نیکاهنگ کوثر مطلب مرا در نقد یادداشت رضایی مجد در خودنویس منتشر کرده است با مقدمه نویسی بر پیشانی آن. او می نویسد:
«این مطلب را مهدی جامی برای سایت «تهران ریویو» نوشته است. با اجازه جامی در خودنویس منتشرش میکنیم. از جامی متشکریم و امیدوار بودیم این مطلب را نخست برای خودنویس میفرستاد تا اینکه آنرا به رسانهای دیگر بر اساس «تعهد حرفهای» و «کاری» بدهد.»
عرض می کنم که: نوشتن برای خودنویس یک امر داوطلبانه است و طبعا بایدی و تکلیفی نیست. من با تهران ریویو همکاری می کنم چون سبک کاری و حرفه ای آن را می پسندم. دقیقا متوجه نشدم چرا نیکان کار و همکاری مرا بر اساس «تعهد حرفه ای» طوری معرفی می کند که گویی خطایی صورت گرفته است. من خود را آزاد می بینم که مطلبی که می نویسم را به ناشری بسپارم که فکر می کنم برای نشر آن مناسب است.
نیکان تلاش می کند خودنویس را از بار سبز یودن تهی کند و می نویسد:
«دیگر اینکه خودنویس، ضمن تایید برخی انتقادهای وارده، رسانهای «بی رنگ» است، بر خلاف آنچه «کیهان» و «رجا» میگویند و خودنویس را رسانهای «سبز» میخوانند. خودنویس رسانهای متعلق به همه رنگها است، و جایی است که همه افراد از دیدگاههای مختلف میتوانند از فضایش استفاده کنند.»
خب ممنون از نیکان. نیکان می داند که اگر او بیرنگ است من خود را وقف رسانه سبز کرده ام و سبز کردن رسانه. ممنون از این بابت که برای من و خودش و دیگران روشن کرد که چرا سبزها الزامی ندارند که با خودنویس همکاری کنند. وانگهی من بیرنگی را در مقابل سبز دارای معنای مثبتی نمی دانم. شرح اش بماند به بعد. اما اینکه او در یادداشت جداگانه ای می نویسد که انتقاد از حاکمیت لزوما نباید به رنگ سبز باشد (+) به نظرم مغالطه است.
نیکان برای اینکه نپذیرد خطای ناشی از یادداشت رضایی مجد در حد لجن مالی است سعی می کند آن را ماست مالی کند و می نویسد:
«خانم رضایی مجد هم با وجود آنکه استفاده ابزاری از برخی «فکت»های خبری کرده است، حتی خارج از از «کانتکست»، اما کارش «خبر» نیست و اگر بود، در صفحه اول سایت زیر بخش «اخبار» میآوردیم. تاکید مهدی جامی بر سختگیری را ارج مینهیم. سختگیری در باب خبر، با سختگیری در باب «نظر» در خودنویس متفاوت است.»
اینکه نیکان تلاش می کند خبر بودن را با درج در ستون خبرها معنا کند دفاع بد و ناقص است. خبر فقط متن های مندرج در ستون اخبار نیست. البته در همین هم می شود بحث کرد و دید که چه بسا ضدخبرها که در ستون اخبار رسانه ها درج می شود و چه بسیار نظرها که در خبرها مخفی می شود اما اینکه خبری بودن را با جای درج یک مطلب روشن کنیم کمترین ایرادش این است که نه جامع است و نه مانع.
نیکان می خواهد مطلبی را که در نسبت دادن اتهامهای بزرگ به یک چهره عمومی منتشر کرده در حد نظری که گاهی درست است و گاهی نادرست تقلیل دهد و می نویسد:
«رضایی مجد، نظری را که داشته، به پشتوانه برخی منابع درست و یا نادرست طرح کرده است. قرارگیری مطلب در فضایی عمومی امکان نقد آنرا فراهم کرده است. خانم رضایی مجد علاوه بر جویا شدن دیدگاه آقای کدیور در باب پرونده «ازدواج مجدد»، سوال کرده است که موضع اقای کدیور در قبال شرکت آقای مهاجرانی در اجلاس «واشینگتن اینستیتوت» چیست. اما مدارک و شواهدی که برای اثبات نگاه خود آورده، محل اشکال است.»
این خانم یا آقای نویسنده که در واقع در صندلی دادستان نشسته است و رگبار اتهامات را به سوی مهاجرانی نشانه رفته مساله اش نظر نیست. او مهاجرانی را تحلیل نمی کند. او در باره مهاجرانی خبر نادرست می دهد و من فقط یکی از خبرهای او را در یادداشت خود اوراق کرده ام و نادرستی آن را نشان داده ام. اگر بخواهم آن مقاله را پیاده سازی کنم انصافا باید یک مقاله چند هزار کلمه ای بنویسم تا حق مطلب ادا شود. کسی که می خواهد دیگری را متهم کند به کاری یا اقدامی باید دست اش از سند و مدرک و خبر درست و متقن پر باشد و گرنه چه بسا خود را در معرض «افترا زدن» گذاشته است. نویسنده آن مقاله نه سند دارد و نه خبر و بر پایه شبهات و شایعات نظر می دهد. در این فرقی بین او و شریعتمداری و دادستان های دادگاههای نمایشی نیست. اینکه نیکان می گوید شواهدش محل اشکال است یعنی ایراد اتهام کرده اما وارد وارد نبوده است! این همان لجن مالی است. از قدیم گفته اند که گل را که پرتاب کردی ممکن است به دیوار نچسبد اما لکه اش به جا می ماند. کار رسانه این نیست. دست کم رسانه ای که با هر نوع اخلاق حرفه ای و روزنامه نگارانه سر و کار داشته باشد و به آن متعهد باشد و مکتبخانه هم به راه انداخته باشد کارش این نیست.
من بروشنی می گویم که از کار روزنامه نگاران جستجوگر (روزنامه نگار-بازرس یا روزنامه نگار-کارآگاه) لذت می برم و کار آنها را در حد اعلای روزنامه نگاری می دانم اما این را هم می دانم که در بازار رسانه ای فارسی چنین کسانی بسیار معدود اند. اما انچه زیاد و رایج است تحقیق های نیمه ناقص و جانبدارانه است که خوراک لجن مالی می شود. علت اش هم این است که میان ما افراد حرمت ندارند و قانون هم رعایت نمی شود. در واقع رژیم و قربانیانش از یک جا آب می خورند.
اما فرض می کنیم که حق با نیکان است و آن اتهامها نظر بوده و نه خبر. نکته اساسی اینجا ست که اگر وبسایتی برای خبرنویسی اصول دقیق حرفه ای را از بابت رعایت تعادل و انصاف واجب و ضروری می داند چطور است که به نظر که می رسد رها و یلخی و بی اصل و اصول می شود؟ او می گوید «خبر» خودنویس با «نظر» خودنویس متفاوت است؛ این تفاوت چیست و کجا شرح شده است؟
پیشنهاد من به نیکان این است که اگر خبر که فقط بخش کوچکی از خودنویس است «مکتبخانه» می خواهد برای نظر هم یک مدرسه ای باز کند و به نویسندگان خودنویس بگوید که در «نظر» هاشان چه چیزی را باید رعایت کنند. مساله رسانه اصول است چه سبز باشد چه زرد یا بیرنگ. اما بی اصولی جای دیگر نشیند. اگر به سبز بودن متعهد نیستید نباشید. اما هنوز لازم است به اصولی برای کار خود متعهد باشید و آن را اعلام کنید و به آن پایبند باشید. اصل پایه همان حرمت فرد است و انصاف در حق همه کس.