افتاده و شما می‌بینید که تقریباً در همه دانشگاه‌ها را در غرب به روی دانشمندان ما بستند
مرکز جنبش دانشگاه است
مرکز این جنبش ضدفرهنگی دانشگاه‌های ما هستند، ‌‌به‌ویژه دانشگاه‌های تهران و این هم مختص دانشجویان نیست. ‌‌به زعم اصلاح طلبان جامعه ایران یک جامعه جنبشی است. ‌‌اگر کسی بتواند گفتمانی را در جامعه ترویج کند در پی این گفتمان یک جنبش رخ می‌دهد. ‌‌جریان فتنه توانایی غلبه بر گفتمان انقلاب را در سطح کلان مردم نداشت اما در فضاهای بسته‌ای مانند دانشگاه‌ها و شهرهای بزرگ (کذا در اصل) که افراد دسترسی بیشتری به فضای سایبری دارند با شبکه‌سازی گفتمان سکولاریستی را غالب کردند.

امروز اساتید تندتر از دانشجویان دارند آنها را برای نافرمانی تحریک می‌کنند. ‌‌خیلی از دانشگاه‌ها مرکز این جنبش نافرمانی مدنی و مرکز این جنبش ضدفرهنگی است و اینها تحت تاثیر همین علوم انسانی هستند که در آنها خدا مرده است. ‌‌این پایه تعلیمات آنهاست. ‌‌تمام تعالیم آنها در علوم سیاسی و جامعه‌شناسی و سایر علوم در برابر ارزش‌هایی است که انقلاب ما بر آنها تکیه دارد ‌‌و این جوان‌ها خیلی گستاخ در این صحنه وارد شدند و مطالبات خودشان را مطرح می‌کنند و به آنها یاد داده‌اند که حتی از فرصت‌هایی مثل تاسوعا و عاشورا هم استفاده کنند.
دوستان ما می گویند: ما بریده ایم!
– به نظر می‌رسد یکی از فعالیت‌های آنها بحران سازی ساختاری با هدف تفرقه افکنی و تضعیف ثبات فکری رویه‌ای کارگزاران نظام است؟
– دقیقاً، ‌‌ما الان این را به‌نوعی احساس می‌کنیم آن ثباتی که باید در مسؤولان ما باشد و همه یک جور فکر کنند و در برخوردها منسجم باشند، ‌‌وجود ندارد و حتی در بین نخبگان اصولگرا هم تفرقه و تشتت آرا دیده می‌شود و از ثبات فکری برخوردار نیستند و بعضی از دوستان نزدیکمان با صراحت می‌گویند ما بریده‌ایم! و در صحنه مقابله، ‌‌شما اینها را مشاهده نمی‌کنید. ‌‌چهره‌های معدودی الان در صحنه هستند و از مواضع مقام معظم رهبری دفاع می‌کنند.

مهم‌ترین اقشاری که مورد هدف اینها هستند، ‌‌اقشار دانشگاهی و دانشجو است و بعد هم دامن زدن به تشتت‌ها و اختلافات قومی. مسائل صنفی هم است، ‌‌یعنی مثلاً کارگران هم جزو اهدافشان هستند. ‌‌یک آدرسی را هم آقای هاشمی رفسنجانی در مشهد دادند که اگر نظام، سپاه و بسیج دارد، ‌‌آن طرف هم دانشجو، نخبه، کارگران و اصناف مختلف را دارد. ‌‌اگر در ادبیات براندازی نرم نگاه کنید، ‌‌این اقشار جزو اهداف و مخاطب اینها هستند.

و به طور مفصل از فضای مجازی، ‌‌اینترنت، ‌‌شبکه‌های ماهواره‌ای، ‌‌تلفن همراه، ‌‌ایمیل‌ها و وبلاگ‌ها استفاده می‌کنند، ‌‌تجربه‌هایی هم داشته‌اند.

این فرقه سبز که الان ما داریم، ‌‌یک جنبش اجتماعی است و می‌خواهد در سطح اجتماع ناامنی اجتماعی ایجاد کند و از لحاظ ادبیات امنیتی در قالب دکترین تنش‌زایی از پایین، ‌‌چانه‌زنی از بالا قابل تعریف است که در آن با بحران‌افزایی در لایه‌های زیرین و میانی جامعه برنامه‌ریزی می‌شود، ثبات فکری رویه‌ای رجال نظام در کانون‌های مذاکرات استراتژیک تضعیف شود.

شرایط ناامیدکننده است
– به نظر شما برای جلوگیری از پیش‌زمینه‌های وقوع برنامه نافرمانی مدنی چه باید کرد؟
– تا زمانی که ما از قبل آماده شده‌ایم و نگذاشته‌ایم اصلاً این مسأله پیش بیاید ـ پزشکان هم همیشه می‌گویند هزینه پیشگیری خیلی کمتر از درمان است- ما باید طوری پیشگیری کنیم که این کار به وقوع نپیوندد و زمینه ظهور پیدا نکند.
– از نگاه شما شرایط خیلی ناامید کننده است؟
– نه، ‌‌به دنبال این مطالب نومیدکننده من معتقدم جمهوری اسلامی موجودی است که متولد شده، ‌‌رشد کرده، ‌‌30 ساله شده و ‌نیازهای خود را شناخته و آنها را تأمین‌‌ کرده. ‌‌نسل جوان ما خیلی توانمندتر از ما این مسائل را حس می‌کنند و توانمندی‌های لازم را هم در این جریان دارند. ‌‌ماها دیگر نه حال و حوصله و نه توانش را داریم که در فضای سایبر و وب سایت و این حرف‌ها برویم ‌و مقابله کنیم. ‌‌فکر می‌کنم هنر ما این باشد که زمینه را باز و استقبال کنیم و نسل جوان را در این صحنه بیاوریم و امکانات را برایشان فراهم کنیم. ‌‌آنها می‌توانند ‌‌ما دیگر باید اقرار کنیم که نمی‌توانیم از پس این تهدیدهای نرم بر بیاییم. ‌‌بزرگ‌ترین هنر ما این است که جوان‌هایمان را تشویق کنیم و زمینه‌سازی کنیم.
سرمایه ما بسیج و سپاه است
مهم‌ترین راه حل آن این است که مردم ‌‌متشکل شوند. ‌‌خوشبختانه در جامعه ما تشکل‌هایی سنتی در قالب هیأت‌های مذهبی و مساجد وجود دارند، ‌‌به نظرم باید از این به بعد وجهه اصلی کارمان را وجهه فرهنگی قرار دهیم. ‌‌ما احتیاج به دیپلماسی فرهنگی داریم. ‌‌مهم‌ترین سرمایه ما امروز بسیج و سپاه هستند.

باید ابن پدیده جنگ نرم را خوب بشناسیم ‌که چیست و چگونه می‌توان با آن برخورد کرد. ‌‌آن وقت نیروی انتظامی در این فضا تعریف دیگری پیدا می‌کند. ‌‌من یک بار در سرمقاله‌ای نوشتم نیروی انتظامی برای این نیست که برود و کتک بزند. ‌‌چه کسانی را کتک می‌زند؟ همین جوان‌هایی را که خودمان تربیت کرده‌ایم. ‌‌نیروی انتظامی در چنین فضایی باید یاد بگیرد که کتک بخورد تا مقداری از انرژی آنها تخلیه شود، ‌‌از دماغ کسی هم خون نیاید.
مثل سرطان تکثیر می شود
برخی معتقدند که دیگر از خطر جنگ نرم عبور کرده‌ایم، ‌‌نظر شما چیست؟
امروز سرشاخه‌های شبکه‌سازی غربی از بین رفته است اما همچنان احتمال بازسازی ارتباطات وجود دارد. ‌‌چرا که هنوز آن تحریکات ‌در کشور وجود دارد. ‌‌به هر حال باید دانست به دلیل گسترش روزافزون مجاری ارتباطی خطر گسترش تفکر سکولاریستی نیز وجود دارد. ‌ ما باید خطر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم را خیلی جدی بگیریم. ‌‌آمریکایی‌ها در این زمینه خیلی جدی هستند و تجربه زمین زدن شوروی را هم دارند که آن هم بر مبنای یک نظام ایدئولوژیک بود و با شعارهای خلقی و ضد سرمایه داری آمد، ‌‌ولی آن را وادار به توبه و غلط کردن کردند.
همه آن تجربه‌ها به اضافه سرمایه‌گذاری‌های جدید را دارند به کار می‌گیرند و اگر در مقاطعی موفق نشدند، ‌‌در این مقطع انتخابات توفیقاتی را به دست آوردند و ثبات فکری رویه‌ای مسؤولان ما را تا حدی به هم زدند و تشتتی را ایجاد کردند و حتی بین نخبگان اصول‌گرا و نظام هم فاصله‌ای را فراهم کردند. ‌‌این را جدی بگیریم و اگر بخواهیم ببینیم راه مقابله با آن چیست، ‌‌مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی و سرمایه‌گذاری جدی روی مسأله فرهنگ و شناخت، ‌‌پیش‌بینی، ‌‌پیشگیری قبل از اینکه بخواهیم به انفعال بیفتیم، ‌‌چون برخورد سخت و خشن، ‌‌مثل یک غده سرطانی باعث تکثیر و گسترش آن می‌شود. ‌‌ممکن است در بعضی از مقاطع چاره نداشته باشیم و این کار را بکنیم.
اما در عین حال راه چاره اصلی را میان‌مدت می‌بینیم و باید با تدبیر و همه جانبه وارد شد و خود ما هم باید در این زمینه احساس مسؤولیت کنیم. ‌‌نظام تعلیم و تربیت ما جایی است که نسل جدیدمان را به جای اینکه آنها را به عنوان سربازان جنبش ضدفرهنگ تربیت کند، ‌‌تبدیل بشود به نظامی که سرباز، ‌‌افسر و فرمانده برای انقلاب اسلامی تربیت کند.

اگر موفق شویم

اگر ما بتوانیم با خون دل خوردن و سرمایه‌گذاری کردن، ‌‌از این میدان مبارزه، ‌‌پیروز بیرون بیاییم، ‌‌می‌توانیم بگوییم که ان‌شاءالله مدرنیته را با تمام ظرفیت‌های نظامی، ‌‌اقتصادی و رسانه‌ای آن به خاک خواهیم سپرد

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن