پای استدلال جهانبگلو چوبین بود: جهانبگلو معلوم نیست که به چه دلیل می‌گوید روشنفکر سکولار و دینی ندارد. اصطلاح روشنفکر سکولار که در متون انگلیسی فراوان است، اصطلاح «روشنفکر دینی» هم. آیا کسی می‌تواند «به طور پیشینی» تعیین کند که روشنفکر چیست؟ خب شاید کسی بخواهد چنین کاری کند، ولی کار او نمی‌تواند علمی باشد، چون واقعیاتی وجود دارند که باید مدلول اسامی باشند و وقتی سکولاریسم وجود داشته باشد «روشنفکر سکولار» هم وجود دارد و وقتی «دین» وجود داشته باشد «روشنفکر دینی» هم وجود دارد. اگر کلمه‌ی «روشنفکر» به تنهایی به معنای «روشنفکر سکولار» است دلیلی جز آن ندارد که فرهنگ سکولار حاکم است و مدلول برای خوانندگان به سیاق متن روشن. اما آیا هیچ تقسیمی برای «روشنفکر» وجود ندارد؟ این هم از آن حرفهاست! مارکس روشنفکران را به «محافظه‌کار» و «مترقی»، گرامشی به «سنتی» و «ارگانیک»، سارتر به «متعهد» و «غیرمتعهد»، فوکو به «عام» و «خاص» و ادوارد سعید به «حرفه‌ای» و «آماتور» تقسیم می‌کند و البته تقسیمهای دیگری نیز با صفات دیگر رایج است: مانند «درباری» و «مستقل»، «خائن». (به نقل از: فل سفه)

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن