ترور بوتو مرا به یاد ترور راجیو گاندی می اندازد. به همان اندازه مرا شوکه کرد. سلسله پایان ناپذیر ترورها در شبه قاره مناسبت تامی دارد با فرقه ای که در آنجا اکنون حاکم شده است. فرقه ای که بمبگذار انتحاری تولید می کند.
پاکستان متناقض ترین کشور منطقه ما ست. نوعی اسرائیل در همسایگی ما. پر از مردم گوناگون. با یک فرق عمده که در اسرائیل رهبران سیاسی کمتر ترور شده اند. بجز اسحق رابین.
پاکستان نمونه عجیبی از پیشرفتهای دانشگاهی و عقبماندگی های فرهنگی است. نوعی روستای بزرگ که دانشگاه هاروارد داشته باشد.
مرگ بوتو می تواند ما را از رسیدن به دموکراسی ناامید کند. لابد طراحان همین را هم می خواسته اند: ورود زن و دموکراسی ممنوع!
پاکستان معمای بمب اتمی و پیشرفت را هم حل می کند. می توان بمب اتمی داشت و در جنگهای فرقه ای نابود شد. در تعصب و دگماتیسم غرق شد. می توان بمب داشت و امنیت نداشت. احمدی نژادها لابد الگوشان پاکستان است. حق مسلم ما کدام است؟ بمب یا امنیت؟
پاکستان در سی سال گذشته بلاهای بزرگی بر سر ما آورده است. طالبان و القاعده نمونه های تولیدات پاکستان اند. جنگ و ترور و بمبگذاران انتحاری هم. افراطگرایی مذهبی هم. بی نظیر بوتو خود نیز در این تولیدات دستی داشت. و قربانی آن شد. افراطگرایان مثل غلامان سلجوقی اند. غلامی را که سرهنگی دادی امیر را از میان بر می دارد. هیچ حکومتی از معامله با غلامان سود نکرده است. اهالی قدرت برای تامین امنیت خود به غلامان میدان می دهند. بی خبر از آنکه خود قربانی این امنیت غلام-آورده خواهند شد.
دموکراسی هم هزینه می خواهد. یاد اکبر گنجی می افتم. راه دموکراسی در کشورهای ما ناهموار است. قربانبان اش را از نخبگان می گیرد. بزرگترین فتنه زمانه ما افراطگرایی است. یک بمبگذار می تواند جمعی از نخبگان را راهی فنا کند. جوامع ما چقدر آماده دموکراسی اند؟ قاتلان بوتو می گویند دموکراسی تان را ببرید در همان کشورهای فاسد غربی. مملکت اسلام را ما حفاظت می کنیم. با بمب های متحرک با بمب های اسلامی. آنها مظهر نیروی شر اند. مانویان جدید.
لانه زنبوری گشوده شده است. کسی که با زبان ترور حرف می زند. دموکراسی به پستو رانده شده است. من برای ایران نگران ام که در چهار گوشه اش ترور خانه کرده است و ارعاب. سکوت رهبران ایران در قبال ترور بوتو معنادار است.