Search
Close this search box.

میترای رومی، خدایی پارسی

بخش دوم از برگردان مدخل میترائیسم در دانشنامه ایرانیکا را می خوانید که راجر بک از مهرشناسان برجسته نوشته است. اصل مقاله را در ایرانیکا آنلاین بخوانید. این ترجمه کار پرویز جاهد است. بخش اول را اگر نخوانده اید در این پست بخوانید: پیوندهای کریسمس با شب چله یا یلدا
خورشیدخدای شکست ناپذیر

از آنجا که کارکرد اسرار میترای رومی به معارفه تازه وارد با میتراس پیوند داشت، این آئین به تمامی گرداگرد شخص خدا/میترا شکل گرفته بود. لقب خدای مهری برای باورمندان به او «میتراس خورشیدخدای شکست ناپذیر» (“Deus Sol Invictus Mithras”) بود: بنابراین او «خدا» بود، «خورشید» بود، «شکست ناپذیر» بود و «میترا» بود. علاوه بر خورشید بودن و شکست ناپذیری، باید پارسی بودن را نیز به هویت او افزود، واقعیتی که هم برای پیروانش شناخته بود و برای بیگانگان. از نظر شمایل نگاری او در قالب اگزوتیک غیر رومی به ویژه با لباس شرقی روایت شده است: با شلوار و کلاه «پارسی». – خدایان، تاریخ شخصی خودشان را دارند.


گاوافکنی میترا

داستان میترا، در قالب نوشته ای که از روایت شفاهی سرچشمه گرفته باشد باقی نمانده است- اگر چنین نوشته ای وجود داشته، بدون باقی گذاشتن هیچ ردی ناپدید شده است-  بلکه به واسطه صحنه هایی که در قالب آثار تاریخی و بیشتر به شکل نقش برجسته های کارشده روی شمایل ها، و محراب ها و آثار متفرقه باقی مانده و نیز در فرسک های روی دیوارهای مهرابه (میترایه) ها به ما رسیده است.


در فرسک ها و مجموعه های بزرگ نقش برجسته ها (دومی بیشتر مربوط به استان های مرزی راین و دانوب اند)، مجموعه ای از صحنه های جنبی که اپیزودهای مختلف را نمایندگی می کنند، صحنه مرکزی یعنی صحنه ای را که خدا (میترا)، گاو نر را قربانی می کند، در میان گرفته اند. در اغلب موارد، این شمایل مرکزی (tauroctony)، بیشتر شمایلی خود-بسا است و از جایگاه ممتازش در مرکز صحنه می فهمیم که این شمایل اصلی این آئین است و در نتیجه، کشتن گاو، رویداد اصلی در اسطوره میترا است. 


در پشت برخی از نقش برجسته های بزرگتر صحنه ای از ضیافت خورشید (Sol) و میترا دیده می شود که بر روی پوست گاو ضیافت برپا کرده اند. بنابراین ضیافت خدا نتیجه قربانی کردن گاو نر است و از آنجا که در غذای آئینی تازه واردان تکرار می شود (به این معنا ست که) عمل اسطوره ای قربانی کردن گاو به دست میترا علت نجات بخش در هر نوع بهره ای  است که به پیروان فانی او می رسد که ضیافت دو خدا (خورشید و میترا) را در غذای آئینی خود تکرار کرده اند.


تعداد صحنه های جانبی (در کنار صحنه کشتن گاو نر) زیاد است و اپیزودهای مختلف این اسطوره را بازنمایی می کند. به عنوان مثال، دنبال کردن و گرفتن گاو نر یا عروج میترا با ارابه خورشید و همچنین اپیزودهای گاه و بیگاهی که تا آنجا که می شود فهمید، اصلا ربطی به میترا ندارد.

 به علاوه هیچ ترتیب مشخص و قانون خاصی برای چیدن صحنه ها وجود ندارد و تنها، منطق درونی روایت است که به اپیزودها نظم می بخشد (به عنوان مثال صحنه کشتن گاو نر، قبل ازضیافت قرار می گیرد چرا که پوست آن گاو به عنوان پوشش تختگاه برای ضیافت گران به کار رفته است.)


میترای سنگزاد

علاوه بر قربانی کردن گاو و ضیافت، صحنه تولد میترا نیز صحنه مهمی است. او را نه به شکل کودک بلکه در صورت جوانی نوخاسته در حال برآمدن از سنگ (صخره) می بینیم در حالی که بازوانش را دراز کرده  و شمشیری و مشعلی در دست گرفته است.


به نظر می رسد او پدری ندارد. اما خطا خواهد بود اگر بگوییم مادر هم ندارد چرا که سنگ (صخره)، که صریحا به عنوان سنگی (صخره ای) که می زاید (Petra Genetrix) شناخته می شود، خود مادر اوست.


میترا و دو خدای مشعلدار او

از آنجا که کشتن گاو نر، بروشنی مهم ترین عمل خداوند است، و نیز شمایلی که او را نمایندگی می کند، آشکارا  بیانگر مفهوم اولیه آئین است، و این صحنه هم به تکرار بازنمایی شده (و هر نمونه تغییرات قابل توجهی نسبت به باقی نمونه ها ندارد) ضروری است تشریح شود.                                                                                                           

در دهانه غاری، میترا سوار بر گاو نر خنجر را در قلب او کاشته است. یک سگ و یک مار هم سرگرم نوشیدن خونی اند که از زخم گاو جاری است. یک عقرب به بیضه گاو چنگ زده و کلاغی هم بر روی شنل مواج خدا نشسته است. دم گاو نر نیز به نحو معجزه آسایی تبدیل به خوشه گندم شده است. در دو طرف صحنه نیز خدایان مشعلدار دوقلو یعنی کوتس( Cautes) و کوتوپاتس ( Cautopates) قرار دارند*. اولی مشعل افراشته ای در دست دارد و دومی مشعل اش فروهشته است. در بالا و سمت چپ، خدای خورشید دیده می شود و در سمت راست الهه ماه.  در شمایل های اطراف رود دانوب و راین، تمثال یک شیر و یک جام دو دسته نیز به صحنه اضافه شده است.


مفاهیم گاوافکنی میترا

درک مفهوم این صحنه، «بازی بزرگ» هرمنوتیک مهرپرستی رومی بوده است. با این حال، کشتن گاو نر را نمی توان روایت ساده ای از یک اپیزود- اگرچه مهم ترین اپیزود- در اساطیر میترا دانست، چرا که چیدمان موجوداتی که خدای قربانی کننده را احاطه کرده اند، ترکیب غریبی است که معمولا در یکجا جمع نمی آید. این واقعه به عنوان رویدادی حتی فوق طبیعی نمی تواند نماینده روایتی واقعگرایانه باشد. پس، در حالی که تم اصلی گاوکشی در واقع نماینده یک اپیزود در داستان مهر است، در عین حال، تداعی گر مفاهیم دیگری نیز هست و این کار را از طریق  عناصر موجود در ترکیب بندی صحنه که هر کدام به تنهایی یا به صورت جمعی نقش نماد را بازی می کنند، انجام می دهد.   


تفاسیری که نگاه به شرق و ایران دارند، در بخش بعدی مورد بحث قرار خواهند گرفت. یکی از تفسیرهای مهم در دوره معاصر تفسیری است که نگاه به بالا و افلاک دارد و بر پیوند قابل توجه بین عناصر ترکیب بندی صحنه گاوکشی و صورفلکی باستانی انگشت می گذارد. کاستی این نوع تفسیرها ساده انگاری آنها ست زیرا این مفسران اغلب ترجیح می دهند که تم اصلی مهرپرستی را به نقشه ای از موقعیت ستارگان ساده کنند که بر اساس آن می توان به هویت فلکی خدا (میترا) به مثابه این یا آن صورت فلکی پی برد.


همانطور که از یک آئین رومی نسبتا پرشاخ و برگ انتظار می رود، آئین میترا، فاقد همراهان المپی نیست. قبلا از هلیوس/ سول، خدای رومی-یونانی یاد کردیم- این که میترا، بسته به کانتکستی که در آن قرار می گیرد هم خدای خورشید هست، هم نیست، یکی از آن تناقضات مذاهب است و خدایان سیاره ای. تنوع خدایان المپ نیز در این میان نقش دارد، هر چند نقش آن کوچک و فرعی است.


دو مشعلدار و شیر-خدای

سرانجام سه خدای باطنی (اسرارآمیز) وجود دارد که در بالا به دو تای آنها یعنی خدایان مشعلدار دوقلو، به عنوان شاهدان کشتن گاو نر، اشاره کردیم. آنها از نظر ظاهری، همگون میترا هستند و با نشانه های اصلی شان، یعنی مشعل های برافراشته و فروهشته، شناخته می شوند. نشانه هایی که جفت های متضاد را در طبیعت و در افلاک تداعی می کنند (یعنی مثل طلوع و غروب خورشید، میترا را که خورشید نیمروز است دربرگرفته اند). در اسرار، آنها نماد و عامل کنترل نزول روح به سمت فناپذیری (مشعل فروهشته کوتوپاتس) و عروج آن به سمت جاودانگی (مشعل افراشته کوتس) اند. سومین خدای باطنی، خدای معماگونه ای با کله شیر است اما از آنجا که هویت او به ریشه های شرقی میترائیسم وابسته است، درباره او در فصل بعدی سخن خواهیم گفت. 


از میترای ایرانی به میتراس رومی: تداوم یا باز-آفرینی؟

این که میتراس رومی، بیش تر از آنچه پیروان رومی اش استنباط می کردند، خدایی پارسی بود، امر مسلمی است. گفتن این که او «همان» خداست یا «از ایران» آمده است، هر دو به یک اندازه درست است؛ اگرچه مستلزم پاسخگویی به سوالات بی شماری است. آیا میترا همراه با نظم آئینی خود (که شرح اش رفت) به روم مهاجرت کرد؟ آیا مهرپرستی به صورتی نهادینه شده (وجود داشت و) از شرق به غرب منتقل شد؟ و به همین ترتیب، اسطوره (های) میترا، و مفاهیم خدای مهری، قدرت ها و کارکردهایش هم با او آمد؟ آیا او واقعا "همان" خدا (ی مهر پارسی) ست؟ یا او دوباره در غرب از نو ساخته شد شاید به همت کسانی که شرق را می شناختند، تا خدایی جدید برای اسرار تازه در قالب آئین و انجمنی نو متناسب با فضای اجتماعی و فرهنگی متفاوت امپراطوری روم ابداع شده باشد؟  آیا او «همان» خداست که صرفا در هئیتی ضعیف تر جامه نو پوشیده است، جامه ای که آنقدر رنگ ایرانی دارد که برای «پارسی» نامیدن اش در فضای جدید کفایت کند؟

————–                 

* نام این دو احتمالا از ریشه اوستایی یا مادی است. بنگرید به مقاله ایرانیکا ذیل همین نامها:  Cautes and Cautopates

** تیترها به متن افزوده شده و متن اندکی کوتاه شده است. برای تمام ارجاعات به اصل مقاله انگلیسی در ایرانیکا مراجعه کنید. 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن