دموکراسی تخیلی ایرانی

مطلب زیر را دیشب در مرور شرق دیدم. فکر کردم نمونه ای تیپیک است از بی-هوا فکر کردن و با اجازه: انشانویسی با موضوع دموکراسی! دوست نویسنده ما در ذیل عنوان «صد نکته» که این نوشته احتمالا یکی از آن نکات را برجسته می کند، می پرسد: براى رسیدن به جامعه اى دموکراتیک چه موانعى داریم. پاسخ من ساده است: اینکه به جای ردیف کردن فواید دموکراسی به «راه» رسیدن به دموکراسی فکر کنیم. یعنی پایمان را زمین بگذاریم از توی کتاب بیرون بیاییم و یکبار راه را پیش خود برویم و بعد ببینیم واقعا چگونه می شود همگانی این راه را رفت.

اینکه بگوییم «ایجاد فضاى آزاد سیاسى و اظهارنظر تمام گروه ها و عقاید، احترام متقابل ادیان، گروه ها و دستجات سیاسى و اجتماعى به یکدیگر، ایجاد تشکل هاى صنفى و احزاب سیاسى بدون محدودیت، ایجاد رسانه هاى آزاد در جهت شناساندن مطالبات مدنى مردم» شرط دموکراسی است برابر است با هیچ نگفتن! اینها روشن است و هزاران بار گفته شده است. آنچه ناروشن است و ما باید به آن فکر کنیم این است که چرا کوشش های ایرانیان در این «ایجاد» ها مدام زمین می خورد؟ و چرا فرهنگ ضددموکراسی اینقدر در میان ما قوی است؟!

دموکراسی ساختمان نیست که منتظر «ایجاد» باشد. کسی دموکراسی را ایجاد نمی کند. حتی اگر کسی آمد که قصد ایجاد داشت حتمی نیست که موفق خواهد بود. دموکراسی بمب اتمی نیست که ایجاد شود. دموکراسی دانشگاهی است که در آن هم فیزیک فعال است هم سیاست و هم فلسفه و پزشکی و ادبیات. دانشگاهی که فقط فیزیک اش فعال است دموکرات نیست.

هرمز شریفیان
براى رسیدن به جامعه اى دموکراتیک و قانونمدار تمام افرادى که در یک محدوده جغرافیایى مشترک زندگى مى کنند، وظایفى مشترک دارند! با توجه به اینکه براى هر یک از افراد یک ملت در اولویت اول سرزمینى است که میراث دار آن هستند، بدون در نظر گرفتن عقاید قومى، مذهبى، مسلکى و سایر موارد.

در کشورى که اینگونه پراکندگى هاى گوناگون وجود دارد، تنها نقطه مشترک براى ایجاد چنین جامعه اى، رسیدن به پیشبرد روح میهن پرستى است. وقتى این اشتراک نظر پدیدار شود و تمام آرا و اندیشه ها زیر یک چتر و بدون در نظر گرفتن عقاید شخصى و گروهى گردهم آیند که با احترام متقابل به هم و در سایه همزیستى و حقوق برابر نهادینه شوند، بدون شک چرخ زنگ زده این نهضت به حرکت درخواهد آمد.

در جامعه اى دموکراتیک افکار و اندیشه ها باید تحمل یکدیگر را داشته و به نقد درست در چارچوب قانون بپردازند و به رقیبان اجازه دهند به تولید اندیشه ها پرداخته و آن را آزادانه تقدیم مردم نمایند و در نهایت اندیشه اى که به مذاق اکثریت مردم خوش  آید، پى ریزى شود. آزادى بیان و اندیشه شرط نخست رسیدن به چنین جامعه اى است. موانعى که رسیدن به این مهم را به تاخیر انداخته، فرهنگ تک اندیشى و اجازه ندادن به بروز خواسته هاى تمام جامعه است.

با نگاهى گذرا نیازهاى موجود را مى توان چنین برشمرد.
۱- ایجاد فضاى آزاد سیاسى و اظهارنظر تمام گروه ها و عقاید که در یک کشور به طور برابر زندگى مى کنند.
۲- احترام متقابل ادیان، گروه ها و دستجات سیاسى و اجتماعى به یکدیگر.
۳- ایجاد تشکل هاى صنفى و احزاب سیاسى بدون محدودیت و امکان بروز افکار آنها در تمام سطح جامعه.
۴- ایجاد رسانه هاى آزاد (رکن چهارم دموکراسى) در جهت شناساندن مطالبات مدنى مردم از سطوح پایین جامعه به سطوح بالاى آن و بالعکس. جلوگیرى و انسداد چنین راه هایى همان موانع رسیدن به جامعه اى دموکراتیک و قانونمدار مى تواند باشد.

برگرفته از: شرق

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن