درون ذهن یک اصولگرا

 بیژن نوباوه با حضور در نشستی با عنوان "جنگ نرم و رسانه" حرفهایی زده است که معمولا گوش ما از آن پر است و زیاد به ان اعتنا نمی کنیم اما یک دو نکته اش باعث شده حرفهایش توجه بیشتری جلب کند. این حرفها باعث می شود به این نکته پی ببریم که اصولا یک آدم سیاسی اصولگرا در سطح و اندازه نوباوه چگونه فکر می کند. بعضی از حرفهای او را مرور می کنم:

«ایران در هزاره سوم به عنوان یک قدرت تازه ظهور یافته قلمداد می‌شود، بنابراین ما بزرگیم، ولی اگر خود را کوچک بدانیم بزرگ نمی‌شویم و این مساله را غربی‌ها از ما زودتر فهمیدند»
اصولا اصولگرا یعنی کسی که عقده خودکوچک بینی گروههایی از ایرانیان را به صورت معکوس تبدیل به خودبزرگ بینی چاره ناپذیری کرده است. نوباوه ایران ولایی را یک قدرت تازه ظهوریافته می داند ولی معلوم نیست که این قدرت در چه ناحیه ای است. و چرا «خودمان» آن را نمی بینیم اما غربی ها می بینند. این مرجعیت غربی ها صورت دیگری از همان عقده خودکهتربینی است.
«وی همچنین با اشاره به شهادت دکتر شهریاری اظهار کرد: سختی‌های چنین موضوعاتی بماند؛ اما ما وارد مرحله زیبای مبارزه شده‌ایم»
این مرحله زیبای مبارزه گویی مرحله ای است که دشمن شما را جدی گرفته است و قبول کرده که دارید کارهایی می کنید. اینکه کسی ترور و کشته شدن دانشمندان کشورش را زیبا بداند فقط از نوعی تمنای به رسمیت شناخته شدن و دیده شدن پرده بر می دارد به هر قیمتی.

« آقای خاتمی موقعی که می‌خواستند دفتر خود را ترک کنند گفتند که آرزوی من این بود که پروژه هدفمند کردن یارانه‌ها را به اتمام برسانم، در حال حاضر احمدی‌نژاد به قول یکی از رسانه‌های خارجی آرزوی هاشمی و خاتمی را محقق کرد. در حال حاضر نیز این مساله یک خواست ملی است امام این‌طور می‌خواست و ما هم این‌طور می‌خواهیم»
نوباوه برای اینکه بگوید هدفمندسازی پروژه ناتمام خاتمی بوده که احمدی نژاد دارد انجام می دهد باز ناچار از تایید یکی از رسانه های خارجی است. که یعنی بی بی سی. بی بی سی هم خوب می داند که با دادن دو خط تایید چقدر این خودکهتربینان مدعی را سر ذوق می آورد. من مطلب مفصلی در این باره نوشته ام که بزودی منتشر خواهم کرد. همان شب اول هم گفتم که این تایید نادرست است. واقعیت چیز دیگری است. کافی است به کارنامه مجلس هفتم نگاه کنیم و طرح تثبیت قیمتهایش. اما فعلا بحث من این نیست. نوباوه ذوق می کند که بگوید همان خاتمی که ما قبول اش نداریم ولی دنیا قبول اش دارد این کار را نتوانسته بود انجام دهد اما آقامون احمدی نژاد توانست. بامزه تر این است که می گوید حتی آقای خمینی هم همین را می خواسته است! یعنی خلاصه وقتی این دوستان می خواهند کاری بکنند همه دنیا آنها را تایید می کند آنقدر که فراموش می کنند خودشان تا همین چند سال پیش افزایش قیمتها را کفر می دانستند. البته همین حالا هم می دانند؛ و فکر می کنند یارانه ها را برداشته ایم قیمتها چرا باید بالا برود!
«نوباوه در ادامه با بیان این‌که در حال حاضر سه سایت فیس‌بوک، تویتر و بالاترین سه سایت عمده جهان را تشکیل می‌دهند و ما در ایران حدود ۳۳ میلیون نفر کاربر اینترنتی داریم، اظهار کرد: هفتاد تا نود درصد از شبکه‌های ماهواره‌ای را ایستگاه‌های فارسی زبان تشکیل می‌دهند و با این وجود باید پرسید چرا اینطور است و چرا این تعداد ایستگاه فقط برای ایران در نظر گرفته شده است؟ »
این همان بخشی است که خیلی مورد توجه قرار گرفته است. نوباوه نشان می دهد که چقدر بر این دید گروههایی از ایرانیان متکی است که خود را مرکز عالم می پندارند. آنقدر این خودمرکزبینی در این دوستان رخنه کرده است که سایتهای مورد علاقه آنها، یا سایتهایی که می شناسند و وزن اغراق آمیزی به آنها می دهند، حتما جزو سایتهای عمده جهان اند. اصولا این برادران با چیزی غیر از امور عمده سر و کار ندارند. فکر می کنند وظیفه شان این است که فقط بزرگ بزرگ حرف بزنند. از آنطرف هم دنیا بسیج شده است تا شمار شبکه های ماهواره ای را برای مقابله با نظام ولایی به هفتاد درصد کل شبکه های روی آنتن برساند. این چیست جز تایید اهمیت این دوستان؟
«پاسخ این سوال به این برمی‌گردد که حرف ما در تئوری هزاره سوم علیه نظام حاکم بر جهان است و هر کسی به نوعی با ما دارای چنین مخاصمه‌ای است.»
همانطور که می بینید نوباوه به سوال خود طوری پاسخ می دهد که انگار در جهان هیچ کشور دیگری و هیچ مردم دیگری وجود ندارد که کمی هم که شده از ایران جلوتر باشد و ایران ذهن همه دنیا را به خود مشغول داشته است. برای امثال نوباوه اینها وقتی می خواهند علفی را از زمین بکنند یک سرش را آنها گرفته اند یک سرش را کل زمین!
«این نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به بکار بردن واژه‌هایی از سوی مقام معظم رهبری با عنوان تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی گفت: ما نمی‌فهمیم که جنگ نرم یک جنگ کامل و صددرصد فرهنگی است؛ اگرچه جنگ نرم ممکن است به تحولات اجتماعی، ترتیبات امنیتی، تغییر ساختارهای سیاسی و ایجاد کنش‌ها و واکنش‌های نظامی هم منجر شود، ولی اساسا جنگ نرم صددرصد فرهنگی است.»
نوباوه در اینجا به نحوی ساده لوحانه دارد برنامه های رهبر را لو می دهد: ایجاد تحول اجتماعی و مسلط ساختن ترتیبات امنیتی بر همه چیز و تغییر ساختارهای سیاسی؛ مثلا محافظه کار-اصلاح طلب و نظام پارلمانی و انتخابات-محور و غیره. و آمادگی برای جنگ. اما به نحوی پارادوکسیکال همچنان معتقد است که مساله این برادران فقط فرهنگی است. باید مقاله جداگانه ای بنویسم و روشن کنم که چرا این جماعت اینقدر به فرهنگ و کار فرهنگی علاقه دارد و منظورش دقیقا از این کار فرهنگی چه هست.
«وی در ادامه بیدارسازی و آگاهی سازی و روحیه خودباوری، اعتماد به نفس، اعتماد به مردم فقیر، بهره‌گیری از اسلام و آموزه‌های اسلامی، ایمان، وحدت، جهاد، شهادت و انتظار را از مولفه‌های انقلاب اسلامی ما برشمرد و گفت: وقتی آمریکایی‌ها فهمیدند که قدرت فکری و ایدئولوژی ما از این مفاهیم نشات می‌گیرد، سعی کردند که برای جنگ با ما از چنین راه‌هایی وارد شوند.»
نوباوه در قدم بعدی بستر تغییرات و تحولات ولایت-پسند را معرفی می کند: به مردم فقیر اعتماد می کنیم، از اسلام سنتی و اندیشه های آخرالزمانی دفاع می کنیم و از همین نوع خودباوری و خودمرکزبینی که دیدید در همه هواداران می دمیم.
«وی افزود: ما نیز جنگ نرم را علیه ارزش‌های لیبرال و دموکراسی آنها شروع کرده‌ایم و مقام معظم رهبری نیز چنین بحثی را مورد توجه قرار دادند، چنانچه خطاب به آنان فرمودند ما به دنیای شما با ارزش‌هایمان حمله می‌کنیم. در واقع وقتی دنیای غرب امروز فهمید که در یک جنگ نابرابر انسانی و ایدئولوژیک با ما قرار گرفته است و از ما ضربه می‌خورد جنگ نرم را آغاز کرد.»
لگد بعدی را نوباوه به ارزشهای لیبرال دموکراسی می زند تا بر مایه ضددموکراسی حرکت ولایت تاکید کند. اما در عین حال چنان از خود پر است که فکر می کند آمریکا و کل غرب فهمیده است که این جنگی نابرابر است! یعنی ایران دست بالا را دارد و آنها دارند از ایران ضربه می خورند. نوباوه مرکز میدان را رها نمی کند.

«نوباوه به حادثه ۹ دی نیز اشاره و خاطر نشان کرد: ببینید که در این حماسه چه کسانی به خیابان‌ها آمدند، تحلیلگران مدعی جرات نکردند، بیایند، اما مردم کوچه بازاری و توده‌های آگاه و گمنام که امام به آنان پابرهنه و کوخ‌نشین می‌گفتند به عرصه آمدند.»
دوباره حضور مردم پابرهنه و کوخ نشین را ببینید.
«نوباوه با بیان این‌که ما توانستیم سایت تویتر را به طور کامل حک کنیم، گفت: غربی‌ها معتقدند ایرانی‌ها جزء پنج کشور فایبری دنیا هستند.»
و باز تفاخرهای دون کیشوتی. حک هم همان هک است. این نشاندن ایران در میان ۵ و ۱۰ و ۱۵ کشور تاپ در دنیا جز آنکه توهمات این دوستان را برملا می کند مرا یاد توهمات شاه هم می اندازد. این درد بیدرمانی است که می خواهیم به جبران بی عملی مان با ادعا در صدر بنشینیم. حتی ترکیه را بغل گوش خودمان نمی بینیم. دوبی را هم که اصلا ما آباد کردیم و الخ.
«وی در ادامه با تاکید بر این‌که استفاده از اینترنت در کنار این‌که می‌تواند یک تهدید به شمار بیاید، یک فرصت نیز هست، گفت: ما باید روش‌های سلبی برای مقابله را کنار بگذاریم و روش‌های ایجابی را مورد توجه قرار دهیم و امروز نباید ساختن یک وبلاگ و یا یک وب سایت برای ما دور از ذهن باشد. من در این راستا در جلسه‌ای به فرمانده بسیج گفتم که اگر ما امروز به تعداد بسیجیان وبلاگ داشته باشیم این هیچ اشکالی ندارد.»
نگاه نوباوه و امثال او نگاهی بشدت کمی هم هست. او فکر می کند هرقدر سیاهی لشکر بیشتر بهتر. او درکی از تاثیر رسانه ها ندارد. فکر می کند در تمام دنیا هم رسانه ها را دولتها به وجود آورده اند و بدتر از آن نظامیان و شبه نظامیان اداره می کنند. نوباوه تنها نوک دماغ اش را می بیند و دنیا را از روی همان می سنجد.
«وی در ادامه اظهار کرد: از آنجا که تئوری جنگ نرم می‌خواهد باورها را عوض کند و بگوید نهایتا دنیای غرب از شما برتر است، نمادهایی را به تصویر می‌کشد تا این برتری را القا کند این در حالی است که می‌توان گفت بیش از هشتاد درصد از آمار پزشکی و علمی آنها دروغ محض است»

نوباوه ها برای اینکه هیمنه غرب را در ذهن مخاطب بشکنند و برای خود هیمنه ای درست کنند در هر دو سو ناچارند دروغ بگویند. دنیای انها بر دروغ و توهم بنا می شود. دنیایی سست تر از دنیای عنکبوت. دنیایی که فاصله بزرگی دارد از آموزه «نجات در راستی است». نشانگر ناامیدی عمیقی است از پذیرفته شدن حرف و جایگاه خود در ایران و جهان. 
—————
برای شناخت بیشتر نوباوه این مصاحبه کوتاه را هم از دست ندهید
*متن را بعد از انتشار کمی ویراستم خاصه از نادرستی های تایپی که ناشی از تغییر نمره چشم است حکما. چطور در همان نشر اول به دیده نمی آیند؟

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن