جرم های بازرگان

گمان می کنم هم-نسل های ما که در دهه نخست پیروزی انقلاب اسلامی دردهه بیست عمر خود بودیم و حالا یا در دهه پنجاه هستیم و یا در آستانه پنجاه سالگی وقتی سخن از مهندس بازرگان  می شود سایه ای از شرم و ندامت دل و دیده ما را می پوشاند که چرا در آن سالها قدر بازرگان را ندانستیم و در برابر چشمان روشن و چهره گشوده او پرخاشگرانه سخن گفتیم و یا مطلب نوشتیم.

گفته اند آفتاب برای همیشه پشت ابر نمی ماند. سالهای پس از انقلاب یک یک سپری شده اند و هر سالی که گذشته بر فقدان بازرگان بیشتر افسوس خورده ایم. این بیت مولوی را امشب -جمعه شب در کینگز کالج لندن در جلسه بزرگداشت بازرگان- دکتر سروش خواند :
مومن آن باشد که اندر جزر و مد
کافر از ایمان او حسرت خورد
این روزها که نام و یاد بازرگان مطرح می شود به روشنی می بینیم که زمان چه عنصر شگفت انگیزی است! کسی که مدت ها از تریبون ها از بالای منبرها  و در روزنامه ها بیشترین بدگویی ها بهره اش می شد امروز محبوبترین چهره ملی ماست. وقتی سخن از بازرگان به میان می آید دل ها سرشار از محبت و حسرت می شود. 

جرم او دانش و دانایی و ثبات رای و مردم دوستی ونیز صراحت یگانه او بود. جرم او این بود که افق های دور دست را می دید. این گناه بزرگی است گناه دانایی و گناه از عصر خود فراتر بودن؛ به تعبیر شفیعی کدکنی:
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد

از: مکتوبات
عطاء الله مهاجرانی

برای گزارش مفصل سخنان سروش هم یادداشت داریوش محمدپور را در ملکوت ببینید؛
گزارش مفصلی هم در بی بی سی از این مجلس منتشر شده است: مهدی پرپنچی، اعتدال بازرگان

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن