یارانه ملت در حکومت اقلیت

تازه ترین یادداشت من در سلسله کارهایی که در شناخت دولت محمودی-ولایی احمدی نژاد می نویسم امروز منتشر شد. معمولا وارد بحثهای اقتصادی نمی شوم و فکر می کنم در سالهای اخیر شاید مهمترین یادداشتی که نوشتم مربوط می شد به تاسیس وزارت رفاه در دولت خاتمی. قبول دارم که اصولا ما جماعت رسانه پرداز کمتر به اقتصاد و معیشت توجه داریم. اما در سالهایی که گذشته است هم برای خود و هم در کارهایی که طراحی کرده ام همیشه بحث معیشت را برجسته کرده ام. ولی در این حوزه کمتر مباحثی که فراگیر شود و بحث عمومی را بطلبد پیش آمده است. بخشی از آن هم حتما ناشی از فاصله ای است که اهل قلم از این موضوعات دارند. اما خطرهای بزرگی که در دوره اصلاحات هویدا شد مثل بحث اقتصاد زیرزمینی و مساله بنادر قاچاق رسمی و سپس روی کار امدن احمدی نژاد با شعارهای معیشتی، گروههایی مثل مرا به موضوع علاقه مند کرد. امروز خوشبختانه شمار وبلاگهایی که اقتصادخوانده ها در حوزه اقتصاد می نویسند هم کم نیست و بتدریج شمار کسانی که دست کم از منظر اقتصاد سیاسی به مساله دولت و ثروت در ایران نگاه می کنند هم در حال افزایش است.
برای من که سالها ست به ساز و کار و مصایب طبقه متوسط در ایران توجه دارم موضوع احمدی نژادیسم درست از زمانی جدی شد که متوجه شدم مساله این دولت حول تجددستیزی می گردد و به صورت برنامه ریزی شده طبقه متوسط را به عنوان حامل تجدد هدف گرفته است (که در واقع به نوعی سیاست هاشمی و خاتمی را معکوس می کند). تحلیل های پراکنده در باره رفتار این حاکمیت با زنان و دختران و هنرمندان و رسانه ها و نهادهای مدنی طبقه متوسط و دانشگاه و پاتوق و کتابفروشی و عرف و عادات شهری و غربی آن بتدریج در ظل درک اهداف کلی نظام ولایی صورت روشن تری پیدا کرد.

امروز من تردید ندارم که همه و همه اهداف کلان و حرکتهای بزرک و پرخرج نظام ولایتمدار در جهت تضعیف تجدد و تجددخواهان و طبقه متوسط در ایران است. حذف یارانه ها هم همین طور است و شیوه تحلیل من در مقاله تازه ام بر همین اساس است. من نشان داده ام که این دولت که به نابودی دستاوردهای دولت هاشمی و خاتمی برخاسته است نمی تواند و نمی خواهد هیچ طرح مهمی از آن دوره را ادامه دهد. از نظر من هر طور هم که ماشین تبلیغی دولت وانمود کند و هر قدر مشابه سازی هم که بکند طرحی که دارد انجام می دهد هرگز در کم و کیف و جهت و هدف و روش اجرا همان طرحهایی نیست که اقتصاددانها توصیه می کردند. من کاملا به نظر دکتر محسن رنانی عقیده دارم که این طرح برای تخریب و حذف طبقه متوسط جامعه ایران است.

رسانه های بزرگ اگر رسالتی دارند این است که روشن کنند چرا و چگونه این طرح نابودی و حذف کامل طبقه متوسط را هدف گرفته است. یا به صورت خلف نشان دهند که چطور ممکن است دولتی که سر تا پا دولت اقلیت است و رای طبقه متوسط را نگرفته و ندارد و علیه آن رای کودتا کرده است ممکن است کاری به نفع طبقه متوسط شهرنشین انجام دهد.
من در مقالات ماهها اخیر خود که عمدتا در دو سایت مردمک و تهران ریویو منتشر شده مرتب این موضوع را از زوایای مختلف بررسی کرده ام:
در مقاله انشاءالله طبقه متوسط را به خاک خواهیم سپرد نشان دادم که چگونه متفکران تجددستیز اینک اعتماد به نفس پیدا کرده اند و رسما دم از نابودی تجدد می زنند؛
در مقاله جمهوری اسلامی اسرائیل نشان دادم که چگونه نظام ولایی سیاست تبعیض و تبعید و گریزاندن و راندن را به عنوان سیاستی استراتژیک دنبال می کند و رسما مایل است ایران را از نیروهای تجددخواه خالی کند و آن را ملک طلق خویش سازد؛
در مقاله در شهرخدای خامنه ای شهروندان به اوباش تبدیل می شوند نشان دادم که این حاکمیت هرگز به مساله ای به نام شهروند و جامعه مدنی اعتقاد ندارد و ذهن اش درگیر رعیت پروری است؛
در مقاله تهاجم فرهنگی اکثریت به حکومت اقلیت نشان دادم که چگونه یک مفهوم کلیدی در رتوریک ولایت مطلقه به معنای سرکوب برنامه ریزی شده اکثریت شهرنشین و تحول خواه است؛
و اکنون در مقاله یارانه های دولت دهم طرح هاشمی و خاتمی نیست نشان می دهم که نباید فریب رتوریک احمدی نژاد را خورد. از این کوزه جز همان که در اوست بیرون نمی تراود و از این دولت آبی برای برای طبقه متوسط جامعه گرم نمی شود. این دولت هویت معینی دارد و هر بازی و فریبی که در پیش گیرد تا رد گم کند و آب را به گل بیالاید نباید اهل نظر رد اصلی حرکت اش را گم کنند. این دولت دولت اقلیت است و در جهت منافع اقلیت و ادامه تسلط اقلیت بر اکثریت عمل می کند. و طرح حذف یارانه هایش خطرناک ترین طرحی است که تا کنون داشته است. فرقه حاکم پس از سالها مبارزه با ارزشها و روشها و سبک زندگی طبقه متوسط ایران اکنون محیلانه در صدد نابودی معیشت و منابع مالی تمایز اجتماعی او ست و راندن این طبقه به سوی فقرایی که دنبال ماشین رئیس دولت می دوند. این البته محتاج بحث مستقلی است. اما احمدی نژاد مایه ای را که در طرحهای پیشین بود تا فقرا را یاری رساند و به نوعی به طبقه متوسط متصل کند دارد درست برعکس می خواند: طبقه متوسط را نابود کند تا به فقرا بپیوندند.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن