واقعه ای بزرگ در پیش است

همه حرف این است که همه نشانه ها حاکی از یک رویارویی تعیین کننده است. در خارج انبوهی مطلب بر ضد ایران و سر به سلامت بردن اش از تقابل هسته ای منتشر می شود. بسیاری این سالم ماندن ایران را بعد از آنهمه گربه رقصانی خوش نمی دارند. خیلی ها در این میانه درگیر اند. عربستان و اسرائیل آشکارهایش باشند نیمه پنهان اش بس بزرگتر و پرتعدادتر و سمج تر است. اما یک دشمن هم کافی است و جمهوری ولایی هزاران دشمن دارد. مساله این است که آیا می توان سرنوشت مردم ایران را از ولایت حاکم جدا کرد؟

موقعیت دولت روحانی اکنون روشن تر از پیش است. این دولت ممکن است دولت تدبیر باشد اما دولت امید بودن اش قطعی نیست. و اکنون خطرناک تر از ناامیدی هیچ نیست. اگر امیدهای بسته شده به روحانی ناامید شود شورشی واقعه ای قطعی خواهد بود.
همه جا بحث از بی تدبیری و فساد دولت آخرالزمان ولایی است. این تف سر بالا ست. بالاخره گوشه ای از آن به عبای آقا می گیرد. آقا زورش را می زند اما از یک جایی به بعد ممکن است دیگر زورش نرسد. او تنها حاکم مطلق العنانی نیست که یکباره انبان زورش ته می کشد و فرو می افتد. مساله این است که چطور می شود از افتادن او و بی زور شدن اش مردم آسیب نبینند. وحدت ایران به تجزیه نغلتد؟
تعداد پرشماری از جوانهای وب-زی یا نتی-زن را گرفته اند. این انعکاس وحشت آقا ست و امنیتی هایش. این ها نه به سیاست کار داشته اند و نه اصولا به معنای مرسوم اش سیاسی اند. قلع و قمع مخالفان نظام و براندازان حالا رسیده به وب-زی ها و گیگ ها. هر کسی که زیاد می داند خطرناک است. بهانه ها هر چه باشد ذره ای ارزش ندارد. مساله این است که آقا می خواهد بگوید هنوز بر اوضاع به سبک و سیاق سابق مسلط است. اما این بازی تمام شده است حضرت آقا. دراز کردن چند جوان مشکلی از مشکلات انبوه شده شما را حل نمی کند. جلوی این سیل را با بیل نمی شود گرفت.
گیرم این گیگ ها موجودات خطرناکی اند. اصلا برانداز بودند. راه نفس بر نشاط و هم میهن بستن چرا؟ اینهمه روزنامه تازه را زاده نشده سقط کردن چرا؟ آقا راه دیگری بلد نیست که بگوید اوضاع را در کنترل دارد. می ترسد راه را کمی باز کند دیگر نتواند بند آورد. 
منشور حقوق شهروندی رئیس جمهور تدبیر و اعتدال و امید منتشر می شود. پیش نویس هم هست. از دیگران نظر خواسته است. همه به آن حمله کرده اند و هنوز هم می کنند. کمی عجیب نیست؟ یک دولتی بالاخره به حقوق شهروندی من و شما اذعان کرده است. نظرخواهی هم کرده است. راه و چاه را نشان بدهید. حمله چرا؟ زیر زبان همه این نکته ناگفته است که ما می گیم شاه نمی خوایم نخست وزیر عوض می شه! منشور چی چی هست اصلا؟ این اداها کدام است؟ این یعنی برای منشور دادن کمی دیر است. فردا ممکن است برای خیلی چیزهای دیگر هم دیر باشد.
از چشم من جو عمومی رسانه ها و وزارت های خارجه و بودجه دهندگان و گیرندگان و فضای امنیت داخلی و بیت رهبری و دولت روحانی همه عصبی است. طرز حرف زدن وزیر نفت روحانی را دیدید؟ نفت را هر قدر که لازم داریم تولید می کنیم ولو بشود ۲۰ دلار! این منطق تدبیر است به نظرتان؟
احمدی نژاد به محاکمه اش نمی رود اما نامه می نویسد به روحانی که بیا مناظره کنیم. همدست اش مرتضوی در مجلس اوراق می شود. اما ظاهرا کک اش نگزیده است. 
هیچکس نمی خواهد دولت روحانی موفق شود. هیچکس نمی خواهد همدستان رهبر و شرکا بی گزند و گوشمال بمانند. هیچکس دنبال صلح و آرامش و سازگاری نیست. رفسنجانی می گوید هم در داخل و هم در خارج جنگ می خواهند. اما لیست کسانی که جنگ و مقابله را می خواهند به عربستان و اسرائیل و تندروهای رهبری ختم نمی شود. 
نفرت انباشته از بیرسمی ها و بیرحمی ها و بی مرامی های جمهوری ولایی آنقدر زیاد است که هیچکس نمی خواهد این جمهوری از این بلا که به دست خود به آن گرفتار شده جان به در ببرد. بسیاری از مردم چه از آلودگی هوا به جان آمده باشند چه از بلاهت حاکم و چه از فساد فی الارض و چه از ستم نهاناشکار و چه در داخل باشند یا خارج حوصله شان از این دستگاه شاهی سر رفته است. نقطه خطرناک کار همین جا ست. شاه برود به هر قیمت که هست. و ۳۵ سال است داریم قیمت اش را می پردازیم. 
آنچه امروز من بعینه می بینم حاکم شدن آنارشی در رفتار و گفتار و اظهار نظر و تصمیم ها ست. در جو عصبی فعلی همه منتظرند. منتظر واقعه ای بزرگ. این واقعه ممکن است یک معامله بزرگ باشد یا یک حادثه بزرگ. اما این جو عصبی انتظار را زیاد نمی توان طول داد. نیروهای مختلف در کار اند تا واقعه اتفاق افتد. وضعیت برای من شبیه دوره پیش از جنگ جهانی اول است. گاهی به نظرم می رسد برخورد بزرگی رخ خواهد داد. واقعه ای بزرگ و تعیین کننده و بسیار چیزها تغییر خواهد کرد. نزدیک به ۱۰۰ سال پیش در ۱۹۱۴ وضع جهان شبیه چیزی بود که اکنون در آستانه ۲۰۱۴ هست. همه چیز گواه آن است که ایران نقشی را بازی خواهد کرد که آن دوران مجارستان بازی کرد. 
اگر دولت روحانی نجنبد خیلی زود دیر خواهد شد. خود این دولت هم می داند که وقت و فرصت اندک است و رو به پایان. اگر برگ مهمی روی میز نگذارد تمام هستی اش در خطر است و البته هستی ایران و مردم اش. بستن روزنامه ها و بازداشت وب-زی ها دیگر دوای هیچ دردی نیست. دولت روحانی یا همه چیز را می بازد یا همه چیز را می برد. بردن اش بعید به نظر می رسد. من سخت نگران این ام که همه چیز را ببازد و ببازیم. و ۳۵ سال دیگر باز هزینه بدهیم. راهی برای کنش سازگارانه باید باز کرد. هیچ راه دیگری پس از آن نیست جز جنگ و ویرانی و تجزیه ایران. کسی هست بشنود؟ مصالح بزرگی هست که می تواند قربانی تنگ نظری و نزدیک بینی های ما شود. به فردای پس از واقعه فکر کنیم. سودی برای ما نخواهد داشت. ولی اهل سازش و آرامش هم نیستیم. رویارویی ناگزیر خواهد بود. اگر با تدبیر از هر رقم که در آستین داریم این معضل حل نشود همه ترجیح خواهند داد از زور استفاده کنند. در تدبیر ضرر ما محتمل است اما زور که آمد ضرر ما قطعی است. و همه جانبه خواهد بود. و چون در افق هیچ مکتب و ایده و ایمانی هم نیست که ما را دوباره دور هم جمع کند سخت منتشر خواهیم شد. گویی هبائا منثورا.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن