همزیستی نوروزی

نوروز یکی از بهترین سنت های ایران زمین با قابلیت تجدد است. یعنی از آن سنتهایی است که نه تنها مدرن شدنی است بلکه جوهر پیوند ما با مفاهیم مدرن است. یکی از مرکزی ترین مفاهیم مدرن "همزیستی" است. و برای ما یکی از سنتی ترین رسم هامان همزیستی است. 

نوروز مظهر این سنت دیرپا و نوشونده و متجدد است. نوروز بین شیعه و سنی مشترک است. بین زرتشتی و مسلمان و بهایی مشترک است. برای یهودی و مسیحی و مذهبی و غیرمذهبی عزیز است. نوروز ترک و تاجیک و چینی را به هم پیوند می زند. نوروز زبان همدلی ما ست ولو به چند زبان حرف بزنیم. از کاشغر در شمال چین تا زنگبار در شرق آفریقا و از بمبئی در غرب هند تا آلبانی در شرق اروپا نوروز بین ملت ها و اقوام مختلف جشن گرفته می شود. 

این حقیقت روزبروز بهتر شناخته می شود و وارد وجدان عمومی ایرانیان و غیرایشان می شود. برای همین به قول باقر معین این خطه نوروزی را می توان "نوروزستان" نامید. این امپراتوری نوروز است. در این امپراتوری مردم با زبانهای مختلف و عقاید و مذاهب مختلف جشن واحدی دارند. چه چیزی از این انسانی تر و همدلانه تر و مدرن تر؟ 

نوروز گنجی است که قدر آن با گذشت زمان بیشتر شناخته می شود. از این رو نیاز داریم "دانشنامه نوروز" بنویسیم. دانش خود را از همسایگان و همدلان خود بیشتر کنیم. هر قدر نوروز را بهتر بشناسیم و آیین های نوروزی را میان مردمان نوروزستان بهتر درک کنیم یگانگی انسانی خود را روشن تر درک خواهیم کرد. 

نوروز زمانی است که همدلی و همزیستی و یگانگی انسانی آشکارتر از هر وقتی در فرهنگ کهن ما خود را نشان می دهد. این نشان را باید دنبال کنیم تا روزهایمان همه نوروز باشد. پیروزی نوروز در همدلی و همزیستی ما در این منطقه دیرسال است. نوروز ما را در برابر فرهنگهای بیگانه و دگرستیز و داعشی بیمه می کند. برای همین است که هر نوع فکر داعشی با نوروز می ستیزد. چون "نوروز بزرگوار" مظهر انسانی ترین آیین ها ست. به قول حافظ از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی. چراغ دل ما از نوروز روشن است و بی نوروز دل ها تاریک می شود. به قول سعدی دم عیسی ست پنداری نسیم باد نوروزی. آب حیات ما و فرهنگ ما ست نوروز؛ چنانکه از زبان ناصر خسرو می شنویم:

نوروز ببین که روی بستان
 شسته است به آب زندگانی

——————-

این یادداشت کوتاه را به خواستاری آقای بیژن صف سری و برای نشریه ایشان، ایران مهر، نوشتم که در واشنگتن منتشر می شود.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن