دیر شده بود، احزاب ضد حکومت، پانترکیستها، زودتر از مقامات سر نخ را به دست گرفته بودند، تحریکات ادامه مییافت و برخورد گارد ضد شورش و حضور بسیجیان مسلح به باتوم که صورتهایشان را با چفیه پوشانده بودند در سطح شهر، خوف و خشم را در میان مردم به حد غیرقابل تحملی میرساند. روز جمعه، برخورد یک بسیجی با یک نوازندهی ضرب در کوه عینالدین (عینالی)، جوانان حاضر در آن محل را تحریک میکند، و به تدریج، شعارهای پانترکیستی، برافراشتن پرچم بابکیان، گارد ضد شورش را به آن محل میکشاند و دوباره … حالا حتی سخنرانی رئیسجمهور هم گرهگشایی نمیکرد، مردمی که تاریخی پر از جانفشانی برای ایران داشتند، حالا اینطور تحقیر می شدند که حتی اعتراضشان به اراذل و اوباش نسبت داده می شد.
*برگرفته از سوسن جعفری