روز عصیان

نظامی که صدها نفر از یک جنبش اعتراضی را دستگیر کرده باشد و در هر تظاهرات اش صدها نفر دیگر را لت و کوب کرده باشد و لشکری از فدائیان نظام را بر سرشان ریخته باشد خیلی روشن است که به تقاضای راهپیمایی رهبران آن جنبش چه جور جوابی می دهد. اما تقاضای مجوز راهپیمایی بر سر موضوعی که ظاهرا خود نظام هم طرفدار آن است نظام را در برابر آزمونی ناراحت کننده می گذارد زیرا ریاکاری مزمن اش را به چالش می کشد.

نظامهای اقتدارطلب از چالش متنفرند. برای همین است که از رسانه متنفرند. داخلی باشد یا خارجی. از اینکه صدای متفاوتی برخیزد متنفرند. بنابرین با رسانه خیابان هم مبارزه می کنند. از اصل می خواهند نباشد. وقتی هم می خواهد شکل بگیرد شروع می کنند به عملیات پارازیتی. جنگ روانی راه می اندازند. افراد را دستگیر می کنند. قانون های عجیب و غریب صادر می کنند. سرمقاله های تهدید به قتل برای ثواب می نویسند و خلاصه خود را به زمین و زمان می زنند که نکند صدای شما بلند شود یا اگر بلند شد شنیده شود.
در پوسترهای راهپیمایی دولتی روز ۲۲ بهمن پوستری دست به دست و جا بجا دیده می شد با عنوان «وحدت ملی» زیر عکس آقای خامنه ای(+). به نظرم از این مضحک تر نمی شد وحدت ملی را دست انداخت و موضوع ریاکاری قرار داد. رئیس جمهور پیشین همین نظام روی پوسترهای دیگر در کنار مبارک و بن علی تصویر شده بود (عکس آخر در اینجا) که یعنی این است نمونه دیکتاتوری وطنی! در نظام ولایتی ما همه چیز معنای دیگری می گیرد و وارونه می شود مثل پوستین وارونه اسلامی که به تن ولی فقیه کرده است. و این وحدت ملی هم اگر تحقق داشته باشد تنها انگار با رفتن زیر عبای ولی عهد است که می شود. یعنی وحدت در تبعیت.

راهپیمایی برای تایید چنین نظامی که ریاکاری کمترین صفت آن است و بر گرده ظاهرسازی سوار است اصلا خرجی ندارد که هیچ کلی هم تشویق دارد. اتوبوس مجانی و ساندویج صلواتی و شربت نذری و هدایای رنگ و وارنگ سازمانهای دولتی. مثل یک پیک نیک است با بزرگترهای خانواده و خاندان. حالا اگر اهل اجر اخروی باشید آن هم به حساب تان منظور می شود. اهل اجر دنیوی باشید هم بالاخره دیده شدن در آن راهپیمایی اسباب آبروی مدیر و رئیس اداره شما ست و یک جایی حساب خواهد شد. فراموش نمی شود.

راهپیمایی ۲۲ بهمن راهپیمایی برخورداران از حوزه ولایت و پول بی زبان نفتی است که او خرج می کند تا بیعت و تبعیت بخرد. مجلس بریز بپاش آقا و اذناب و دولت ظهور «آقا» است. پلیس از آن حمایت می کند و صدا و سیما از آن فیلم بر می دارد و بچه ها هم دلی از عزا در می آورند و خوش می گذرد. آخرت هم نداشته باشد دنیا دارد. 

راهپیمایی ۲۲ بهمن حالا دیگر مثل راهپیمایی ۶ بهمن در سالهای قبل از انقلاب است. هر سازمانی جیره ای داشت که باید پر می کرد و تعدادی را با پرچم و عکس شاه روانه می ساخت. باقی صحنه را هم از دانش اموزان مدارس پر می کردند. یک عده ای از این افراد هم واقعا شاه دوست بودند. روز ۲۲ بهمن هم کسانی امده بودند که آقا مولای شان بود. روی سینه شان نوشته بود: سید خراسانی با عکس آقا و کنارش هم عکس رئیس دولت کودتا با عنوان سردار سید خراسانی. یعنی که آخر ادعا در دولت آخر زمان. اینها همان شاه دوست های قدیم اند. همیشه بوده اند. اما اجتماع ۶ بهمن سال ۵۶ مانع فرار شاه در دی ماه سال ۵۷ نشد.

حالا امروز قرار است آنها که در ۲۲ بهمن راهپیمایی نکردند راهپیمایی کنند. گذشته از هر چیز دیگر این خود نشانه آشکاری از جدا شدن دو گروه بزرگ از یکدیگر است. دوپاره شدن ایران است. این نتیجه سه دهه سرکوب یک گروه به نفع یک گروه دیگر است. در این سه دهه آن گروه سرکوب شده زندان رفته است قلم اش و دهان اش شکسته شده از وطن آواره شده به تمسخر گرفته شده از هر جای دولتی پایش بریده شده و در و دریچه هر ارتقای اجتماعی به رویش بسته شده است. حالا سفره اش را سوا کرده است.

قرار است ۲۵ بهمن یک ۲۲ بهمن دیگر باشد؟ هرگز! این راه و مسیر سوته دلان و شکستگان و خون به دلها و اشک به چشمها و باتوم خورده ها ست. کسانی که در وطن خود اسیرند. در خانه خود گروگان اند. آنها که زندانی دارند مثل آنها که فامیل شان و برادرشان در سپاه است یا دست اش به نفت و گاز و ارز و بانک می رسد راهپیمایی نمی کنند. آنها که شهیدی در راه آزادی و برابری داده اند تا در وطن خود آزاد زندگی کنند و با دیگر هموطنان شان برابر باشند مثل کسانی که برای تبعیت از فتوا و حکم مرجع تقلیدشان شهید شده اند راهپیمایی نمی کنند. آنها که از تحقیر روزمره و همه جانبه خود و ارزشها و عقایدشان بیزار شده اند مثل کسانی که هر روزه دیگران را تمسخر کرده اند و آنها را براحتی بیدین و جاسوس و مزدور و بی غیرت نامیده اند راهپیمایی نمی کنند. 
راهپیمایی زیرحمله پلیس و لباس شخصی ها همانی نمی شود که با حمایت و شرکت پلیس و لباس شخصی. در ۲۲ بهمن وزیر و وکیل شرکت می کنند در ۲۵ بهمن رهبران و نخبگان راهپیمایی را پیشاپیش دستگیر می کنند یا در حصر خانگی قرار می دهند. این با آن کجا برابر است؟ 
راهپیمایی ۲۲ بهمن را یک نظام سیاسی با تمام قدرت اش حمایت می کند و آن را از انچه هست هم بزرگتر نشان می دهد ولی همین نظام با تمام قدرت اش در برابر ۲۵ بهمن می ایستد و آن را از آنچه هست کوچکتر نشان خواهد داد. این دو برابر است؟
تمام هویت ۲۲ بهمن و ۲۵ بهمن در این سخن رئیس بسیج آمده است که می گوید بسیجی باید بتواند با همسایه اش و خانواده اش هم مقابله کند(+).  یعنی نظام اصل است و حزب اصل است و دولت اصل است و پدر است. شما که با دولتی باید توی دهن آنی بزنی که با دولت نیست. برادری که در ۲۲ بهمن بیرون آمده حق دارد برادری را که در ۲۵ بهمن بیرون آمده لت و پار کند*. چون دولت می گوید. چون این برادر با دولت خوب نیست چون خوبی از دولت ندیده است چون اصلا نمی خواهد دولت برایش پدری کند و برایش تعیین تکلیف کند.
روز ۲۲ بهمن روز کسانی است که در کنف حمایت ولایت پدرانه و زیر عبا و عکس او راهپیمایی می کنند. روز ۲۵ بهمن روز کسانی است که به ترک این خانمان پدری-ولایتی گفته اند و شهروند شده اند و می خواهند خود برای خویش تصمیم بگیرند. چوب و چماق جلوی این عصیان را نمی گیرد. حتی اگر برادر را به ضد برادر بسیج کرده باشند. پدر خواهد رفت و این برادران با هم زندگی خواهند کرد. 
——-
*کیهان می گوید لت و پار که کار روزمره مان است اصلا می زنیم توی کار قتل برای ثواب. خدا قبول کند قابیل های وطن!  

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن