Search
Close this search box.

شاعر در چرخ گوشت

من هر دو باری که علیرضا قزوه را دیده ام او را آدم افتاده حالی یافته ام. شعر خوب می گوید و دانش ادبی اش هم خوب است. الان در دهلی نو هم کلی کار کرده است و کلی نسخه خطی فارسی نجات داده است. کلی کار خوب زیر نظرش منتشر شده است. همه اینها درست و قابل احترام است. پای بحث سیاسی چرا می آید؟ چرا بلندگوی کسانی می شود که نمره رئیس شان هم از نظر او زیر ۱۵ است؟ قزوه می گوید نمی خواهد خود را خرج کسی کند اما در چرخ گوشت افتاده و رفته و خبر ندارد.

این حرفهای صد من یک غاز چیست برادر؟ اسطوره لال به موسوی گفتن عین ستم است. مثلا تو که این سالها لال نماندی چه هنری کردی؟ و الان اگر لال می ماندی چه عیبی می داشت؟

اینکه تو بگویی پیش بینی کرده بوده ای که احمدی نژاد ۶۳ درصد رای می آورد و این و آن را هم شاهد بیاوری به نظرت خنده دار نیست؟ خوابنما شده بودی که با این دقت رای او را پیش بینی کردی؟ چرا نه ۶۰ درصد و نه ۶۵ درصد و عدل ۶۳ درصد؟ ما را بچه فرض کرده ای؟ یا این نوعی خودشیرینی دیرهنگام است؟ گفته اند هیچ کس نباید ساکت باشد؟ خواسته اند که بیایی و حرف بزنی و حمایت کنی؟

و اگر می خواهی حمایت کنی چرا از قصاب صفتها حمایت می کنی؟ واقعا به نظرت باید با قصاب مثل قصاب حرف زد؟ این حکم حکیم ما ست؟ به نظرت اگر آدم با قصاب قصابانه حرف بزند و با آخوند آخوندانه و با مطرب مطربانه و با روسپی روسپیانه و با معتاد معتادانه و با طالبان طالبانانه و غیره و غیره اصلا چیزی از خودش هم می ماند؟ این درس شما برای اهل ادب و شعر و فرهنگ است؟ آدم پایه و مبنا و استوانه و اصل و اصالت ندارد؟ اگر می خواهی به احمدی نژاد رای بدهی بده و اصلا هم کسی حق تجدیدنظر را از تو نگرفته است که از خاتمی و هاشمی به احمدی نژاد برسی اما توجیه وقاحت و بیسوادی و آداب ندانی و خروج از نزاکت بابا را هم نکن.
فرموده ای که اگر توانستی خرس را از دست اندازی به کندوی عسل مانع شوی امریکا و انگلیس را هم چنین و چنان. یادت رفته انگار که اصل این خرس آن روسیه است که بالای سر مملکت نشسته است. چطور از امریکا و انگلیس یادت آمد و از اصل ماجرا که خود خرس بزرگ باشد یادت نیامد؟
واقعا نقشه بعدی کشف حجاب بود؟ به نظرت مردم منتظر مانده بودند موسوی بیاید و کشف حجاب کنند؟ و اصلا این مردم  این زنان در جریان انتخابات و پس از آن تغییری کردند از بابت حجاب؟ و اگر حجاب بالا و پایین شده مربوط به همین یک ساله است؟ یادت رفته که سی سال است زنها دارند با حجاب اجباری به هزار راه می جنگند؟ دعوای ما دعوای حجاب بود یا دولت کودتا؟ یا رای ما بود؟ و یعنی تو زهرا رهنورد را ندیدی کنار موسوی؟ بی حجاب بود؟ ندای کشف حجاب داده بود؟
فرض کنیم بعدش قرار بود کشف حجاب شود. اما آن حجاب کشف نشد و در عوض هزار حجاب دیگر را همفکران و همرای های تو دریدند و رفع و کشف کردند. چطور این را ندیدی که شد و آن را دیدی که نشد؟
گفته ای اگر کوتاه می آمدید ال می شد و بل می شد. واقعا دادن حق مردم ایران را آباد می کرد یا به عراق و افغانستان تبدیل می کرد؟ اگر آقای شما که نمره ۲۰ به کارنامه او داده ای زودتر از نهادهای قانونی که همه هم طرفدار او بودند نمی آمد کنار آدمی بایستد که هنوز رای اش تایید نشده کسی به او کار داشت؟ اگر نمی آمد سپربلای احمدک بشود کسی او را هدف قرار می داد؟
ماجرا چیز دیگری است. می دانی و خودت را به کوچه علی چپ می زنی.
گفته ای که سران سبز چرا از حمایت بی بی سی و صدای آمریکا به خود شک نمی کنند. اوف بر تو ای شاعر حکیم دولت پسند. به نظر تو موسوی و کروبی رهبران مردم سبز شدند چون بی بی سی و صدای آمریکا از آنها حمایت کردند؟ تو بی بی سی را دیدی و سیل مردم را در خیابانهای تهران ندیدی؟ تو صدای امریکا را دیدی و زندانهای ایران را ندیدی؟ تو رسانه های جهان را متهم می کنی که برای ما رهبر می سازند و همین رسانه ها را سال ۵۷ ندیدی؟
تو شاعری. و چون شاعری باید بتوانی مردم را ببینی. مگر اینکه مدتها باشد از دربار سلطان قدم بیرون نگذاشته باشی.
گفته ای که شاعر در فرهنگ ما با حکیم برابر است و باید سخن حکیمانه بگوید. اینها سخن حکیمانه بود که گفته ای؟ و به نظرت باطن وقایع روزمره را نشانه رفته ای؟
آن دزدی که به خانه تو زده است بعد از انتخابات تنها مال ات را نبرده است. چیزی از نور حکمت را هم که در کار و شعر تو بود دزدیده است. از من می شنوی مدتی روزه سکوت بگیر برادر. باب تغییر و تجدیدنظر بسته نیست. شاید از آن سکوت یک آدم مستقل و جسور و مردمی دوباره متولد شود.

* همه اشاره ها به درفشانی های علیرضاخان قزوه است که در این صحیفه دیده می شود

پس نوشت:
این لینک از خوابگرد را هم ببینید. واجب است دیدن آن خاصه برای خود قزوه. تا تذکره ای باشد و به راه مردم برگردد

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن