حرف آخرم را اول بزنم که من فکر می کنم هنوز هم تنانه ترین شعر ادب معاصر از آن فروغ است. مهدی در آخرین مطلب کتابچه در بحثی که از زاویه ای که او به ماجرا می نگرد درست است و تازگی دارد به تحلیل و تجلیل شعری پرداخته که نمونه ای درجه سه ( یا درجه یکی بی خون و کم مایه) از رده شعر تنانه است – با قرض اصطلاح از خود او و منابعش. درست است که ما این سالها زیاد از حد تحت قید و بند های ظاهرا اخلاقی بوده ایم و گفتن از عشق حتی چه رسد به تنانگی ممنوع بوده است (چنانکه آدمی در حد دکتر سروش باید به فیلمسازی در حد مخملباف توصیه می کرده که حال “نوبت عاشقی” است) اما ادب ما و تاریخ ما محدود به تاریخ مابعد انقلاب نیست و در پیش از این تاریخ شاعرانی از زن و مرد آمده اند و نازکی های بسیار از روابط زن و مرد و تن با تن را گفته اند و باقی گذاشته اند. نمونه هایی از آن دست که مهدی برشمارده هیچ تازگی خاصی ندارند که آنها را یک گام پیشتر نشان دهد از سنت های ادبی دور و نزدیک ما. من قلب نکته مهدی را می فهمم اما می ترسم که نمونه های آنچنانی آن نکته اساسی را به جای آشکار کردن پنهان کند و به ارجاع به ادبیاتی تقلیل دهد که در شعرهای آنچنانی خلاصه می شود. مساله این جاست که اگر شعرهای همخوابگی و همخوابه طلبی و توصیف اندام های جنسی مراد باشد زیباتر از نظامی و صریح تر از سنایی و رکیک تر از سوزنی و شیرین تر از سعدی و بانمک تر از عبید و جسورانه تر از سیمین و رندانه تر از حافظ و مبتذل تر از شاعران قجر کسی در این مایه ها سخن نگفته است و هیچ تنابنده ای در ملک زبان فارسی را نرسد که بی دانشی در خوانش این سنت مدعای افزودن بر آن داشته باشد. هر که می خواهد از تن سخن بگوید بداند که پیشینیان در این باب سخت داد سخن داده اند پس او را دربایست است خواندن و دانستن آن نخست تا بداند مقام سخن کجا نشیند ورنه بی محاکمه نقد هر سخن یاوه ای مثل ترهات ساقی قهرمان هم شعر محسوب می شود. کار خلاق موضوع آن گو هر چه باشد بی مایه فطیر است آن هم در ملک پهناور و غنامند فارسی. کمی سخت گیر تر باشیم به راه دادن ادعا به عرصه شعر. اما گمانم آن است که جان سخن جای دیگر است. مساله این است که ما از فردیت حرف می زنیم و عصر بازاندیشی به ارزش های سنت شده به نام مذهب یا عرف که حتی با سالها زندگی در غرب هم می تواند همچنان یقه ما را چسبیده باشد. همین اواخر مقاله ای می خواندم از دکتر روبین فرند Robyn Friend در باب آداب و اخلاق رقص در میان ایرانی های آمریکا. توصیفی که او به دست می دهد نشان می دهد که رقص در جامعه ایرانی های آمریکا نیز با همان تابوهایی دست به گریبان است که در خود ایران. از رقص مثال زدم تا روشن باشد که موقع ما در ادب تنانه و تنانگی که با تابوهای سفت و سخت تری آمیخته است چه می تواند بود. تکان دادن این تابوها آنقدرها ارزان و آسان نیست که از عهده امثال ساقی ها و گویندگان درجه دو و سه شعر گویا اروتیک برآید. هر تکانی در این زمین سخت محتاج انسان های مصمم و فرد شده و جسوری است که با تمام همدلی با فرهنگ ما سخن بگویند و ما را گامی جلوتر ببرند جلوتر از بازیهای کلامی و تصویرسازی های کلیشه ای. چنین کاری آنقدر دشوار بوده که بعد از فروغ هنوز کسی گام دوم را برنداشته است و بیشتر زنان ما هنوز در حال بسط تجربه فروغ هستند یا نه بهتر آن است که بگویم زنان ما دارند با تکثیر فروغ به بسط تجربه او کمک می کنند. او هنوز و همچنان الگوی زنان و مردان ماست. شاید گام دوم را باز هم باید زنان بردارند زنانی در پایه فروغ. دیر نیست. اما تا آن زمان ما بهتر است از ساده انگاری بپرهیزیم.
استاد فلک دولتمند خال
به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و