یکشنبه ۱۰ ژوئن در سومین سالگرد ۲۲ خرداد مراسمی در شهر کلن آلمان برگزار شد. به جای اینکه به تحلیل سه ساله جنبش بپردازم ترجیح می دهم همین یک روز را گزارش کنم و توانایی و ناتوانی های خودمان را در این مراسم برجسته کنم. این یادداشت در پاسخ به دعوت حلقه گفتگو نوشته شده است برای نوشتن از تجربه جنبش سبز.
ایده
مدتی نزدیک به شش هفته به برنامه ریزی مراسم گذشت. هسته اصلی از جمعی پدید آمد که برای همفکری دور هم گرد آمده بودند و برنامه هایی دارند که در وقت خود اعلام خواهد شد. اما این هسته اجرایی که قرار بود زمینه را برای فراخواندن «جمع بزرگتر»ی فراهم کند، نمی توانست به ۲۲ خرداد بی اعتنا بماند. پس ضمن کارهای دیگر که موظف بود انجام دهد تصمیم گرفت با کمک گرفتن از فعالان نهضت آزادی در آلمان مراسمی را برای ۲۲ خرداد برگزار کند. کار چند قسمت شد: مسائل تدارکاتی و مالی عمدتا بر دوش مشارکت و نهضت آزادی قرار گرفت و رفقای چپ هم احتمالا کمک کردند که من وارد آن بحث نمی شوم. ایده پردازی، کار جمعی بود مرکب از علی مزروعی و رضاعلیجانی و سهراب رزاقی و مرتضی صادقی و من. قرار شد که مراسم جمع خوبی از سخنرانان از طیف های مختلف فکری داشته باشد و تعادل جنسیتی هم در آن رعایت شود و مجلس مردانه نشود. از نظر ساختار هم سخنرانان در دو نشست به ترتیب الفبا تقسیم شوند و هر کدام ده دقیقه گفتار کوتاهی ایراد کنند و در نشست سوم هم فیلم «روزهای سبز» از حنا مخملباف پخش شود با حضور خود او. در میانه دو بخش استراحت و پذیرایی در نظر گرفته شد و ضمنا قرار شد کارهایی از مجموعه بزرگ کلیپ ها و ترانه های سبز هم آماده شود برای میانه برنامه ها و مراسم هم با سرود ای ایران آغاز شود. محل گردهمایی یکی از کلیساهای متعدد کلن در نظر گرفته شد.
سخنرانان و مخاطبان
همه کسانی که دعوت شده بودند از دعوت جمع برگزار کننده که حامیان جنبش سبز خوانده شد استقبال کردند. دو نفر نتوانستند در جمع حضور یابند که یکی از آنها گفتار خود را نوشت و فرستاد. هر دو از خانم های دعوت شده بودند. باقی سخنرانان گفتارهای خود را ارائه کردند و هر کدام به سهم خود با استقبال جمع روبرو شد. مخاطبان تقریبا سالن ۲۵۰ نفری کلیسا را پر کرده بودند. از معدود گردهمایی هایی بود که دیدم اغلب سخنرانان در همان وقت کوتاه خود سخن خود را ارائه کردند. این خود گام مهمی به جلو ست.
به نظرم مهمترین شاخص این گردهمایی تنوع سلایق سیاسی افراد شرکت کننده و سخنرانان بود. تا اینجا ایده اصلی گردهمایی بخوبی ارائه و استقبال شد. از بابت شرکت کنندگان هم ارزش این گردهمایی زحمتی بود که افراد به خود داده بودند و از شهرهای مختلف آلمان و بلژیک و هلند و فرانسه به کلن آمده بودند. این فی نفسه ارزش اجتماعی بسیار زیادی دارد. بعلاوه گردهمایی بدون دردسر و مزاحمت گروههای افراطی همیشه-حاضر-در-صحنه برگزار شد و این هم خود نشانه مثبتی است.
جمع به نسبت بزرگی از چهره های شاخص جنبش سبز و شخصیت های سیاسی شکل گرفته بود. از مهدی فتاپور تا اردشیر امیرارجمند. این هم خود نشانه خوبی است که حالا چهره های متفاوت می توانند زیر یک سقف و در بزرگداشت یک جنبش گرد هم آیند.
هواپیما فقط حسن نیت نیست
نکته ای که برای من اهمیت فوق العاده داشت و دارد و خواهد داشت مساله مدیریت برگزاری و مدیریت جلسات و اخلاق جمعی است. اگر بخواهم خلاصه بگویم مساله این است که مخاطبان خوب و چهره های سرشناس و سخنرانی های شنیدنی و کمک مالی تنها سرمایه ای است که معمولا در این جمع ها داریم. در این جمع بخصوص یک ارزش افزوده همان مساله همگرایی این چهره ها و سلیقه ها و تحمل آرای مختلف بود. اما مشکلات همیشگی و قدیمی و مزمن هم سرجای خود برقرار بود.
طی دیروز و امروز فکر می کردم به اینکه این خوبی ها و حسن نیت ها لازم است اما کافی نیست و کار را چنان که باید به سامان نمی رساند. آنچه ما فاقد آن هستیم مدیریت منضبط و بابرنامه و وقت شناس است. به عبارت دیگر منهای نظرهای خوب و نیت های عالی آنچه ما به آن جدا و شدیدا نیاز داریم تکنیک های برگزاری جلسات است. به بعضی دوستان هم گفتم این مثل این است که یک هواپیما قبل از پرواز باید همه چیزش چک شود تا پروازی خوب و مطمئن داشته باشیم و از مهربانی و پذیرایی مهمانداران هم بهره ببریم و با چند مسافر آن پرواز هم آشنا شویم. پرواز خوب صرفا با حسن نیت خلبان و گروه پروازی انجام نمی شود. تکنسین ها هم به اندازه خلبان اهمیت دارند. گروه زمینی هم به اندازه گروه پروازی در سلامت پرواز نقش دارند. هر کسی باید کار خود را دقیق و درست انجام دهد.
تقسیم کار و چک لیست
این را هنوز نداریم. ما به سبب نوع فرهنگ خود تقسیم کار را کاملا هیئتی انجام می دهیم و کاملا اطمینان می کنیم که هر کسی کار خود را انجام می دهد. اما هرگز فکر نمی کنیم که تمام یک برنامه می تواند به دلیل مشکل صدا به هم بریزد. بنابرین سخنران خوب و ایده خوب و نیت خوب و زحمت داوطلبانه سفر از این شهر و آن شهر همه منتهی می شود به اینکه آیا کسی که مسئول صدا ست یا قرار است کاری فنی را انجام دهد بموقع حاضر است و محیط کار و مشکلات احتمالی آن را می شناسد و قبل از برنامه همه چیز را چک کرده و نیم ساعت قبل از ورود حضار کار را برای یک شروع بموقع و دلچسب و طبق برنامه آماده کرده است یا خیر. اگر نکرده باشد زحمات دیگران کافی نخواهد بود. حسن نیت خودش هم کاری از پیش نمی برد. کارها نهایتا انجام می شود اما در طول کار برای جبران وقت های از دست رفته برنامه باید تغییر کند و کیفیت کار با هر تغییر پیش بینی نشده از آنچه برایش برنامه ریزی شده افت کند.
ما نیاز به آموزش مدیریت برگزاری جلسات و گردهمایی داریم. و نیاز داریم برای هر برگزاری گذشته از تدارکات و دعوت ها و برنامه، یک چک لیست از جزئی ترین مسائل (و وظایف) تهیه کنیم؛ باید همه چیز را از قبل با دقت چک کنیم. و نمونه ای از مدیریت مطلوب ارائه کنیم.
من از این مراسم آموختم که برای هر مراسم دیگری در کنار همه کارهای بایسته دیگر باید یک نفر مسئول تهیه چک لیست و بازرس مجموعه باشد با اختیار تمام. هیچ بهانه ای برای تخطی از برنامه ها و کیفیت پیش بینی شده به دلیل چک نکردن امکانات نباید پذیرفته باشد.
تاملات سخنرانان و غیرحاضران
سخنرانان آمدند و سخنان خوب هم گفتند و بعد هم جمع پراکنده شد و رفت. این کافی است. این هم کافی نیست. ما باید راهی فکر کنیم تا نه تنها سخنان مطرح شده بدرستی ضبط و ثبت شوند بلکه به صورت های مختلف چه پخش زنده و چه پخش ضبط شده با فاصله زمانی کم از گردهمایی در اختیار همه کسانی قرار بگیرد که در گردهمایی شرکت نداشته اند. سخنان باید پیگیری شود. افراد سرشناس دعوت می شوند تا حرفی از تاملات و اندیشه های تازه خود با ما مطرح کنند. این اندیشه ها نباید بی دنبال رها شود. به نظرم هم حرفهای خدیجه مقدم ارزشمند بود و هم توصیه های تقی رحمانی و هم تحلیل عماد ملکی و هم دید حسن فرشتیان و هم پیشنهادهای فرزانه عظیمی و بیژن حکمت و دیگران.
اخلاق جمعی فردهای شاخص
اخلاق جمعی بعضی از چهره های ما هم بسیار ستودنی است. به نظرم یوسفی اشکوری از این بابت جای ستایش دارد. بعضی چون او وقتی می آیند می نشینند برنامه را با دقت و حوصله دنبال می کنند و عمده وقت خود را در سالن می گذرانند و نه در بیرون سالن! از بعضی هم انتظار هست که چنین کنند و نمی کنند. بعضی ها از موقعیتی برخوردارند که در آن ساعتها به هیچ کار دیگری نباید اولویت بدهند جز همین حضور در جمع گردآمده. وقتی هم نشستند سر در گوش بغل دستی نکنند. سالن جای پچ پچ چهره ها با بغل دستی شان نیست. از آنها انتظار می رود که به سخنرانی ها دقت کنند. و این چون علنی بود گفتن اش امیدوارم بر کسی گران نیاید: بر من گران آمد که اردشیر امیرارجمند بخش بزرگی از وقت اش را بیرون سالن گذراند. حتی وقتی یکی از سخنرانان او را و شورای هماهنگی را خطاب قرار داد و توصیه هایی کرد که به نظرش باید کسی مثل امیرارجمند می شنید او در سالن نبود و من می دیدم که در بیرون مشغول صحبت است. این خطای فاحش است. به نظرم اگر قرار بود چنین حضوری داشته باشد نبودن اش ترجیح داشت. هر قدر علی مزروعی منضبط و آرام با حضور قلب برنامه را دنبال کرد و سخنان سیاستمدارانه ای هم بیان کرد و پای فیلم هم نشست اردشیر امیرارجمند حواس اش جای دیگری بود و نبود و وقتی هم بود به آنچه در سالن می گذاشت توجهی نشان نمی داد. به نظرم رسید که از نظر ارتباطی و هم روابط عمومی ضعیف عمل می کند. این از شاخصه های یک رهبر سیاسی یا نماینده یک رهبر سیاسی هم نیست.
از دیگر دوستان:
آرش بهمنی: وقتی لذت جویی و زندگی طلبی مبارزه سیاسی می شود
داریوش محمدپور: با تجربه ۲۲ خرداد چه می توان کرد؟
داریوش محمدپور: با تجربه ۲۲ خرداد چه می توان کرد؟
محمد معینی: تجربه جنبش سبز؛ آنها کجا ایستاده اند؟
شهاب الدین شیخی: روزشمار تمامی روزهای سبز راهپیمایی و اعتراض
سام الدین ضیایی: کوتاهی های ما