Search
Close this search box.

از نیاوران تا ارتکند


چند روز است که عکس های نیاوران را در ایرانیان دات کام دیده ام (کار رضا معمار). تهران همان تهران است که وقتی من هم در پارک نیاورانش گردش می کردم و عکس می گرفتم. آخرین بار سیزده بدر یکی از سالها بود که حالا دور شده است. دسته جمعی رفته بودیم. اما عکس هایش هنوز نزدیک است و زمان را در خود مثل نفسی که حبس کرده باشی نگه داشته است. منیژه دوست داشتنی زنده بود و الهام دختر کوچولویش پنج ساله بود که پرتره ای ازش کار کردم با کوههای شمال تهران در پسزمینه. زمانی دیگر بود. مرگ و سیاست و مهاجرت همه را پراکنده کرد. اما میان عکس های رضا معمار از نیاوران این یکی برای من طعم عجیبی داشت. این را هیچ وقت ندیده بودم. کهنه درب و داغانی است که برای من نو است و نادیده. رمزی از ما در آن هست و تاریخ ما:



از مجموعه نیاوران - ایرانیان دات کام
و بعد امروز با شگفتی این عکس و عکس های بعدی اش را دیدم از ارتکند (کار قادر ارتکند). چه کار خوبی کرده است قادر رفیق ما که وقتی به دیدار خانه می رفته است با دوربین اش هم طبیعت هموار و آشنای ایران را در این عکس ها ثبت کرده و هم با عکس خانه ها و اندرون آنها نشان داده است که کجا بوده است و کجا بوده ایم. تا ریشه هامان و سادگی هامان را فراموش نکنیم و این واقعیت را که ما چقدر روستایی هستیم و به آن کمتر خودآگاه ایم. این هم از آن بخش هایی از هویت ماست که گویی دایم پس می زنیم. پذیرفتن اش آرامترمان می کند:
از مجموعه ارتکند - ایرانیان دات کام

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن