ترور نشانه سرطان است

آنچه در جاده بم-کرمان اتفاق افتاده است به نظر من پدیده منحصر به فردی است در ایران یعنی پدیده ای که پیش از این سابقه نداشته است: کشتن بی تبعیض مردمی که نمی شناسی. من در این کشتار نشانه خطرناکی از عراقی شدن روش تروریستهای فعال در ایران می بینم. آدمربایی و گروگانگیری معمولا بر آدمهای مشخص و از-پیش-انتخاب-شده تکیه دارد اما راه بستن بر مردمی که از جاده ای عبور می کنند و کشتن همه آنها نمونه شاخص تروریسم است.

اینکه کسانی و گروههایی در ایران به سمت استفاده از روشهای رایج در عراق حرکت می کنند نشانه خوبی نیست. این می تواند آغاز حرکتهای فلج کننده ای باشد که اثرش به تهران نشین های بی خیال هم برسد. گوشه جنوب شرقی ایران سالهاست امنیت ندارد اما هرگز ناامنی آن چنین خشن و آشکارا جنگ طلبانه نبوده است. تهران دیگر مدت زیادی نمی تواند این ناامنی را بی خیال شود.

چه کسی مقصر است؟ به نظرم خیلی ها. از سیاستمداران قائل به مشت آهنین بگیر تا نیروهای پاکستانی آن سوی مرز ونیروهای فرامنطقه ای که در هر دوسوی مرزهای ایران جا خوش کرده اند و نیز ژورنالیست های ظاهرا معصوم که از هول هلیم در دیگ ریگی ها می افتند و برای چاپ یک مصاحبه مثلا جانانه همه اصول روزنامه نگارانه یادشان می رود و از آن جمله اینکه هیچ تروریستی را به جای مبارز و آزادیخواه نگیرند و هیچ خشونت عریانی را جلوه و ابهت نبخشند و آدمربایی و گروگانگیری و ترور را از هر کس و هر جانبی مردود بشمارند. در این میان البته بدبخت تر از همه سیاستمداران کوتوله ای هستند که فکر می کنند وقت است از آب گل آلود علیه این یا آن مسئول محلی یا کشوری ماهی بگیرند. هیچ کس به فکر ایران نیست که ممکن است ویران شود. و به فکر مردمی که حال عبور از جاده هم برایشان ناامن است. سر گردنه گرفتن دوباره از کتابهای تاریخ و لغت در می آید تا نشانه دوره تازه ای از قاجاریت فکری و سیاسی بشود که دولت خود را متکی به نصرت الهی می داند و کاری جز هدایت جهانی ندارد و نان و امنیت مردمان اش را به دست تاراج داده است. دولتی که مرزش را نمی تواند حفظ کند اما مدعی فتح عن قریب تمام ارض است.

ترور نشانه سرطان است. سرطان سوء مدیریتی که سرتاپای آن مملکت را گرفته است. سرطانی که غده های بسیار تولید کرده است. و مثل مارهای اسطوره سرش را هم که بزنی باز ده سر دیگر بر می آورد. دولت های ایرانی در دوره معاصر همیشه از کردها و آذری ها چشم می زده اند که ممکن است تمایلات تجزیه طلبانه در میان شان کارگر افتد و سعی کرده اند دل آنها را به دست آورند اما کمتر به سیستان و بلوچستان بها می داده اند. ادامه این اشتباه استراتژیک می تواند بسیار گران تمام شود. پاکستان لانه زنبور است و در تحولات دهه اخیر نقش های مهم بازیده است. بلوچ ها مردم مایند آنها را نباید به دست خود به سوی بیگانه برانیم.     

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن