اپوزیسیون چون در حال بازاندیشی و جابجایی نیروها و تعریفهای تازه از موقعیت خود است قادر به سرعت و تحرک و فعالیت نیست. بصیرت است که سرعت و قدرت میبخشد. وقتی اندیشه در حال تغییر است و بصیرت تازه پدیدار و مستقر نشده نمیتوان انتظار سرعت در تصمیمگیری و قدرت برنامهریزی و اجرا داشت.
مساله اول: اقتصاد و آزادی مدنی
در روند تغییرات داخلی به سمت مشارکت بیشتر مردم است که اپوزیسیون میتواند تاثیرگذار باشد. این هم وقتی است که روشهای جانشین ارائه شود. اما اپوزیسیون بسیار سرگرم مخالفت با جمهوری اسلامی بوده است و کمتر وقتی برای فکر کردن به روشهای جانشین گذاشته است. به نظر من حرف اول را در مدیریت جانشین، مساله اقتصاد میزند و آزادی های مدنی.
اندیشه جانشین
روشهای قرن بیستم را نمی توان ادامه داد
شباهت وضع اپوزیسیون و وضع رسانه ها
اپوزیسیون سیاسی گرفتاریهایی داشته که اجازه نمیداده غیر از تکرار شعارهای سیاسی و یا این اواخر مباحث حقوق بشری به مسائل دیگری بیندیشد و برسد. یا به زبان سادهتر: بیاموزد. اپوزیسیون و رسانههای ما از این بابت خیلی شبیه هم هستند. هر دو از مراکز تحقیقاتی جدا افتاده اند. برای همین میبینید که رسانه ها فاقد انسجام و مسالهشناسی درست هستند و معمولا کارهای خوب هم در آنها نتیجه ابتکارات فردی است تا اتکا به نتایج تحقیقاتی. خیلی غریزی هستند. راه حل، تولید کردن اندیشه نیست بلکه اتصال به منابع اندیشه ورز و پژوهشکدههای فعال است و اولویت دادن به کار علمی و تحقیقی در اتحاذ خط مشی سیاسی. و گرنه همین می شود که در دولت آخرالزمان می بینیم!
سازمان پیشتاز لازم نداریم
در وضع امروز ایران اصولا امکان ندارد یک سازمان پیشتاز کار را بر عهده بگیرد. تا امروز که نبوده است و یقین دارم در فردا هم نخواهد بود. شاید ائتلافی از سازمانها بتواند آن نقش سازمان پیشتاز را برعهده بگیرد اما نه «یک» سازمان. هنر سیاست در دوره کنونی و دقیقه اکنون از تحولات تاریخی و اجتماعی این است که مدیریت غیرمتمرکز را تحقق بخشد. آنچه در دوره پس از ۲۲ خرداد هم دیدیم همین بود منتها چون ذهنها درگیر مدیریت متمرکز است ارج و اهمیت این عدم تمرکز را نمیبیند و هنوز دنبال یک رهبری متمرکز میگردد. یا به قول سوال شما دنبال ایدئولوژی و سازمان واحد. بسادگی باید گفت که چنین چیزی وجود ندارد و باشد هم دیگر کارآیی ندارد. این تنوع و عدم تمرکز است که با مسامحه میتوان گفت “ایدئولوژی” زمان ما ست. و این همان سازمان سیال و مواج مردم معترض یا شبکه تو در توی مردمی است که بهترین بیان خود را در سطح رهبران جنبش در بیانیههای موسوی پیدا کرده است.
همه تغییرات از طریق اعتراض به دست نمی آید
تغییر در ایران تا همینجا هم کم نبوده است و همه آن از طریق اعتراض سازماندهی شده به دست نیامده است. شما تغییرات در جامعه زنان ایران را طی سی سال اخیر ملاحظه کنید. بخش کوچکی از آن ناشی از سازماندهی به معنای معمول است. بخش عمده آن برآمده از نوعی مقاومت مدنی است. این بخش مهمتر بوده و از اتفاق کمتر هم مورد توجه و بحث قرار گرفته است. به عبارت دیگر، من اعتراض را دارای «یک» معنا و صورت معین نمیدانم. تمام آن صوری که خواست و اراده مردم را به پیش میبرد باید در نظر گرفته شود.
دموکراسی قطار نیست رودخانه است
من قائل به این نیستم که دموکراسیخواهی قطاری است که سازمانها یا رهبران سیاسی آن را هدایت می کنند. دموکراسیخواهی مثل رودخانه است. روندی است که باید با مردم جریان داشته باشد و راه خود را پیدا کند. و این جریان اکنون در ایران بسیار قوی است. نباید به دلیل فقدان سازماندهی معمول صورتهای مختلفی را که این جریان پیدا می کند و پیش می رود نادیده بگیریم.
داخل کشور، خارج کشور
فعالان داخل کشور طبعا در زیر سایه مزاحمت و ارعاب و اخلال و سرکوب نظام مقدس زندگی می کنند. آنها شرایط محیطی معینی دارند که خود آن را بهتر تشخیص میدهند و منصفانه نیست که خارجنشینان برای آنها دستور کار صادر کنند. همین قضیه در مورد خارجنشینان هم درست است. هیچ دلیلی ندارد که ایرانیان خارج، از آزادی هایی که دارند استفاده نکنند. در این زمینه وضع ما دارد شبیه وضع نشر در کشورهای عربی می شود. همه آنها به زبان عربی حرف می زنند و می نویسند اما لزوما کتابی که در عراق چاپ می شود در مصر امکان عرضه و فروش ندارد. یا مجله ای که در لبنان منتشر می شود لزوما در کویت و یمن مورد استقبال قرار نمی گیرد، سهل است چه بسا با طعن و لعن هم مواجه شود. بنابرین، حوزه های عمل ما متفاوت شده است گرچه حوزه زبانی ما واحد است.
رضا پهلوی
من در افق فعلی خیلی بخت بزرگی برای بازگشت سلطنت به ایران نمی بینم. اما اگر این توانایی در رضا پهلوی باشد که به عنوان یک شخصیت سیاسی گذار به یک نظام مردمی را مدیریت کند یا در این مدیریت مشارکت کند نظر من در باره او کاملا مثبت است. منتها من همیشه گفته ام که رهبران سیاسی ما ضروری است که از مشاوران خبره و دانایی در امور مختلف و بخصوص روابط عمومی برخوردار باشند.
زمانه و مرزبندی های اپوزیسیون
زمانه رسانه گروه و حزب خاصی نبود و از قواعد و مرزبندیهای اپوزیسیون هم تبعیت نمیکرد. بنابرین توانست اعتماد طیفهای مختلف و مستقل را جلب کند و البته در آن زمان گروههای افراطی را هم به ضد خود تحریک کرد که داستانش بر سر هر بازار هست. امروز آنچه زمانه در رویکرد اجتماعی خود نشان داد به یک گرایش رو به رشد سیاسی تبدیل شده است.
رسیدن به برنامه آسان نیست
برنامهها به نظرم به اندازه ائتلافهایی که صورت میگیرد و در جریان است متنوع خواهد بود. اما برای رسیدن به برنامه هم کار ساده نیست و باید در درون هر گروه به این موضوع اولویت درجه اول داده شود. مساله فعلی ما این است که امکان اصلاح سیاسی در چارچوب جمهوری اسلامی تقریبا صفر شده است. بنابرین باید هر برنامهای حول ایجاد امکان اصلاح یا تغییر در داخل ایران طراحی شود. و این یک کار معماری و مهندسی عظیمی است. میزان توفیق اپوزیسیون به میزان درک این عظمت و آمادگی برای تعهد آن بر می گردد.
نیروی ملی مذهبی
به هر حال ملی مذهبی ها باید بدانند که تنها بازیگران صحنه نخواهند بود. اصولا هر گروهی که خود را برای آینده سیاست در ایران آماده میکند جز اینکه به توانا کردن خود میاندیشد و برنامههای جانشین طراحی و ارائه می کند باید فکر کند اگر در قدرت قرار گرفت با دیگر گروهها چه خواهد کرد. این موضوعی است که همه گروهها از جمله ملی مذهبی ها باید به آن بیندیشند و راهکارهای خود را آشکارا اعلام کنند.
بحث شیرین مالیه
و بحث درازی در باره کمک های مالی خارجی به اپوزیسیون که ترجیح می دهم خلاصه اش نکنم و خودتان اگر مایل اید بخوانید.