ظرفیت های ناموجود برای دموکراسی
دکتر حسین دهشیار
براى تحقق دموکراسى نیاز به ظرفیت است. از این منظر، کشورهایى این استعداد را دارند که از مولفه هاى ظرفیت در یک شکل مطلوب بهره مند باشند، در غیر این صورت زیربناى لازم براى هویت بخشیدن هرچند تدریجى این مهم امکان پذیر نخواهد گشت. مولفه هاى ظرفیت که کشورهاى خاورمیانه عربى در حد متعارف از آن بهره مند نیستند عبارتند از:
۱- گسیختگی جغرافیایی و ارزشی جامعه: کشورهایى ظرفیت ضرورى براى گام برداشتن در مسیر دموکراسى را دارا هستند که بتوانند در حرکت از سوى جامعه سنتى به جامعه مدرن تلفیق پویایى از هر دو جامعه را به وجود آورند. کشورهاى منطقه در فرآیند حرکت خود شمائلى در برابر خود دارند که به شدت بى ثبات، بلوکى و پاره پاره گشته است. ارزش هاى سنتى بى اعتبار شده اند و مفاهیم مدرن از پذیرش مبرا هستند. گروه ها، طبقات و بلوک ها گرایش هاى سنتى را بدون توجه به میزان کارآمدى رها نمى سازند و در عین حال گروه ها، طبقات و بلوک ها هم تفکرات و رفتارهاى مدرن را بدون توجه به عدم سنخیت با بافت حاکم به طور سطحى پذیرفته اند. این جامعه که از گسیختگى جغرافیایى و ارزشى آکنده است، از ظرفیت براى تحقق دموکراسى برخوردار نیست. در ابتدا نیاز به یکپارچگى هویتى در گستره جامعه است که این بستر لازم و مناسب را براى ریشه گرفتن دموکراسى به ضرورت فراهم خواهد کرد.
۲- مردمی که قادر نیستند حداقل ها را مطالبه کنند: کشورهاى منطقه به وضوح نشان داده اند که از میل و توانایى براى برآوردن نیازهاى مادى و معنوى مردم برخوردار نیستند. مردم در این ممالک به کمترین میزان از حقوق طبیعى بهره مندى دارند. مطالبات سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى در صورت بیان با واکنش نامطلوب ساختارهاى حاکم قدرت روبه رو مى گردد؛ چرا که آنان بیان هر گونه مطالبه اى را چالش با اقتدار خود تفسیر مى کنند. اینان درک نمى کنند که بیان نیازها به معناى به سخره گرفتن هرم قدرت نیست بلکه ناشى از عدم توانایى براى تداوم زندگى غیرانسانى است. در فضایى که مردم قادر نیستند، حداقل ها را طلب کنند چگونه مى توان به دموکراسى فکر کرد و آن را طلب کرد؟ در کشورهاى خاورمیانه ظرفیت دموکراسى خواهى به شدت ضعیف است؛ چرا که انسان هاى نحیف به لحاظ فقر مادى و تخریب فکرى، سرمایه لازم را براى دموکراسى سازى ندارند.
۳- مردمی که نفرات اند نه شهروند: در جوامعى دموکراسى فرصت حیات مى یابد که مردم در شکل دادن به فضاى زندگى خود حضور مستقیم و کارآمد دارند. انسان هایى که دخیل در جامعه هستند به این توانایى مى رسند که بدعت گذارى کنند. در جامعه بدعت گذار است که تلالو دموکراسى امکان پذیر مى شود. مشکل کشورهاى منطقه در این است که اعتبارى براى بدعت گذارى قائل نیستند چون که مردم دخیل در وجوه متفاوت حیات نیستند. مردم فقط نقش «نفرات» را بازى مى کنند و تاثیرگذارى که پیامد طبیعى مشارکت است اصولاً عینیت نیافته است. در چنین فضایى دموکراسى کمترین شایستگى را مى یابد، چرا که در ابتدا باید فرصت مشارکت و توان بدعت گذارى براى ایجاد تفاوت را داشته باشد تا بعد بتوان به مرحله ذهنى و روانى اعلاتر صعود کرد.
۴- تعارض طبقاتی شدید: در کشورهاى خاورمیانه ناعادلانه ترین کیفیت تقسیم منابع در جامعه وجود دارد. بهره مندى رابطه مستقیم با میزان وابستگى به حکومت و حمایت بى چون و چرا از هرم قدرت دارد. این بدان معناست که منابع از مردمى که درگیر فساد سیاسى نیستند دریغ مى شود و تعارضات طبقاتى در وسیع ترین حالت فرصت تجلى مى یابند. معدودى کثیر امکانات را به خود اختصاص مى دهند و تعداد زیادى از مردم به جهت عدم وابستگى به سیستم حاکم بى بهره از منابع و امکانات مى شوند. مردمى که از حداقل ها برخوردار هستند، مخاطبان مطلوبى براى دموکراسى نخواهند بود و این داستانى تاریخى در بسیارى از کشورهاى منطقه است.
نگاهى گذرا به این مولفه ها نشان مى دهد که کشورهاى منطقه از کمترین ظرفیت مطلوب براى بستردهى به شکل گرفتن فرآیند دموکراتیزه کردن برخوردار هستند. ضعف ظرفیت که ناشى از فقدان یکپارچگى، نادیده انگارى مطالبات، عدم رویت دخیل بودن و غیرانسانى بودن توزیع منابع است، بدین معنا باید در نظر گرفته شود که زیربناى ضرورى براى گام برداشتن به سوى دموکراسى هنوز در این فضاى جغرافیایى وسعت نگرفته است. به همین دلیل ضرورى است که در ابتدا مولفه هاى حیات دهنده ظرفیت دموکراسى شان اعتبار یابند و به موازات آن محققاً دموکراسى برجستگى لازم را به دست خواهد آورد. در آن صورت هیچگاه نیازى به موعظه هاى آمریکا نخواهد بود.
از: شرق (عنوانها از سیبستان) برای بحث خوبی در باره یکپارچگی این مقاله دکتر بشیریه نیز خواندنی است (لینک از طریق دخو)
استاد فلک دولتمند خال
به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و