ایراد اختلاف کنندگان این است که این چه عاشورایی است که به قیمه تقلیل داده شده است؟ یا چرا باید عاشورا به توی سر هم زدن برای قیمه تبدیل شده باشد؟ از آرمان حسین چه می ماند؟ بعضی می گویند که اصلا عده ای کارشان این شده که ماشین سوار شوند از مجلسی به مجلس دیگر بروند و غذای نذری جمع کنند. می گویند این کار شکم بارگی است و فضیلتی ندارد. یک عده هم مانند فروغی فکر می کنند و منتهی با تعبیرات تازه تر و می نویسند که مراسم عاشورا کارناوال ایرانی است و لابد به این خاطر که جایی برای کارناوال های دیگر نداریم کارناوال عزا راه می اندازیم. کسان دیگری هم هستند که معتقدند اصولا از عاشورا مهمتر هم داریم که برایش سوگواری کنیم مثلا شهدای عاشورای ۸۸. چرا برای حسین باید سوگواری کرد اما این شهدا را فراموش کرد؟ عده ای از اهل سنت هم هستند که خاطره خوبی از مراسم عاشورا ندارند چون هر چه دیده اند در این سالها عزاداری نیروهای وابسته به حاکمیت در شهر آنها بوده و یا سربازهای شهر که به اجبار به عزاداری آورده شده اند. این مورد اخیر هم نمونه تاریخی دارد. ولی از آن می گذرم.
خلاصه در بین معترضین دو گروه اصلی هست. یکی کسانی که فکر می کنند عاشورا به قیمه تبدیل شده و باید عاشورا را به محل اصلی آن برگرداند و محترم داشت. یک گروه هم غیرمذهبی هایی که رفتار عزاداران را موشکافی می کنند و از آن نتیجه می گیرند که عاشورا و دستگاه مراسمات مذهبی جمع باید گردد! چه اصراری است که همه را واله و شیدای حسین نشان دهید؟ اصلا اگر مردم با همین اصراری که دنبال قیمه می روند دنبال حق شان بروند بهتر نیست؟ از نظر این گروه عاشورا اصلا داستانی تخیلی است که اسباب سورچرانی شده است. این کارها از دسته و سینه و نخل و طبل همه لمپن بازی است که زیر لوای امام حسین انجام می شود و کسی هم جرات ندارد حرفی بزند مبادا به امام توهین شود.