تجدد کالایی

هفته پیش با یکی از اندیشمندان برجسته ایرانی مقیم خارجه که پس از ۲۲ سال برای چند روزی به وطن برگشته بود، تلفنی حرف می زدم، می گفت که حتی یک نفر از بستگان که بعد از مدت ها مرا می دیدند از آزادی و دموکراسی در آن جا نپرسیدند. همه از قیمت کالا ها و در آمد و این که چه داریم و چه نداریم و چگونه می شود آن جا رفت و زندگی کرد می پرسیدند. حسابی حال این استاد فرهیخته گرفته شده بود.

از وبلاگ هنوز

به نظرم این یک ویژگی مهم تجدد ایرانی است. کالامحور است. از اول هم همینجوری بوده است. دنبال نوسازی ارتش بوده است و نصب تیر چراغ برق و تلگراف. و می توان رابطه ای دید بین این تجدد کالایی با این تخصص-گریزی:

“دیروز یک آقای محترمی می گفت اگر دولت احمدی نژاد موفق بشود من می روم و مطب باز می کنم و جراحی پلاستیک می کنم. گفتیم شما که پزشک نیستی. گفت خوب نکته همین جاست دیگر ! اگر این دولت موفق بشود تخصص یعنی کشک!”

باز هم از هنوز

فرقش این است که در تجدد کالایی ما می دانیم که داریم مصرف می کنیم و دوستدار کالاهای غربی هستیم. در اداره دولت و ملت برعکس فکر می کنیم استقلال داریم و از روی فکر و فرهنگ خود مدیریت می کنیم. حال آنکه داریم ظاهرپرستی مان در تجدد را پنهان می کنیم. توجیهی برای تنبلی و لجبازی مان دست و پا می کنیم. فکر می کنیم تا ابد می شود مصرف کننده کالا بود و به اندیشه و دانش مدیریت و سیاست بی اعتنا ماند.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن