کودتایی برای نابودی انتخابات

۱ اول از همه اینکه رفتار آقای خامنه ای واقعا عجیب است. او به جای اینکه صبر کند انتخابات روند معمول خود را طی کند، شکایتها دریافت شود و انتخابات شهر به شهر تایید شود و بعد پیام بدهد منتظر نمانده است و با بیانیه خود راه را بر هر نوع شکایت قانونی که حق نامزدها ست بسته است. یعنی آقای خامنه ای دیگر رعایت ظواهر قانونی را هم لازم نمی بیند چون بیم آن دارد که اگر دخالت نکند مسئولانش قافیه را ببازند. آقای خامنه ای می توانست بدون تایید انتخابات که کار شورای نگهبان است هر پیامی می خواهد بدهد و اجازه دهد که قانون روند خود را طی کند و در موقع لازم پیام جشن و سرور صادر کند. آقای خامنه ای به این ترتیب سرنوشت خود را به سرنوشت احمدی نژاد گره زده است.

۲ به نظرم این تحلیل صحت خود را روز به روز روشن تر می سازد که آقای خامنه ای به دنبال حکومت اسلامی است و هیچ علاقه ای به جمهوری بودن نظام سیاسی ایران ندارد. به تعبیری که از یکی از بزرگان خانه نشین شده نقل کرده اند او بدرستی در این دوره نه به کودتا بر ضد اصلاح طلبان که به کودتا بر ضد انتخابات دست زده است. ایشان و بیت اش و هواداران احمدی نژادیست اش تصمیم گرفته اند خود را از شر انتخابات خلاص کنند تا هر چند سال یکبار نگران به هم خوردن نظام فکری حاکم نباشند. انها با بی اعتبار کردن انتخابات امنیت و دوام گروه حاکم را تضمین می کنند.

۳ آقای خامنه ای و نظام اش درسهای خود را از نظام های روسی و چینی و کره شمالی بخوبی فراگرفته اند. آنها با دور زدن ایده انقلاب مخملی، خود به تعبیر جلایی پور به کودتای مخملی دست زدند. آنها حیله گرانه میدان را برای مشارکت عمومی باز کردند و یک فضای موقت آزاد ایجاد کردند تا بعد بتوانند همه اعتبار آن را خرج برنده کردن احمدی نژاد کنند و به دنیا وانمود کنند که این مشارکت کنندگان میلیونی نظام را تایید کرده اند. انها که درس براندازی را خوب خوانده اند آن را برضد منافع مردم به کار گرفتند و در واقع براندازی انتخاباتی کردند. فراموش نمی کنیم که مخالفان اصلاحات همیشه از کودتا و انواع آن حرف می زنند از کودتای پارلمانی (که دوره خاتمی می گفتند) تا کودتای فرهنگی (اصطلاح مورد علاقه صفار هرندی). آنچه این جماعت می گویند و دیگران را بدان متصف می دارند دیر و زود خود بدان عمل می کنند.

۴ می بینم و می شنوم که می گویند باید با رهبر صحبت کرد. به او نامه می نویسند. از او تقاضای ملاقات می کنند. اینها همه بی نتیجه است. رهبر امروز رهبری این کودتای انتخاباتی را بر عهده دارد و نمی توان از دست مسئولان و کارگزاران اش به او شکایت برد. او آنها را رسما تایید کرده است و از ایشان سپاس گزارده است. در جنم رجال اصلاح شده هم نمی بینم که بتوانند به رهبری مطالبات مردم تن دهند و با خامنه ای رو در رو شوند. اما اگر بشوند هم با صرف مذاکره با رهبر به جایی نمی رسند. مردم را پشت سر خود لازم دارند. همانها که رای داده اند و رای شان به یغما رفته است (دزدی رای جرمی بزرگتر از دزدی نفت و مدرک و چه و چه است). ایران امروز به روشنی کشور یغماگران شده است به همه معانی آن.

۵ فعلا راههای مختلفی در برابر است. موسوی نا امیدانه دست به نامه نگاری خطاب به مراجع قم زده است. اما این مراجع سخت محافظه کارند. گروهی شان هم چندان از «نظام» برخوردار شده اند که بعید است ترک منافع خود بگویند و به فکر عدالتخواهی بیفتند. می ماند تنی چند مانند آیت الله منتظری. مجموع اینها چه می توانند کرد؟ به نظرم به نحوی غریب باز همه چیز در ید تصمیم رفسنجانی قرار گرفته است. او به عنوان رئیس محلس خبرگان جایگاهی دارد که اگر بخواهد آن را فعال کند می تواند کارساز باشد. اما خواهد کرد؟ آیا توانایی فراخوان اعضای مجلس را خواهد داشت؟ گمان نمی کنم. ولی روزهای آرامی هم در پیش نخواهد بود. او و خاتمی و موسوی و کروبی ناچارند دست به اقدامی بزنند. این را گفته اند. وظیفه شان هم جز این نیست. انتظار مردم هم همین است. اما آنها پیشاپیش می دانند که خامنه ای برای زدن گردن همه آنها و تصفیه ای گسترده آماده است. اگر بازی را شروع کردند باید تا آخر بروند. 

۶ جمهوری اسلامی سالها ست پا روی حق مردم می گذارد. در این انتخابات این زیرپا گذاشتن حق الناس بر همه آشکار شد. این خودآگاهی دریافت و دانشی است که آدم را راحت نمی گذارد. به قول آشپزباشی راه افراد زیادی از جمهوری اسلامی جدا شد. بحرانی که این کودتا ایجاد کرده است تنها با گردشی روشن به سوی مردم ممکن است ترمیم شود و گرنه به پایان جمهوری اسلامی خواهد انجامید.

۷ دنیا چه خواهد کرد؟ به نظر من: هیچ! باید به فکر رسانه های مستقل بود و طراحی جهان ایرانی بعد از جمهوری اسلامی. راه دیگری در چشم انداز نیست. آنچه اتفاق افتاده است تنها به رادیکالیزه شدن مخالفت با رهبر و احمدی نژادیسم او کمک می کند. آقای خامنه ای راه اصلاح از درون نظام و سیستم قانونی موجود را بست. این راه تازه ای را باز خواهد کرد. راهی که پایان تاریخ برای رجال اصلاح شده هم هست. فقط یک اقدام مبتکرانه می تواند آنها را نجات دهد و گرنه همه آنها دیگر نه نقشی در دستگاه سلطانی-ولایی خواهند داشت و نه کمکی به مردم توانند کرد. مردم راه دیگری پیدا می کنند. روزهای آینده روزهای خداحافظی با یک دوره تمام شده است. دیگر کسی نمی تواند برکناره بنشیند. اگر کاری باید کرد همین امروز وقت آن است. فردا دیر خواهد بود. 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن