گوگل صاحب کشور شد؛ نمونه ای از یک خبر قلابی

امروز وقتی دیدم حسین قاضیان هم به خبر صاحب کشور شدن گوگل لینک داده است و آن را از مزایای آزادی برشمارده متوجه شدم که دامنه زودباوری ایرانی ما تا کجا ممکن است گسترده باشد. این خبر اگر برای استفاده رسانه ای به دست من می رسید در رد کردن آن تردید نمی کردم. دلایل من چنین می بود:

۱خبر در یک صفحه اینترنتی منتشر شده است (+) که هیچ صفحه دیگری جز همین صفحه ندارد؛
2 خبر با زبانی نوشته شده است که به شوخی بیشتر شبیه است تا واقعیت؛ مثلا قرار است ۲۰ درصد از وقت کاری گوگلی ها به ماهیگیری اختصاص یابد زیرا ماهی کلی فسفر دارد و برای رشد مغز که گوگلی های هوشمند به ان نیاز دارند ضروری است. بعلاوه قرار است گوگل این جزیره را اداره کند اما قرار نیست از روش های مالیاتی استفاده کند و حقوق ها بدون مالیات خواهد بود؛
3 قرار است رئیس گوگل رئیس جمهور این جزیره شود که گوگلند خوانده خواهد شد و به بیل گیت هم پیشنهاد مقام وزارت داده شده اما او نپذیرفته زیرا با شنا میانه ای ندارد! ضمنا نام وزارت هم مضحک است: وزارت رقابت؛
4 ادعا می شود که این خبر به روزنامه ها هم درز کرده است اما هیچ روزنامه ای از این خبر خبر نداده است؛
5 هیچ لینکی به بیرون از صفحه در متن خبر وجود ندارد تا تایید کننده ادعاهای آن باشد و لینک های خود خبر هم که مثلا قرار است نمای سه بعدی از جزیره بدهند کار نمی کند؛
6 منبع خبر ناشناخته است و قبلا از آن بی اطلاع بوده ایم؛
7 منبع خبر نام صفحه را گوگلند دات کام (با پس-عنوان فریبنده بتا که یعنی تازه راه افتاده ایم) گذاشته است اما زیرکانه و برای جلوگیری از هر گونه ادعای حقوقی گوگل اعلام می کند که هیچ ربطی به موسسه گوگل ندارد. یعنی با وجود اینکه وانمود می کند سایت این پروژه است اما ربط خود به گوگل را منکر می شود؛
8 اصولا اینکه موسسه گوگل از آمریکا به این جزیره منتقل شود توجیه فنی و اقتصادی ندارد. به احتمال بسیار زیاد این جزیره فاقد زیرساخت های فنی لازم برای میزبانی از موسسه عظیمی مانند گوگل است. توجیه خبر این است که چون شکل جزیره شبیه حرف اول گوگل است این موسسه به خرید آن علاقه مند شده است!
9 جستجو در وب و در نقشه ها نشان می دهد که کشوری یا جزیره ای به نام گوگوروآ وجود خارجی ندارد و متن خبر هم اطلاعی بیشتر از این نمی دهد که این جزیره در اقیانوس آرام است مثل اینکه بگوییم خیابان مسعود رجوی در ایران است؛
10 همه نقل کنندگان مختلف – که شمار آنها در بین وبلاگ نویسان ایرانی بالاست- از یک متن واحد استفاده کرده اند؛
11 یکی از منابع ایرانی اشاره کرده است که مجله تایم این خبر را منتشر کرده است اما باز هم متن مورد استفاده همان متن واحد است و جستجو در تایم هم نشانی از این خبر به دست نمی دهد. گذاشتن روی جلد مجله تایم- با عکس مدیران گوگل روی جلد- در این منبع ایرانی برای گول زدن مخاطبان ساده باور است؛
و نهایتا اینکه خود گوگل در این باره کاملا ساکت است.

اعتماد بی دلیل وب نویسان ایرانی و سایتهای خبری – مثل تابناک-  به متنی که در وب پیدا می کنند نشان می دهد که چقدر جامعه ایرانی از این بابت خوشباور و آسیب پذیر است (فهرست نتیجه جستجو برای جمله گوگل صاحب کشور شد را در اینجا ببینید). در سیبستانک مطلبی از آقای غیاث ابادی گذاشته ام که ماجرای پیدا شدن شاهزاده مومیایی سنندجی را نقد می کند. روشن است که باورکنندگان به خبرهای جعلی فقط مردم ساده و عوام نیستند که نمی توانند فرقی بین یک جسد مومیایی و جا زدن یک آدم سالم به عنوان مومیایی قائل شوند. بسیاری از وب نویسان هم نمی توانند فرق یک شوخی خبری را با یک خبر واقعی تشخیص دهند. ناچار باید نتیجه گرفت که بسیاری از ما مردم می توانیم از زودباوری خود ضربه ببینیم (گرچه دست کم گروهی از وب نویسان جعلی بودن خبر را تذکر داده اند مثلا اینجا  و در کامنت های اینجا ولی ظاهرا میل عمومی ما برای باور کردن بی دلیل و سند، این تدکرها را نادیده می گیرد). خوب است وب نویسان باتجربه تر در ارائه ملاک های تشخیص خبر جعلی از واقعی هم تلاش کنند و گرنه بزودی دیگر فاصله افسانه و حقیقت دیده و شناخته نخواهد شد. 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن