Search
Close this search box.

کروبی: کودک یا دیوانه؟

در کشور باستانی و استبداد زده ما می گویند حرف حق را یا کودک می زند یا دیوانه. آنچه امشب در فیلم کروبی دیدم مصداقی از این حکمت عامیانه ایرانی بود.

۱ اما اول در باره فیلم. فیلم به معنای واقعی مزخرف بود. فیلم به معنای سینمایی کلمه. کارگردانی که چنین فرصتی را اینقدر ارزان از دست بدهد و اینقدر بد فیلم بسازد هر چه باشد آدم این کار نیست. شنیده بودم کار را قرار است رخشان بنی اعتماد انجام دهد. کاش او می ساخت. افخمی همه چیز را به بازی گرفته است. ایده مصاحبه افراد مختلف با کروبی بسیار خوب بود اما بسیار بد اجرا شده بود. امیدوارم این نمونه ای از آینده عمل به حرفهای کروبی و تیم بلندپایه اش نباشد.

با وجود همه احترامی که به کرباسچی دارم حضور او در فیلم اصلا مفید فایده ای نبود و بخش عمده حرفهایش قابل صرف نظر کردن بود. همان اشاره اش به مدیران شهرداری به عنوان فکت بسیار خوب بود. باقی اضافه بود بخصوص اشکی که برای مردم فقیر ریخت. این جفای بزرگی در حق او و مردم فقیر و رای کروبی است و از همه مهمتر جفا به کارگردانی یک کار تبلیغاتی. به این می گویند یک نمونه بد.

حتی چیدن میز هم نادرست بود. اگر همان میز و صندلی ساده گفتگوی ابطحی با کروبی همه جا استفاده می شد بهتر بود تا آن مبل های زیاده راحت و با آن دیس پر از شیرینی. کی به این شیرینی نیاز دارد؟ چرا باید آنجا باشد؟ از معدود قسمتهای خوب فیلم همین حضور ابطحی با آن طنز گزنده اش بود و ان راحتی طبیعی اش در مقابل دوربین (برخلاف کرباسچی). کاش همه فیلم را ابطحی مصاحبه می کرد.

آن گفتار ابتدایی روی فیلم هم که دیگر آخر روایت کردن بود. نه ادبیات و نثر خوبی و نه صدای و اجرای خوبی. و بعد اینهمه حرف زدن چرا؟ مگر این فیلم نیست؟ چرا پس شده است مثل برنامه رادیویی؟ چرا یک تصویر درست و متناسب با آن نریشن در فیلم دیده نمی شود. حتی جایی که صحبت از زندانیان سیاسی است که می شد چهره طاهر احمدزاده را – اگر اشتباه نکنم- کنار کروبی روشن و آشکارتر نشان داد و به رخ کشید. افخمی یک کار تنبلانه و بیهنرانه از خود با جا گذاشت.

در حیرت ام که تیمی که می تواند اینهمه کلیپ های خوب و درخشان تبلیغی درست کند چطور تن به این فیلم فاجعه داده است.

۲ در باره حرفها و ایده های کروبی. کروبی البته آدم بسیار جالبی است. نمونه آخوندی که باید بود. حرفهای او ظرفیت های تازه ای را در کار سیاسی ایجاد کرده است. چهره کاریزماتیکی ندارد و این شاید نقصی باشد برای او زیرا در کشوری زندگی می کند که کاریزما بسیار مهم است. اما اگر احمدی نژاد می تواند بدون هیچ کاریزمایی چهار سال بتازاند کروبی به نحو احسن خواهد توانست کار کند. ضمن اینکه او تنها نیست و شماری از چهره های امتحان-پس-داده و معتبر در تیم مدیریتی او قرار دارند و از این لحاظ بسیار تفاوت دارد با تیم احمدی نژاد. احمدی نژاد عمدا همه را کوچکتر از خود انتخاب می کرد و هر کس هم سرش به تن اش می ارزید از پورمحمدی تا دانش جعفری نتوانست با او کار کند. اما کروبی چشم دیدن بزرگان را دارد و نامداران بسیاری را گرد خود فراهم آورده است.

کروبی با برنامه و ایده های خود همه آنچه را بتوان در چارچوب جمهوری اسلامی در دقیقه اکنون خواست دارد. اینکه می تواند آن را اجرا کند البته بحث مهمی است. اما با توجه به اینکه مدیران خبره ای گرد او هستند احتمال توان اجرایی تیم اش بالا ست. خودش هم همین آتشباری سیاسی را برای حفاظت و حمایت از آنها داشته باشد کافی است.

من با کاظم علمداری کاملا موافق ام که با وجود نگرانی از روی کار آمدن دوباره احمدی نژاد مساله فقط او نیست:
تحول مثبت نامزد‌های اصلاح طلب را نیز باید در نظر گرفت. بیانیه دفاع از حقوق بشر موسوی، خواست تغییر اصل‌هایی از قانون اساسی، و حذف نظارت استصوابی توسط کروبی، و بیانیه دفاع ازحقوق زنان و اقلیت‌ها و رسانه‌های آزاد و مقابله با دستگیری‌های خود سر و دفاع از حقوق شهروندی توسط هر دو کاندیدای اصلاح طلب از جمله تفاوت‌هایی است که با گذشته رخ داده و نشان از نهاینه شدن فرایند تحول به سوی دمکراسی در جامعه است. (یادداشت او در ایران امروز)

همینطور با یادداشت محمدرضا نیکفر موافق ام که با بیانی دیگر از همین تغییر ایجاد شده یاد می کند:
وضع اکنون چگونه است؟ جنب و جوشی دیده می‌شود و میلی آشکار به تغییر، اما در چارچوب سیستم. طرفداران تحریم بازی انتخاباتی، تبدیل به اقلیتی بی‌تأثیر شده‌اند. در دور قبل صدای بلندتری داشتند. پسرفت دیده می‌شود و تسلیم، تسلیم به اینکه گویا مقدر است با همین سیستم بسازند. اما درست در همین حال میل به تغییر بسیار بارزتر از چهار سال پیش نمود دارد. کار سترگی که زنان و کوشندگان پهنه‌ی حقوق بشر کرده‌اند، ثمره‌ی خود را نشان می‌دهد، تا جایی که مردان نظام هم از حقوق زنان، حقوق بشر و حقوق اقوام سخن می‌گویند. معلوم است که جامعه پیشروی کرده و از آن می‌توان خواهان پیشروی بیشتر شد. (مقاله تحلیلی او در نیلگون)

بر همین اساس من فکر می کنم:
– اولا به دلیل صراحتی که کروبی در بیان این تغییرات دارد و قصدی که برای پیش بردن انها به افق های تازه نشان می دهد باید به او رای داد.
– در ثانی نباید نگران این بود که کروبی رای می آورد یا نمی آورد. در مرحله فعلی هر رایی به کروبی یا موسوی رای به شکست احمدی نژاد است (به دلیل اینکه رسیدن به نیمه آرا را برای او مشکلتر می کند)
– نهایتا رای ما باید رای به حداکثر تغییرات ممکن باشد. چیزی که کروبی دارد نمایندگی می کند. همین که داریم بین احمدی نژاد و رجال اصلاح شده حکومت انتخاب می کنیم به اندازه کافی ما را محدود کرده است*. رای به کروبی هر قدر بالاتر باشد علامت روشنی برای خواست تغییرات بزرگتر به حاکمیت است. بعد از شکست دادن احمدی نژاد در دور اول خواهیم دید که رای بعدی به چه کسی باید باشد. 

در پایان باز هم از اینکه کارگردان مستند کروبی نتوانست حتی نیمی از این خواست تغییر را برجسته کند تاسف عمیق خود را ابراز می کنم. او نمونه آدمهایی است که فرصت ها را اسان از دست می دهند. چیزی که کروبی و تیم برجسته او را به هیچ عنوان نمایندگی نمی کند. کسانی که دیوانگی می کنند و از حقیقت هایی حرف می زنند که کسی را جرات گفتن اش نیست. اطمینان دارم که میلیونها نفر امشب از صدا و سیمای ایران حرفهایی را شنیدند که هرگز نمی توانستند در یک کانال رسمی بشنوند.

* در باره این محدودیت ها مقاله نیکفر شرح مبسوط داده است اما این یادداشت نادر فتوره چی را هم از دست ندهید 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن