Search
Close this search box.

وبلاگ نویس «تیز و پر جان» و بازار عطرفروشان

اگر آقای رامین احمدی در مصاحبه ای که با عبدی کلانتری داشت و امشب از زمانه پخش شد نام نانا را نمی اورد من هم کاری به نانا و مرتبه او در میان وبلاگ نویسان نداشتم. اما ایشان معترض بود که چرا نانا در بلاگ چرخان زمانه نیست و این را نشانه سانسور در زمانه می دانست. متاسف شدم که چرا باید وبلاگ مهمی مثل نانا از قلم افتاده باشد بخصوص که شنیدم فرمودند این وبلاگر "تیز و پر جان به نظرم". گوگل کردم و رسیدم به دو وبلاگ یکی روابط عمومی نانا و دیگری نانازولا. برایم شوک آور بود. این وبلاگها را مدتی پیش دیده بودم اما هرگز فکر نمی کردم کسی هم آنها را جدی بگیرد. بخصوص کسی مثل آقای رامین احمدی که ظاهرا خیلی ها جدی اش می گیرند. یا اینطور به نظر می رسد. نمی دانم برای خودم متاسف باشم یا برای این دوستان که پسندهاشان چه مبتذل است و فکر می کنند هر چه و با هر درجه از بی اعتباری به صرف ضدیت با دشمنان آنها ارج و مرتبه پیدا می کند. نمی خواهم شوکه تان کنم ولی ناچارم یک بخش از درفشانی های نانای تیز و پر جان را برای شما هم بیاورم که بی نصیب نمانده باشید و خداناکرده ازاندیشه های عمیق و زبان فاخر و روشنی استدلالات گهربارشان بی خبر نمانده باشید. او که به مقاله اخیر من جواب می داده بند به بند آن را نقل کرده و جواب خود را هم آورده است. برای مثال:

((اما دوستان منتقد ما نه نشانه درستی برای تایید مدعا دارند و نه استدلال
روشنی می‌کنند و نه شاهدی می‌آورند. یکی می‌گوید چون به احسان
جامی نپرداخته‌اید حکما دل به جمهوری اسلامی داشته‌اید. دیگری می‌گوید
چون فلان خبر را سردتر از انتظار یا متفاوت از دیگر رسانه‌ها گفته‌اید حتما از
جمهوری اسلامی چشم می‌زنید. برادر سابق مان می‌گوید چطور ممکن
است آدم به ایران برود و سالم برگردد و اعضای سفارت به رادیویش رفته
باشند اما معامله نکرده باشد. ))

گوش کن یک طویله الاغ
گهی که از دهان تو در میاید مهم نیست چی باشد
عملی که تو مادر.. با سانسور و خوشگل کردن خبرها مینمائی است
که نشان از مزدور بودنت دارد پریود
به دفتر اطلاعات لاشه کپکی ات را برده ای یا نه ؟؟
برای کسی مهم نیست
مواضع تخماتیک و رادیوی صد رحمت به جام جم ایرانت بوی گهت را
همه جا پخش و پلا میکند کاپیچی نفهم؟

و این بخش البته قابل نقل ترین بخش این نقد و استدلال و درفشانی و موعظه پراکنی است. آدم متحیر می ماند که این جماعت کجا فریز شده اند؟ آن از یکی قبلی که حرفهاش نمونه کامل خسن و خسین دختران مغاویه اند بود این هم از این یکی که از شدت رادیکالیسم به هتاکی افتاده است. خدا شفاتان بدهد. من از همه افراط گرایان بیزارم اسلامی یا ضداسلامی. آخوند یا مکلا. کمونیست یا آنارشیست. ایرانی یا انیرانی. ولی می فهمم که عقده ها جایی فروخورده شده است که اینطور بالا می زند. اما دوستان نامحترم عوضی گرفته اید. دشمن جای دیگر است. دشمن از رگ گردن به شما نزدیک تر است. دشمن روش و منش و نگاه کورانه شما ست. بغض شما. عجز شما. خداوند سرزمین ما را از شر دروغ و دروغزنان و بی مرام ها در امان دارد و به جای یک دروع دروغی دیگر بر ما حاکم نکند. … … برخی در بازار عطرفروشان حالشان به هم می خورد. چه می شود کرد.   

پس نوشت:
می شود از کسانی مانند نانا شکایت کرد؟ حتما می شود. اما اولین مشکل این است که کسانی مانند او نقاب بر چهره زده اند. چه کسی را می خواهیم متهم کنیم؟ یک هتاک بی چهره را که جسارت ظاهر کردن خود و نام خود را ندارد؟ با آن ادعاهای من آنم که رستم بود پهلوان؟ من در این زمینه جسارت حسین درخشان را ستایش می کنم که زیر هتاکی ها و ناسزاگویی های خود امضا می کند با نام واقعی اش. خوب است آدم مثل مهدی خلجی دشمن اش را بشناسد. دست کم همو با نام واقعی اش برای آدم ایمیل نمی زند و قربان صدقه برود. نانا علاوه بر همه صفات رذیله اش مظهر ریاکاری و جبن و دورویی هم هست. در تاریکی نشستن و تیر انداختن کار تروریستها ست یا گانگسترها یا خیانت پیشگان.   

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن