چرا در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت نمی کنیم؟

 من توصیه هاشمی رفسنجانی به قشر ناراضی را جدی می گیرم یعنی آن را از سر تعارف سیاسی تلقی نمی کنم. بنابرین فکر می کنم باید به او و همه دیگر رهبران سیاسی که با جنبش سبز به نحوی همدلی دارند و دستی هم در حکومت و نفوذی در روندهای امور دارند بگوییم چرا نمی توانیم در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنیم. این می تواند تمایزهای سیاسی ما اقشار ناراضی را روشن کند و به حکومت هم بگوید که چطور ممکن است ما را در کنار خود ببیند و نه رو در روی خود:
دعوت برای راهپیمایی، بعد از فجایع سال گذشته و دقیقا در ۲۲ بهمن سال پیش و ماههای قبل و بعد آن، نمی تواند صرفا یک امر زبانی باشد. دعوت باید عملی باشد. آنهم نه در روز ماقبل از ۲۲ بهمن که در چند ماه مانده به بهمن شروع شده باشد. مردم به در باز نمی روند به روی باز می روند. حکومت چه کرده است که نشان دهد این انقلاب و این کشور از آن همه ما ایرانیان است؟ آیا زندانیان سیاسی جنبش را آزاد کرده است؟ آیا فشار فوق العاده بر مطبوعات موجود را برداشته است؟ آیا راهی برای نفس کشیدن همه ملت و آن قشر ناراضی باز کرده است؟ آیا حقی گزارده است و تحقیقی آغاز کرده است که حق را به مردم برگرداند و از ناحق ها که شد عذر پیش آورد و بی رسمی ها را کنار بگذارد؟
آقای رفسنجانی همه را به راهپیمایی دعوت می کند در حالی که حکومت مردم را دو شقه کرده است. بخشی اقلیت از مردم را سوار بخش بزرگ و اکثریت ملت کرده است. می خواهد اکثریت را مهار بزند. تمام سیاست هایش در جهت سرکوب و بلکه حذف آن قشر ناراضی است. آیا با راهپمایی مشترک چیزی حل می شود؟ سیاستی عوض می شود؟ این دولت و حاکمیت چه تغییری کرده است که ما باید رفتار خود و نگاه خود را به او عوض کنیم؟
آقای رفسنجانی وضع دانشگاهها را نمی بیند؟ وضع استادان و دانشجویان را نمی بیند؟ این نخبه ستیزی وحشت آور را نمی بیند؟ آیا انتظار دارد استادان و دانشجویان دوش به دوش سرکوب کنندگان خود و آقایی فروشان به دانشگاه و تجددستیزان و مردم فریبان راهپیمایی کنند؟ 
آقای رفسنجانی فقط ملاحظه کند که چقدر این حکومت فاسد کودتاچی در این مدت شلتاق کرده است. چقدر منم زده است. چقدر حیف و میل کرده است. چقدر نیروی انسانی را از کار بیکار و از کشور آواره کرده است. این حکومت هیچ نشانه ای از این که ایران را برای همه مردم و از جمله قشر ناراضی می بیند از خود برور داده است که امروز شما مردم و ناراضیان را دعوت به راهپیمایی با آدمهای همین حکومت می کنید؟
این حکومت از سر تا پا فاسد است. ماهیت اصلی اش را در کهریزک و حمله به کوی دانشگاه و حمله به راهپیمایی های مسالمت امیز قشر ناراضی نشان داده است. این حکومت هنوز می گوید متهم اصلی کهریزک را شناسایی نکرده است و متهم اصلی از نظر مردم، هنوز در مشاورت رئیس دولت غاصب اش به رخ خانواده های قربانیان کشیده می شود. این حکومت چه خدمتی کرده است به همه مردم و چه رنجی از قشر ناراضی را کم کرده است و به کدام عدالت ادعایی عمل کرده است که امروز بتوان سربلند در کنار عوامل همان حکومت به راهپمایی رفت؟
تا زمانی که زندانیان ما در بدترین شرایط محبوس اند و در غیرانسانی ترین شرایط به زندان انفرادی می روند و وکلای ما حبس های طویل المدت می گیرند و کارگردان های ما برای تمام عمر از کار هنری کردن محروم می شوند و نامه های مادران ما و همسران زندانیان گویی به چاه ویل ریخته می شود و پاسخی نمی گیرد شما انتظار نداشته باشید مردم خیلی آسوده و زیر شعار ایران از ان همه ما ست به راهپیمایی بروند.
حکومت هیچ حقی بر ما ندارد که ما بخواهیم در کنارش بایستیم سهل است حق های بسیاری را ناحق کرده است و باید جوابگو باشد. 
ما جدایی را نمی خواسته ایم اما ۲۲ بهمن برای ما روز نابودی کشور و ستیز با نخبگان و آوارگی و زندان است. نماد انقلابی است که دزدیده شده است. نماد حاکمیت اقلیتی است که در برابر اکثریت ایستاده است. نماد حکومتی متقلب است که اجازه نداد مردمی که به انتخابات در چارچوب همین نظام ناقص و علیل دلخوش بودند انتخاب خود را بکنند و آدمی از همین نظام را به کرسی ریاست جمهوری بنشانند. حال شما می گویید برویم کنار متقلب ها بایستیم که می دانیم حتی وقتی منتخب مردم را بر نمی تابند باز شمار رای دهندگان ۴۰ میلیونی را به نفع خود مصادره می کنند؟
این دولت و حکومت و حاکمیت جایی برای امیدواری باقی گذاشته است؟
نه آقای رفسنجانی. ما ناچاریم روزهای خود را داشته باشیم و روزهای خود را بیافرینیم. از ۲۵ خرداد تا ۲۵ بهمن. ما دیگر به هیچ چیزی در این نظام اعتقاد نداریم. ما نه به شعار این نظام و نه به شعور این نظام اعتقاد نداریم. این را روزی که این نظام و رهبرش از مردم فاصله گرفت و در مقابل مردم و رای ایشان ایستاد باید محاسبه می کرد. و کرده است. آنها می دانند که ایرانی که برای همه ما باشد دیگر جایی برای آنها ندارد. آنها از مردم ناامید اند برای همین هم بر ضد مردم کودتا کردند تا قدرت و دولت و ثروت را بین خود نگه دارند.
اگر حکومت می خواهد مردم را در کنار خود ببیند باید از خود شروع کند و مردمی شود و مردمخواری و تحقیر و ارعاب و استعلاجویی را کنار بگذارد. می تواند؟ بعید می دانم ولی این تنها را نجات این نظام حاکم است.
 اما همانطور که این نظام از ما ناامید است ما نیز از این نظام ناامید ایم. پس ۲۲ بهمن دیگر روز من و روز ما نیست. ما راه خود را جدا کرده ایم. ۲۲ بهمن به تاریخ پیوسته است. ۲۵ بهمن تاریخ آینده ما ست.
پس نوشت:
کارت دعوت به راهپیمایی هم صادر شد: موج تازه بازداشت های سیاسی درست در همین روزهای پرشکوه تولد انقلابی که از ان همه ما ست

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن