پیامی برای خاتمی، تاملی برای ما

آقای خاتمی سخنان‌ بزرگی‌ را در سیستمی‌ با تحمل‌ اندک‌ و کوچک‌ مطرح‌ کردند و جمع‌ وسیعی‌ از دانشجویان‌ با اعتماد به‌ این‌ حرفها وارد صحنه‌های‌ بی‌پشتوانه‌ای‌ شدند که‌ سر و کاری‌ جز با فشارهای‌ جسمی‌ و روانی‌ زندان‌ و سلول‌های‌ انفرادی‌ نداشت‌.

هر چند نسل‌ من‌ و امثال‌ من‌ (که‌ خرداد ۸۲ برای‌ پنجمین‌ بار در طول‌ عمرم‌ بودکه‌ بازداشت‌ می‌شدم‌ و بازجویی‌ پس‌ می‌دادم‌ و اینک‌ هفتمین‌ سالی‌ است‌ که‌ زندان‌ آقایان‌ را تجربه‌ می‌کنم‌، همانطور که‌ دوست‌ هم‌پرونده‌ دیگرم‌ چهاردهمین‌ سال‌ زندانش‌ را تجربه‌ می‌کند)، و بزرگان‌ و افراد نسل‌ قبل‌ از ما با دعوت‌ و دعوتنامه‌ آقای‌ خاتمی‌ (هر چند ایشان‌ پیمان‌هایی‌ با همه‌ بست‌) پای‌ به‌ این‌ ره‌ ننهاده‌ایم‌ و بر اساس‌ ایمان‌ به‌ عقاید و آرمان‌هایمان‌ و عشق‌ و علاقه‌ به‌ ملت‌ و میهن‌ خود، در حد توان‌ اندک‌مان‌ کوشیده‌ایم‌ و طلبکار هیچکس‌ هم‌ نیستیم‌. اما در برابر هزینه‌هایی‌ که‌ سه‌ نسل‌ مسن‌ و میانسال‌ و بویژه‌ جوان‌ در این‌ راه‌ پرداخته‌ و می‌پردازند، آقای‌ خاتمی‌ خود چه‌ هزینه‌ای‌ کرده‌اند؟

*از نامه رضا علیجانی که خود یکی از سه نامه تکان دهنده و در عین حال هوشمندانه و تامل برانگیز زندانیان ملی مذهبی است.

نیز:
نگاه کنید به:
زندانیان ملی مذهبی: ما گروگان ایم

مطالب دیگر

سمرقند و فرزانه خجند

شماره جدید مجله سمرقند که جشن نامه ای برای فرزانه خجندی است در نوع خود کار یکه و یگانه ای است. علی دهباشی جشن نامه

کمون‌های از دست رفته

داشتم زندگینامه فروغ را مرور می کردم برای کاری که در دست دارم. رسیدم به این نقل از م. آزاد و دیگر نتوانستم پیش بروم:

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای