وقتی سه چهار سال پیش حسین منصوری را در جلسه ای که به همت نیما مینا در سوآس لندن تشکیل شده بود دیدم با خودم فکر کردم چه چیزی از فروغ در این مرد که زمان مرگ فروغ هنوز پسربچه ای بود باقی مانده است. به نظرم آمد بسیار در-خود-فرو-رفته است. در نگاه اول جذابیتی برای مخاطب ایجاد نمی کرد. به زبان آلمانی هم حرف می زد و شعر می خواند که نمی فهمیدم و همین هم بیشتر باعث ایجاد فاصله می شد. آنهمه نزدیک به زنی که اینهمه نزدیک است به من و اینقدر دور؟ حالا می فهمم که اینطور نبوده است. او براستی تربیت شده فروغ است. فرزند واقعی اوست. فرزند برگزیده او ست. فرزندی که اینک سنی از او گذشته است و فیلمی ساخته که می توان با لحظه لحظه اش ارتباط برقرار کرد. وقتی این آگهی کوچک چند دقیقه ای را می بینم برای هر چندمین باری هم که باشد باز انگار بار اول دیده ام. بجز آن دو سه صحنه ناچسب از ابراهیم گلستان باقی اش دلنشین است. گلستان خودش عالم دیگری دارد. حضور او را دوست دارم اما اگر بخواهم بر اساس همین چند کلمه ای که از او در فیلم آمده قضاوت کنم باید بگویم آدم را ناامید می کند. دوست دارم فیلم را بتمامه ببینم و باز هم همینطور میخکوب شوم و پوست ام بسوزد و گزگز کند. دوست ندارم فیلم را که می بینم مثل آن ساخته بی معنای آن آقای ایرانی پرگو و فرصت طلبانه و پرادعا باشد. دو بار نقدش را نوشتم ولی باز منتشر نکردم. از بس که بی خود بود. حیف نقد. اما این کار به نظرم می رسد که اثر است. نیامده و ندیده دوست اش دارم. چیزی در آن هست که در جایی دیگر نیست. چیزی در تجربه آن پسربچه و این مرد هست که فقط از او ست و با او ست. و حالا او دارد از آن با ما سخن می گوید. ما او را که می شناسیم بی گمان فروغ را باز می شناسیم و بیشتر می شناسیم. دست مریزادی هم به جهانشاه که فیلم را در ایرانیان دات کام (+) پست کرد. برایش نوشتم که واقعا بعضی چیزهایی که می پسندد و در ایرانیان می گذارد بی نظیر است. او ادیتور فوق العاده ای است که می داند رسانه یعنی چه.
این هم سایت فیلم حسین منصوری که می توانید دی وی دی فیلم را سفارش دهید ولی ظاهرا فقط نسخه ان تی اس سی دارد که در اروپا خیلی رایج نیست. خوب است در روزهای آینده ببینم که یکی از اهالی بخیه که سینما و فروغ و روزنامه نگاری را می شناسند رفته اند با او گفتگو کرده اند. اگر حاضر به گفتگو بشود. که دست کم برای شناساندن فیلم اش باید قبول کند.
گفتگویی با پسر تنی فروغ را هم این اواخر دیدم. لینک اش را پیدا کردم می گذارم. این دو اصلا قابل مقایسه نیستند البته. پسر تنی خاطره ای از مادر ندارد چندان و این یکی پر از خاطره است. دنیای عجیبی است. دنیای عجیبی بود فروغ.