این قطعی است که توهین در مسیر دیگری سازی است. کسانی که در یک گروه خود را تعریف می کنند طبعا به یکدیگر توهین نمی کنند. توهین جدا کردن صف خود از دیگری است و اعلام بیگانگی.
بناچار این روش ادامه نوعی تفکر قبیلگی است. یعنی ماقبل مدینه. پیشاشهری. چرا قبیلگی است زیرا می گوید من از آن کس که با من است و قبیله من دفاع می کنم و حق خود می دانم که بر قبیله ای که از من نیست و دیگر است بتازم.
توهین اعلام جنگ است با دیگرشده ها. کسانی که از ما نیستند. توهین در ذات خود متکی به خشونت است.
توهین برای بقای قبیله ضروری است. زیرا در قبیله شما باید هویت خود را در مقابل دیگری تعریف کنید. دیگران از نظر شما وجود ندارند مگر برای اینکه به شما بگویند شما چه کسی نیستید و چه چیزی نیستید.
زندگی شهری یعنی مطلوب همان کسانی که توهین را یک حق مدرن می دانند نافی روش های قبیلگی است. پس قائل بودن به توهین با قائل بودن به زندگی مدرن شهری در تناقض است.
تناقض توهین و زندگی در شهر از آنجا ست که شهر بر اساس همزیستی گروههای متنوع و وسیع بنیاد می شود. از این رو از اساس با منش و روش قبیله متفاوت است زیرا در قبیله خون و تبار و قومیت شما را گرد هم جمع کرده است. این روش آشنایی شما با یکدیگر است. شهر از این روش دور است. امکان آن را ندارد. هر چند شهر هم اینجا و آنجا هیات این شهر و شهرستان را دارد یا کلیسای این و آن فرقه را دارد یا شهرک کویتی ها و چینی ها دارد. قبیله هایی در شهر. گتو. جامعه های بسته در یک جامعه باز. باز به روی همه ی دیگران.
حالا اگر بخواهید توهین کنید و حمله کنید و منجنیق کلمات را پر آتش کرده پرتاب کنید و باروی دیگرشده ها را بسوزانید و تخریب کنید یک راه بیشتر ندارید. از روش همزن استفاده کنید. همه را یکی کنید. چون روش شما بر اساس منطق یا من یا تو است. وقتی کسی با من نیست حتما دشمن است.
شهر بر اساس فردیت ها و هویت های جداگانه هزارانی تعریف می شود. مسئولیت وجود دارد. تنبیه جمعی معنا ندارد. این مغول است که وقتی وارد شهری می شود از زن و مرد و کودک و پیر و جوان و سگ و گربه همه را یکی می کند و می کشد و می سوزاند. جنبده ای که در اردوی او نباشد، نباشد بهتر.
در منطق مدینه و در نگاه شهریان هیچ آدمی را جای آدمی دیگر نمی توان دار زد. نمی توان چون خواهر خطا کرده برادر را گروگان گرفت. نمی شود چون فرزند متهم است و متواری است پدر را زندانی کرد.
این در منطق قبیله است که می توان چنین کرد.
پس نمی توان همه اسلام و همه مسلمانان و همه ایرانیان و همه عربها و همه مذهبی ها را یک کاسه کرد و یک حکم داد. نمی توان دولت و ملت را یکی کرد و هر دو را مجازات کرد. شما اگر با دولت مخالف اید «حق» ندارید ملت را به سبب مخالفت ناچیز کنید.
افراطیون اپوزیسیون البته امروز یا گامی به پیش نهاده اند یا دیگر شرم می دارند مواضع چند سال پیش خود را تکرار کنند که هر کس از خارج به ایران سفر کند خائن است و مشکوک است و عامل جمهوری اسلامی است و دست اش در دست رژیم است. اما این موضع حقیقی و واقعی و صدها بار اعلام شده شان بود. این همان روش همزن است. روشی که به تابوسازی علاقه مند است وقتی منافع خودش در میان باشد و علم تابوشکنی بر می دارد وقتی قرار است دار و ندار قبیله دیگر را به توبره بکشد. به اسم آزادیخواهی. یا دقیق تر: آزادسازی.
اپوزیسیونی که از این راه به آزادسازی می اندیشد در واقع پرستنده قدرت است نه راهیاب حقیقت. راه آزادی از توهین و تخریب نمی گذرد.
اپوزیسیونی که به روش همزن می اندیشد قادر نیست تفکیک کند. قادر به تجزیه تحلیل نیست. همه را با هم جمع می زند و یک حکم می راند. این البته ساده تر است. این گروه از اپوزیسیون زمانی اقتصاد به زبان ساده می نوشتند. امروز برای همه چیز نسخه هایی به زبان ساده دارند. نسخه هایی ساده شده. ساده انگارانه. بی خیال. من عندی. هدف فتح باروهای دشمن است. گرفتن قدرت از قبیله مقابل است. باقی همه حرف پوچ است.
اما پوچی این روش امروز آشکارتر از آن دوران است. زیرا دیگر برادر بزرگی وجود ندارد و تابوهای چپ و راست و چریک و راسیست همه یک به یک شکسته شده است. دوستان ما به اقلیت تبدیل شده اند. چه آنها که کیهان می نویسند چه آنها که خودنویس. این دو قبیله حرفی از جنس زمان ندارند.
دولت از ملت جدا ست. آن هم در وطن ما که دولت ملت را گروگان گرفته است. نمی شود به سبب مخالفت یا دشمنی با دولت ملت را و عقایدش را و سبک زندگی اش را به سخره گرفت. نه تنها حساب دولت از ملت جدا ست که حساب ملت هم «یک» حساب نیست. نه روحانیون اش یک حساب دارد و نه جسمانیون اش یک حساب دارند. نه شهرش نه دهات اش. نه فارس اش نه ترک اش. ملت ما گروههای مختلف و متنوع دارد. زبانهای متنوع دارد. ادیان و عقاید متفاوت دارد. شیوه زیست رنگارنگ دارد. اینها همه را «یکی» نباید کرد. هر استدلالی که بر این پایه بنیاد شده باشد بی بنیاد است.
آن که از توهین دفاع می کند ناچار اندیشه اش همه اینها را با هم یکی کرده است. رجم به غیبی می کند که وجود ندارد. تیر به تاریکی می افکند. قهرمان سایه ها ست. دن کیشوتی است درست مثل همان دن کیشوتهای حاکم.
زندگی شهر زندگی در همزیستی است. توهین روش دیگرستیزی است.