جمال میرصادقی، محمود کیانوش، پری منصوری و میمنت میرصادقی - عکس برگرفته از بی بی سی
گفتگو با محمود کیانوش

رفتم به مجله سخن. از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷ سردبیر سخن بودم. بعد از سخن رفتم انتشارات فرانکلین که مرکز انتشارات آموزشی وزارت آموزش و پرورش وابسته به آن بود و مجله پیک را در می آورد. مجله پیک خیلی زود پنج تا شد برای سنهای مختلف. هشت سالی در آنجا بودم. این کار را هم اول برای کمک به معاش قبول کردم، ولی آن را جدی گرفتم. علی اصغر مهاجر که بعد از همایون صنعتی رئیس انتشارات فرانکلین شده بود از من دعوت به همکاری کرد. رفتم آنجا، گفت چند روز برو ببین وضع مجله «پیک» چطور است. دلش می خواست من آنجا را اداره کنم. گفتم نه، من اهل این جور مسئولیتها نیستم، اما همکاری می کنم. آنوقت دیدم جای شعر در پیک تقریباً خالی است. پروین دولت آبادی گهگاه برای بچه ها شعرهای خوبی می گفت، اما شعرهای دیگری که آنوقتها برای بچه ها در نشریات عرضه می کردند، شعر کودک نبود. به هر حال هشت سال در آنجا شعر کودک را تجربه کردم و از این تجربه اصولی بیرون کشیدم و کتاب «شعر کودک در ایران» را نوشتم، که در اصل گفتاری بود برای یک سمینار «شورای کتاب کودک». راستش اگر می دانستم که درک و دریافت شعر جهانی در سرزمین من از حدّ شعر کودک و نوجوان بالاتر نخواهد رفت، حتماً برای کودکان و نوجوانان با اسم مستعار شعر می گفتم.

تا چه سالی در فرانکلین بودید؟
دقیق یادم نیست، به گمانم تا سال ۱۳۵۴ . برای آنکه ما سال ۵۵ به کلی آمدیم به انگلستان. ولی یادم هست که سال ۵۴ که آمده بودم لندن، چون پسرم در اینجا درس می خواند، حدود پنج ماه از اینجا برای مجله های پیک شعر می فرستادم، و در همان سال بود که در دو شعر با بچه ها خداحافظی کردم.

از کی وارد بی بی سی شدید؟
بعد از انقلاب. در سال ۱۹۸۱ دیگر وضع مالی ام بد شده بود. پس انداز هم نداشتم. ناچار همکاری آزاد با بی بی سی را در ژانویه ۱۹۸۲ شروع کردم. وقتی وارد بی بی سی شدم، خیلی زود فهمیدم که برای رادیو چطور باید نوشت.

اگر بخواهید بطور خلاصه به ما بگویید که فرق نوشتن برای رادیو با دیگر رسانه ها چیست چه خواهید گفت؟
می گویم طوری بنویسید که انگار دارید برای یک نفر حرف می زنید. یعنی شما برای گوش ها می نویسید نه برای چشم ها. انشایی ننویسید. کتابی ننویسید. فضل فروشی نکنید. کلمه هایی که شنونده ناچار باشد روی آن درنگ کند به کار نبرید. گفتاری و ساده و روشن بنویسید.

از گفتگوی کمیاب سیروس علی نژاد با کیانوش، بی بی سی.
*محمود کیانوش یکی از دقیق ترین آدمهایی است که می شناسم و سختکوش و با دقت نظرهایی ناب در ادب کلاسیک فارسی. او از نسلی است که به نظر می رسد نمونه های زیادی از ایشان باقی نمانده باشد. “طاس لغزنده” اش یکی از بهترین داستانهای فلسفی ادب معاصر فارسی است. با شعرهاش هم که همه مان بزرگ شدیم. من با نام او در دوره دبستان آشنا شدم وقتی که پیک پیک دوست داشتنی می آمد. در باره پیک باید روزی کسی چیزی بنویسد نوشتنی. خیال نسل ما با پیک شکل گرفت. مجموعه پیک هام را اواخر دبستان دادم صحافی کردند. پانزده ریال گمانم. بعد دست به دست شد. کجا ماند نمی دانم. اما در ذهن من همیشه هست. بخصوص آن داستان دیوی که شبها به قالب آدمی خود بازمی گشت و شاهزاده می شد.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن