قصه های ایرانی – خودفروشی به مرسدس

شنیده بودم سالها پیش و متعجب می شدم که مسافران به اروپای شرقی که آنموقع هنوز در بلوک شوروی بود می گفتند در آنجا دخترانی را دیده اند که برای دریافت یک جفت جوراب زنانه با تقاضای همخوابگی موافقت می کنند. در تاشکند نیز از پلیسی تاجیک شنیدم که می گفت دخترانی را می شناسد که حاضرند برای دریافت یک وعده غذا بخوابند. حالا در مشهد می شنوم زنی در برابر مرسدس بنزی که در جلو پایش ترمز کرده سست شده و رفته با راننده مرسدس خوابیده و پول هم نخواسته است چون می خواسته یکبار هم که شده سوار مرسدس بنز شده باشد چون همیشه بر ترک موتور شوهرش سوار بوده است.

– بدون تفسیر از این قصه می گذرم. خواستید شما تفسیر کنید.

مطالب دیگر

انقلاب؛ افسانه و آسیب خلقی شدن

در میان افسانه های سیاست در دوران مدرن کمتر افسانه ای به جذابیت و فراگیری و ویرانگری «خلقی شدن» است. تجربه های انقلابی قرن بیستم

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و