متن مدرن چیست؟

 آشوری  در کتابخانه مطالعات ایرانی- عکس از مهدی جامی ( نقل بدون اجازه ممنوع)یکی دو روزی است داریوش آشوری در لندن است. امشب در کتابخانه
مطالعات ایرانی به دعوت مدیر آن دکتر آجودانی در باب زبان و مدرنیت سخن گفت.
جماعتی از مشتاقان و فرهیختگان ایرانی جمع بودند. عمده بحث اش به صناعت واژه سازی
یا مهندسی زبان علم گذشت و اینکه اروپاییان چگونه فضای باز و آزادی ایجاد کرده اند
که در آن براحتی از سرمایه زبان های یونانی و لاتینی برای گزارش مفاهیم و مسائل
مدرن استفاده می برند. آشوری سالهاست که در عرصه واژه سازی و ترجمه کار کرده و
تجربه فعال و دست اولی در این زمینه دارد که حرفهایش را شنیدنی می کند.


اما شنوندگان او بیشتر به جنبه های فلسفی در زبان مدرن توجه
داشتند و این را از سوالاتشان در پایان سخنرانی می شد دریافت. بحق هم بود. شسته
رفته تر از همه آجودانی ( که کتاب مشروطه ایرانی اش پر است از دقتهای
زبانی) در پایان بحث مساله را طرح کرد و پرسید آیا مساله ما با مدرنیسم با ساخت
واژه های نو تمام می شود یا جایی هم باید برای بحث های ساختاری در نظر گرفت؟


سالهاست که شیوه نوسازی زبانی ما به واژه سازی گره خورده و با آن
تعریف شده و انگار با همان هم کار را تمام شده می بینیم. اما همه حس می کنیم که همه
ماجرا این نیست. در سالهای اخیر و با رشد مباحث فلسفی در باره مدرنیسم و زبان این
حس دقیق تر و همگانی تر هم شده است چنانکه جمع تصادفی امشب هم نمونه
وار همان را نشان می داد که حساسیت دارد به سمت مباحث محتوایی تر جلب می
شود.


خدمات علمی زبان وران ما در قرن چهاردهم شمسی تا همین سالهای اخیر
در تتبعات لغوی منحصر بوده است. از کار عظیم لغتنامه تا فرهنگ سخن
استاد انوری. تقریبا تمام سبک شناسی های ما هم در حد واژگان بوده است و
غلبه آن را در مقدمه نویسی مصححان و ویراستاران متون خطی و قدیمی و بازیافتی و
مانند آن می توان دید. در یک نگاه کلی ما از حد واژه فراتر نرفته ایم. حاصل کار
فرهنگستانها مان هم همین است. 


از دیگر سو، کار جوانتر هامان در حوزه نثر و نقد و شعر هم
بیشترینه در حد تراشیدن واژه های تازه متوقف است. تازگی در زبان و بویژه تازگی
محتوایی تنها در واژگان نیست. کار بزرگانی مثل شاملو هم غلط اندازی کرده است و
بسیاری گمان می برند زبان تازه یعنی واژه های تازه یا سره یا نوتراشه.


آشوری گفت باید زلم زیمبوی زبانی را بیرون ریخت. از برخی مقاله
های روزنامه نگاران و مثلا از اهالی شرق یاد کرد ( که البته همه آنها را در
برنمی گیرد). من با خود فکر کردم بهتر نیست آشوری به جای بحث های آکادمیک در باره
مهندسی زبان علمی که لازم است اما خیرش به همه نمی رسد به بحثی در باره
چیستی متن مدرن بپردازد؟ – این نیاز عمومی تری است. متن مدرن حتما از نگاه واژه
گزینی یا واژه سازی هم مدرن است اما هر متنی با واژه های نوپدید مدرن نیست.


بعد از جلسه با آجودانی و آشوری نظرم را گفتم. آجودانی سخت پسندید
و با من هم عقیده بود که  شایسته ترین کسی که می تواند در این باره  یک
مقاله اساسی بنویسد آشوری است: متن مدرن چیست؟ در میان اینهمه سردرگمی در تعیین متن
مدرن و در بحبوحه فریبکاری روشنفکران ترجمه ای که حرفی از خود ندارند و از روی
ترجمه هاشان این طرف و آن طرف حرفهایی می زنند که بیشتر رهزن است تا رهنما، آشوری
که روشنفکری اصیل و متفکری کاردیده است می تواند حاصل سالها اندیشه ورزی اش را در
باره مدرنیته در موضوع متن مدرن جمع زند و عرضه کند. این راهنمایی کم نظیر
خواهد شد برای هر که به دنبال متر و معیاری برای سنجش مدرن و غیر مدرن می گردد.


بی گمان متن مدرن بر اساس شیوه کار و طرح بحث و استفاده خلاق از
عقلانیت است که مدرن ارزیابی تواند شد ( موضوع اصلا مهم نیست: شما می توانید در
باره فقه به شیوه مدرن بنویسید و می توانید در باره مدرنیسم و فیمینیسم به شیوه عهد
بوق قلم بزنید). جز این باشد حاصل کار هرچند که به ظاهر نو بنماید در واقع
انشای عصر قجر است با زلم زیمبوهای تازه و مثال کامل آنچه باید آن را زبان مبتذل
نامید. یا به تعبیر دقیق تر و با وام گرفتن از آشوری نه زبان دری که زبان دری
وری! نمونه بدهم؟


پ.ن. مسیحا می پرسد متن مدرن یعنی چه. متن بسادگی یعنی پیکره
زبانی که واژه سلول آن است. و مدرن یعنی متنی با عقلانیت مدرن. تعبیر جدیدی هم
نیست. در ایران سالهای اخیر بحث از متن و چیستی آن در مباحث تئوریک مطرح بوده است.
تاکید بر مدرن بودن آن (در تعبیر “متن مدرن”) هم توجه دادن است به ضرورت
شناسایی و سنجش متن های مدعی مدرن بودن بر اساس معیارهایی نسبتا فراگیر و پرهیز از
تکیه بر واژگان به عنوان عنصر اصلی مدرن سازی متون. بحث واژگان هم فقط به موضوع
واژگان نوساخته محدود نیست. متن هایی هستند که واژگان معینی را مثلا در باره
دموکراسی مرتبا به کار می برند ولی نه مدرن اند نه اندیشه دموکراتیک دارند. دایره
بحث وسیع است. من مایلم آشوری پیشقدم شود و بحث را طرح کند. بعد می شود در اطراف آن
بحث را گسترد.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن