پیدا کردن نقطه تعادل در بیطرفی

بیطرفی اصلا یک مفهوم سرراست و روشن نیست. اما بسیاری از روزنامه نگاران امروزه آن را جزو اخلاق و اصول روزنامه نگاری می شمارند حتی اگر در عمل به آن پای بند نباشند یا نمانند! در این یادداشت می کوشم معنای بیطرفی را بر اساس دیدگاه های جدیدتر تفسیر متن و نیز نظریه دریافت بررسی کنم. اصل راهنمای من این است که هیچ نکته اخلاقی نباید بدون وارسی و معنایابی دقیق پذیرفته شود. زیرا اخلاق امری نسبی است و در جغرافیا و فرهنگ و زمان متغیر است. حتی اگر نهایتا بپذیریم که بیطرفی جزو اصول روزنامه نگاری است درک روشن تری از آن به ما کمک می کند انحراف از آن را اندازه گیری کنیم و ارزش آن را در متن های اجتماعی مختلف بهتر بسنجیم و بدانیم که با چه نوع مکتب روزنامه نگاری روبرو هستیم.

آمیخته شدن اخلاق و سیاست و فرهنگ می تواند مفاهیم ظاهرا واحد را با ابهامات زیادی روبرو کند. یک مفهوم سیاسی در دموکراسی آمریکایی یا بریتانیایی (مثلا حق ازدواج همجنسگرایان) ممکن است برای گروههایی در ایران یا عربستان غیرقابل تصور باشد. همانطور که انتشار کاریکاتوری از ملکه در روزنامه های لندن برای روزنامه نگاران تهران و ریاض می تواند زیاده روی و بی مزه و حتی خطرناک به حساب آید. بیطرفی هم از انجا که آمیزه ای از اخلاق و سیاست و فرهنگ را نمایندگی می کند دچار همین تضاد و ابهام در مفهوم است.

ادامه مطلب را در نیوزبان بخوانید که در آن وجوه ششگانه مساله بیطرفی را معرفی کرده ام. این یادداشت را به خورشید خانوم عزیز تقدیم می کنم که با تماس تلفنی اش در روز خبرنگار چراغ این بحث را روشن کرد.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن